رسانه ها گرفتار خودسانسوری الکی و خط قرمزهای بیهوده هستند
حسن خجسته
گروه فرهنگی: رسانههای ما اینقدر خط قرمزهای فرعی و خودسانسوری درست کردهاند که آرام آرام خود اینها تبدیل به خط قرمزهای اصلی میشود. این یک خودسانسوری الکی است. خط قرمزهای بیخودی است که خود رسانهها خودشان برای خودشان تعریف میکنند.
من میگویم یک خودسانسوری در رسانههای ما وجود دارد؛ ولی نهادهای قدرت و ثروت در همه جای دنیا فشارهای خود را دارند. حتی نظامهای ثروت سعی میکنند قدرت سیاسی را به دست بگیرند.
اما یک بحث دیگر این است که از اینطرف هم خود رسانههای ما اینقدر خط قرمزهای فرعی و خودسانسوری درست کردهاند که آرام آرام خود اینها تبدیل به خط قرمزهای اصلی میشود. من زمانی که در رادیو بودم میگفتم خط قرمز ما این است که در یک تاکسی، اگر مادر با پسر نوجوانش با هم نشسته بودند و از رادیوی تاکسی چیزی پخش شد، اینها از هم خجالت نکشند؛ یا اگر دختر نوجوان با پدرش در تاکسی نشسته بود، خجالت نکشند. میخواهم بگویم بیشترین خط قرمزهای ما اخلاقی است نه سیاسی. چون ما اینقدر در اصول سیاسی و مسائل این حوزه بیّنه و دلیل به معنای »ابناء الدلیل« داریم که چندان خط قرمزها را به ما تحمیل نمیکند. البته ضعف و مشکل موضوع دیگری است که همیشه هست و باید اصلاح شود. ولی نمیدانم چرا برخی از رسانهها نگران هستند و بعد آن چیزی که تصمیمگیری میشود را به همه تعمیم میدهند.
شاید یکی از دلایلش این است که ما از دهه ۷۰ یک رشد رسانهای ناگهانی داشتیم، درصورتیکه تا قبل از دهه ۷۰ کار رسانهای خیلی حرفهای بود یعنی اینطور نبود که اشخاص فوری و فوتی گزارشگر و نویسنده و روزنامهنگار شوند، بلکه باید زیردست کسی مدتها کار میکردند یا در دانشگاه درس میخواندند تا به طرازی میرسیدند. ولی در توسعه ناگهانی من یکدفعه گزارشگر میشوم و چون ناآزموده هستم چیزهایی برایم مهم میشود که اصالتاً مهم نیست یا بیخودی مهم شده است و یا خودم بیخودی مهمش میکنم.
بنابراین ما از دهه ۷۰ یک رشد ناگهانی در حوزه رسانه داشتیم که همزمان با آن و بهاندازه کافی دانش و معرفت وارد حوزه رسانه نشد. چون فرصت نبود. مثلاً من اقتصاد خواندهام اقتصاد در رسانه غیر از اقتصاد در دانشگاه است شما سیاست و… خواندهاید بعد آمدید یکدفعه روزنامهنگار شدهاید. اما غالباً ژورنالیستها ۳ یا ۴ سال میخواندند تا کار را یاد بگیرند و اینطور نبود که من چون لیسانس داشتم فکر کنم ژورنالیست هستم. بنابراین خود این فضا مؤثر شد در اینکه مدام خط قرمز کشیده شود. اما جدای از این بحث، آن جریان نفسانی که در ابتدا گفتم و اینکه آدمها دلشان میخواهد راحت و خوب و خوش باشند هم در کار است و در ایجاد این وضعیت موثر بوده است.
اما بگذارید به یک نکته مهم درباره فضای رسانهای خودمان اشاره کنم. من معتقدم در مجموع و با وجود همین حرفها و ضعفها و نقصانها، مجموعه نظام رسانهای جمهوری اسلامی یک نظام پرقدرت جهانی است. به عبارت دقیقتر جمهوری اسلامی توانسته یک جریان ژورنالیسم مقاومت در دنیا ایجاد کند و جریانهای مقاومت که در دنیا را پوشش بدهد و مطرح کند؛ این آرام آرام دارد در جمهوری اسلامی محور میشود. چرا؟ چون تنها جریانی که توانسته در مقابل جریان مسلط جهانی اطلاعات و دادههایی از نوع دیگر تولید کند رسانههای جمهوری اسلامی بوده است. این اطلاعات و دادهها در جاهایی از جهان خیلی دیده میشود. مثلاً در قضیه غزه، اطلاعاتی که ایران تولید میکرد خیلی مهم بود، چون این اطلاعات خیلی متفاوت با اطلاعات جریان اصلی رسانهها بود. الآن هم همینطور است. اطلاعاتی که در مجموعه نظام رسانهای جمهوری اسلامی تولید میشود، متفاوت است با اطلاعات جریان اصلی جهانی. به همین دلیل است که رسانههای ما مورد توجه قرار میگیرد و این برای ما یک مزیت است. منتهی حجمش کم است، چون یک سرمایهگذاری جدی میخواهد که بتوانیم این را گستردهتر کنیم.این اصطلاح ژورنالیسم مقاومت هم ژورنالیسمی است که مقاومت را برای رسیدن به صلح طلب میکند. یعنی صلح مقدمهای دارد که این مقدمه همان مقاومت است. این پدیده سرمایهگذاری و کار میخواهد تا آرامآرام این ادبیات بسط و توسعه پیدا کند و آن جریانی که در واقع به یک معنی »آنتیمدیا«ی جریان مسلط جهانی است. این جریان تقریباً برخاسته از فهم و مشی موجود در انقلاب اسلامی است. این در دنیا خواهان دارد و باید بتواند خود را بسط و توسعه بدهد.شاید یکی از ضعفهای رسانهای ما این باشد که رسانهها عموماً در تهران هستند و باید یک نفر مثلا در سیستان و بلوچستان و جاهای دیگر باشد که بتواند مسائل را جمعوجور و تفسیر کند و راهحل بدهد. تمرکز و قطبیت در تهران خودش مسئلهساز است. بعد شما از تهران که به بلوچستان میروید، به مسائل نمیرسید مگر اینکه مطالعات و پژوهشهی دقیقی از اینجا و آنجا داشته باشید. شما اگر از اینجا به بلوچستان بروید ناچارید ظاهر مسئله را ببینید، درصورتیکه ممکن است مسائل خیلی عمیق و ریشهای باشد. بنابراین معتقدم حرف شما درست است.
