دست های کوچک حنابسته رنگ غمی بر فرهنگ جامعه

دست های کوچک حنابسته رنگ غمی بر فرهنگ جامعه

گروه فرهنگی : برخی می گویند پرخرج ترین عروسی و برخی هم اظهار می دارند یکی از پرخرج ترین عروسی ها در تاریخ ایران، جشن ازدواج عصمت الدوله دختر ۹ ساله محبوب ناصرالدین شاه با پسر دوستعلی خان خزانه دار بود!
چیزی که در این مطلب مهم است هزینه عروسی نیست بلکه سن عروس است که گفته اند موقع ازدواج، ۹ سال داشته است.
این سن ۹ سال، برای عروس فقط به دختر شاه محدود نمی شود تا برایش حنابندان بگیرند و به دست های کوچکش حنا بگذارند، چرا که تاریخ قابل تکرار است و این سن های کم برای تازه عروس ها یا شاید تازه دامادها را در زمان حاضر هنوز هم می بینیم یا اگر نمی بینیم، می شنویم.
مثل مراسم عروسی که چند ماه پیش در مشهد برای دخترکی ۹ ساله می_خواستند بگیرند که به گفته قاضی حسن حیدری، معاون سیاسی امنیتی دادستان مرکز خراسان رضوی، مراسم بهم خورد و عروس ۹ ساله هم به اداره بهزیستی مشهد تحویل داده شد.
دختری ۹ ساله که قرار بود با مردی ۳۵ ساله ازدواج کند.
شماری از موافقان و مخالفان ازدواج زودهنگام به مسایل فقهی و شرعی رجوع می کنند. یکی شرع مقدس را مبنا قرار داده و ازدواج دختر از همان بلوغ (۹ سالگی) را بلامانع می داند و دیگری معتقد است فقه، پویا و متناسب با زمانه است، پس می توان سن ازدواج دختر و پسر را به عقب انداخت.
سینا کلهر ،مدیر کل مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس است. او از جمله کسانی است که با ازدواج زودهنگام البته اگر فرد ، شرایطش را داشته باشد، مشکلی ندارد. کلهر اخیرا در نشستی در دانشگاه مذاهب اسلامی گفته است که در گروه سنی زیر ۱۴ سال تاکنون در بین ۴۰ هزار ازدواج، هزار مورد طلاق گزارش شده است. بیشترین مورد طلاق برای گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال است .به اعتقاد او فرصت سازش و تفاهم در سن پایین وجود دارد بنابراین ایده سازش تحقق پیدا می کند.
به گفته این مقام مسوول در مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، طبق آمار، افرادی که در سنین پایین ازدواج می کنند دارای حداقل مشکلات هستند و از نظر جنسی و عقلی به بلوغ کامل رسیده اند بنابراین آسیبی به جامعه وارد نمی_شود. باید شرایط برای ازدواج آسان شود. اما این طرح ( طرح افزایش حداقل سن ازدواج) موجب سختی ازدواج و کاهش جمعیت می شود.
* چه ضرورتی دارد که حلال خدا را حرام کردید؟
قاسم جعفری، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی هم در نشست دانشگاه مذاهب اسلامی ، نکته ای بر طرح افزایش سن ازدواج و طرفداران آن، دارد و می گوید: اولین سوال ما این است که خدا بلوغ را امر طبیعی قرار داده است و شما این بلوغ را تحدید کرده اید؛ وجه شرعی شما کجاست؟ چه ضرورتی دارد که حلال خدا را حرام کردید؟ یک شخص شرایط ازدواج دارد و فرضا ۱۶ سال دارد و شما بگویید ما اجازه نمی_دهیم؟ دلیل آن چیست؟
وی این طرح را پخته نمی داند و می گوید : آدم_هایی که به بلوغ رسیدند فرض بر آن است که عاقل و رشید هستند بر چه اساسی حق آنها را سلب می کنید؟ ما دلایل خاص داریم که سرنوشت هر فرد دست خود اوست. با این کار می خواهید بگویید سه سال سرنوشت تو دست خودت نباشد. با این طرح جلوی اختیار و اراده آدم ها را گرفتید.
وی همچنین می افزاید: مگر مدعی نیستیم که اسلام پاسخ های لازم را دارد؟ کشورهای غربی که سن ازدواج را ۱۸ سال می دانند برای نیاز جنسی راه های دیگری دارند. آیا به دختری که ۱۵ سال دارد و احساس می کند آماده ازدواج است می گویید صبر کن یا آن دختر به راه غیرشرعی بیفتد؟ با این محدودیت ها این اتفاق ( راه غیر شرعی رفتن) نمی افتد؟ باز چه کسی جز دختر ضرر می کند؟
*آمادگی ازدواج کودکان از زاویه ای دیگر
مقابل نظر کلهر و جعفری، شماری از پژوهشگران از جمله جامعه شناسان و روانشناسان معتقدند که افراد زیر ۱۸ سال از نظر روحی و روانی آمادگی و ظرفیت تشکیل خانواده را ندارند. این افراد هنوز وارد مرحله بزرگسالی نشده اند و بیشترشان حداقل در دوره نوجوانی بسر می_برند.
حال که از دوره نوجوانی سخن به میان آمد بهتر است ببینیم این دوره، چه دوره ای است. نوجوانی دوره ای است که رشد و بلوغ در همه جنبه ها اعم از فیزیکی، عقلی و اجتماع در حال رشد است و نوجوان پس از تامین شرایط لازم برای ورود به جامعه بزرگسالان در صدد پیوستن به جرگه بزرگسالان است که این مهم منوط به کسب انواع مهارت های لازم زندگی و به پایان رساندن دوران پر تنش بلوغ است.
فرض کنید نوجوانی در حال سیر این دوران است و می خواهد انواع مهارت های زندگی را یاد بگیرد یا اینکه هنوز یاد نگرفته است؛ اگر این نوجوان به مرحله ای از بزرگسالی یعنی ازدواج و تشکیل خانواده وارد شود به نظر می رسد که یک نفر او را از پله دهم زندگی، یکدفعه صد قدم جلوتر انداخته یا پرتاب کرده است و با این شرایط مرحله ای جدید( ازدواج و تشکیل خانواده) از زندگی به نوجوان تحمیل شده است آنوقت است که انواع مشکلات جسمی، اجتماعی و روانی برایش رقم زده می شود.
این را اریک اریکسون روانشناس آلمانی آمریکایی هم در قالب مراحل هشت گانه رشد روانی اجتماعی بیان می کند. براساس تئوری اریکسون، فرد در هر مرحله، تعارض هایی را باید حل کند تا به توالی رشد عادی خود برسد اگر تعارض در هر مرحله ای حل نشده باقی بماند، کمتر احتمال دارد که فرد بتواند با تعارضات بعدی سازگار شود.
از نظر این روانشناس، ممکن است فردی از نظر سنی مثلا به مرحله ششم رسیده اما از نظر رشد روانی و اجتماعی به آن مرحله نرسیده باشد و در مرحله پایین تری قرار گرفته باشد اینجا نیز فرد، دچار تعارض می شود و ممکن است ناسازگاری کند.بنابراین اگر نوجوانی که در مرحله رشد روانی اجتماعی مربوط به سن خود قرار دارد ، به یکباره به مرحله دیگری که بزرگسالی است، منتقل شود، تعارضات را نمی_تواند حل کند و ممکن است دچار مشکلاتی شود.
*مطالعه ای درباره عروسان ۱۲ تا ۱۶ ساله
اگر براساس تئوری اریسکون پیش برویم باید ببینیم با جامعه حال حاضر چقدر می توان آن را منطبق کرد وآیا مصداق هایی برای آن می توانین داشته باشیم یا خیر؟ در این میان می توان به یک مطالعه اشاره کرد که روی زنانی بررسی شده است که ازدواج زودهنگام داشته اند.