من خبرنگار و نویسنده در تهران هستم، چیزی از یک پدیده دیدم یا شنیدم، بعد فکر میکنم فلان آدم چون با اتوبوس رفتوآمد میکند از مشکل مردم باخبر است، خیر. او در ظاهر در ارتباط با مردم است، ولی مسائل واقعی مردم فقط در این سطح ظاهری نیست. کشف مشکلات مردم صرفاً با رفتوآمدها مشخص نمیشود و نیاز به مطالعات عمیقتری دارد. اما به طور کلی این حرف درست و این مسائل باید در نظام رسانهای فهم شوند و سهم جدی داشته باشد.در دهه ۶۰ شاید یکی از بزرگترین ظلمهایی که منافقین به مردم کردند، همین باشد؛ یعنی بعد از انفجار حزب جمهوری و درگیریهای خیابانی سالهای ۶۰، شرایط مملکت کمکم عوض شد و از آنجا که کشور در هم بود فضا از آن سالهای اول انقلاب فاصله گرفت. ما عملا در دو جا میجنگیدیم یکی جنگ در مرزها و یکی جنگ در داخل توسط گروههای مسلح. مملکت در آن سالها شدیداً بحرانی شد؛ در چنین شرایطی دیگر بحث و گفتوگو بهطور طبیعی به کنار میرود. در آن سالها هر روز ما با ترور یک شخصیت معروف مواجه بودیم. حتی بسیاری از آدمهای معمولی مثل کاسب و بقال و… هم ترور میشدند و حتی مردم در خانههایشان احساس ناامنی میکردند. این فضا سبب شد که خیلی کارها روی زمین بماند وگرنه اگر ادامه پیدا میکرد، شرایط خیلی متفاوت از شرایط امروز بود. قابلیتش هم وجود داشت. اما چون آن شرایط امنیتی حاکم شد و طبیعی هم بود، دیگر انگار رسمیت پیدا کرد و ادامهدار شد. در واقع نظام رسانهای اینقدر گرفتار جنگ و درگیری و فضاهای امنیتی شد که کارهای دیگر عملا رها شد. ولی این ظرفیت باید راه بیفتد و من معتقدم امروز این ظرفیت وجود دارد و میتواند فعلیت پیدا کند.
الآن آموزش دو چیز واجب است؛ اول اینکه باید بگویند در ایدئولوژی جمهوری اسلامی چه چیز و چگونه باید رعایت شود و رسانهها چطور باید در این مسیر حرکت کنند. بحث دوم هم روایت است. مثلا الآن بچههای رسانه مسائل را در ایدئولوژی جهانی روایت میکنند. برای مثال فرض کنید رسانههای جریان اصلی داعشیها را چه میگفتند؟ »پیکارجوهای اسلامی« یا »پیکارجویان اسلامگرا«. بعد ما هم اینطرف میگفتیم »پیکارجوهای اسلامی«. بعداها ما گفتیم »عوامل آمریکا«. یعنی بچهها بعدها یاد گرفتند که باید روایت خودشان را ارائه دهند.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر ، یک روز یکی از بچههای رادیو پیش من آمد و گفت من میخواهم به هلند بروم، چون اینجا همه فاسد هستند! گفتم این چه حرفی است؟ در شبکه فرهنگ کار میکرد، گفتم در شبکه فرهنگ همه فاسدند؟ گفت خیر، گفتم در کل رادیو همه فاسدند؟ گفت نه، گفتم در سازمان صداوسیما همه فاسدند؟ گفت نمیدانم! گفتم این شد ۴۰ هزار نفر که شما میگویی بخش زیادیشان فاسد نیستند، مابقی را هم نمیدانید! منظورم این نیست که فساد وجود ندارد؛ اما چون ما بلد نبودیم درست روایت کنیم این احساس برای همه پیش آمده که همه فاسد هستند.
AraZazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱:۰۲ ب.ظ