حنانه سادات صفوی، دانشجوی دکترای جامعه شناسی و ماه گل مینایی کارشناس ارشد مطالعات زنان در خصوص ازدواج زودهنگام دختران آران بیدگل مطالعه ای داشته اند و عنوان این مطالعه نیز /نتجربه زیسته دختران نوجوان در نقش همسر/ت است.
این دو پژوهشگر با ۳۵ زن ساکن شهر آران بیدگل که بین ۱۲ تا ۱۶ سالگی ازدواج کرده مصاحبه داشته اند. در این مطالعه به نتایجی دست یافته اند.
به عنوان نمونه حس مادری و رابطه مادر و کودک هر چند وجود دارد اما باید تقویت شود این در حالی است که زنان مورد بررسی در این مطالعه معتقد بودند که خودشان بچه اند، چگونه می توانند از یک نوزاد مراقبت کنند؟
نتایج این مطالعه نشان داده است از آنجا که این مساله یعنی رابطه مادر با کودک با دخالت اطرافیان و مشکلات جسمی همراه بوده، رابطه مبتنی بر مهر میان این مادران و فرزندانشان به درستی شکل نگرفته است.
در بررسی های صفوی و مینایی معلوم شد که از بین ۳۵ زن مورد بررسی، ۱۱ زن، یک بار سقط و پنج زن دیگر، دو بار سقط جنین داشته اند. مساله این است که وقتی زنان، سقط جنین می_کنند گرفتار واکنش سوگواری بسیار شدیدی می شوند و مهم ترین پاسخ نیز با احساس گناه آنان مشخص می شود که کاملا منطقی است. با این وجود، زنانی که در این مطالعه، تجربه سقط داشته_اند نه تنها ناراضی نبوده که حتی خوشحال هم بوده اند و فقط مشکلات جسمی پس از آن بود که آنان را بسیار آزار می داد نه اینکه عذاب وجدانی بابت از دست دادن جنین داشته باشند.
زهرا یکی از زنان مورد مطالعه با یک بار سابقه سقط به جای اینکه ابراز تاسف بابت سقط کند چنین می گوید: »اگر بچه ام سقط نمی شد، خیلی بد می شد«!
یا اینکه فاطمه یکی دیگر از این زنان، اظهار می_دارد: »بچه اولم که سقط شد، خیلی خانواده شوهرم به من حرف زدند ولی خودم نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت… تازه دکتر هم گفت ، چون سنت خیلی کم بوده ، خوب شد که سقط شد«.
گفته های این دو زن نشان می دهد که این نوجوانان آمادگی روحی برای مادر و فرزند پروری نداشتند و به جنین شکل گرفته در رحم خود، احساس تعلق چندانی حس نمی کردند.
در این مطالعه آمده است: این افراد با توجه به ازدواج زودهنگام نه قدرت مالی دارند، نه نفوذ و تاثیر گذاری در تصمیم گیری ها را دارند.
حتی توانایی تنظیم معاشرت هایشان را با افراد فامیل و دوستان دارند .
همه روابط اجتماعی آنان منحصر به ارتباط با فامیل شوهر می شود که برخی اوقات همراه با دخالت و زورگویی است.
برای نمونه یکی از زنها می گوید: » فقط با فامیل شوهر رفت و آمد داریم. می گه (شوهر) از بابات خوشم نمی آد«.
باز هم مواردی از این دست وجود دارد. مثل وقتی که این دو محقق می خواهند رضایتمندی از زندگی مشترک را در این زنان بسنجند. یکی از عواملی که در رضایت از زندگی نقش مهمی ایفا می کند، »میزان دریافت حمایت از همسر« است.
حمایت از همسر نیازمند رشد فکری و عاطفی طرف مقابل است که در سنین پایین، کمتر اتفاق می افتد و این نکته در صحبت های زنان مورد مطالعه نیز دیده می شود.
برای مثال مینا می گوید: »شوهرم خیلی کم حرف می زنه، می گه حوصله ندارم. اگه گاهی هم چیزی بپرسه یا نظری بدم گوش نمی کنه و می_ره کار خودشو می کنه. می گه تو نمی فهمی«.
دخالت خانواده ها نیز میزان نارضایتی را بالا می برد و باعث ایجاد کدورت بین زن و شوهر می_شود.
فاطمه می گوید: »اوایل ازدواج، چون بچه سال بودم، مادر شوهرم خیلی دخالت می کرد می_گفت؛ می خوام کار یادت بدم. حتی روم دست بلند می کرد. اما از وقتی بچه دار شدیم دیگه بحث_ها کم تر شده«.
صفوی و مینایی در این بررسی به این نتیجه رسیده اند که بیشتر افراد، زمانی ازدواج کرده اند که نه تمایلی به این مساله و نه حق انتخابی داشته_اند.
به تعبیر خود این افراد، بزرگ تر ها برای خودشان می بریدند و می دوختند و کاری به نظر دختر نداشتند. حتی آن تعداد معدود دختران هم که فرصت صحبت کردن با خواستگار را داشتند به دلایلی مثل کمی سن، خجالت و شرم، نبود تفکر جدی در رابطه با ازدواج، پرسش خاصی از همسر آینده مطرح نمی کردند و اکنون پس از گذشت سال ها از ازدواج از این مساله پشیمان هستند.
آزارهای کلامی خانواده همسر، مشارکت نکردن مرد در کارهای خانه ، کتک خوردن از همسر، اجازه نداشتن برای رفت و آمد به خانواده پدری، نداشتن اختیار تام در خرج کردن پول و ناراضی بودن از رابطه زناشویی، از مشکلات این زنان است. بیش تر این افراد به هیچ وجه حاضر به شوهر دادن زودهنگام دخترانشان نبودند و با تجربیات تلخشان ، نداشتن فرصت کافی برای بچگی و بازی و در س خواندن را علت آن می_دانستند.
صفوی و مینایی به این نتیجه رسیده اند که بهتر است در قوانین مربوطه به حداقل سن ازدواج و بازگرداندن آن از ۱۵ سال برای دختران به ۱۸ سال بازنگری شود.
ازطرفی ممکن است کاملا حق با کسانی باشد که می گویند ازدواج زودهنگام در کشور، کم رخ کمی دهد و چه لزومی به بازنگری در قانون داریم. اما پرسشی مطرح است و آن اینکه این نوعروس و دامادها با هیچ مشکلی مواجه نمی شوند؟ نتایج مطالعه صفوی و مینایی که از وجود مشکلات خبر می دهد.
این مطالب تلاش دارد از هر گونه غرض ورزی، پیش داوری و تعصب دور باشد اما چیزی که در واقعیت وجود دارد این است که نوعروسان بسیار جوانی در جامعه ما بسر می برند که هنوز خجالت می کشند نام شوهرخود را به زبان بیاورند.
وقتی از آنها می پرسی؛ شوهرت را دوست داری؟ ۱۰ رنگ عوض می کنند. هی رنگ بر می_دارند و هی رنگ می گذارند روی صورت سرخ و سفید و لبریز از شور کودکی. سرشان را با لبخندی پایین می اندازند و با شرم به گل های قالی خیره می شوند.
آنوقت می مانی که این به زمین چشم دوختن ها، یعنی می خواهند بگویند همسرشان را دوست دارند یا از او بدشان می آید؟ این واکنش، نشانه خوبی است یا بد؟ آیا این افراد اگر شرایط لازم را داشته باشند دچار مشکلی نمی شوند؟ یا اینکه براساس مطالعه صفوی و مینایی، مشکلاتی وجود دارد؟
اصلا این افراد چه شرایطی را باید داشته باشند وقتی که هنوز فرایند جامعه پذیری و گذر از نوجوانی به بزرگسالی آنها تکمیل نشده است.
کلهر ، رییس دفتر فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی که می گوید اگر کودک شرایط ازدواج را داشته باشد می تواند ازدواج کند و بر این اظهارات مصر است به گونه ای که یک بار در نشستی در مرکز تحقیقات زن و خانواده، خبرنگارما از او سوال کرد؛ » آقای دکتر! اگر خودتان یک دختر ۱۳ ساله داشته باشید، او را شوهر می دهید؟« او هم اینگونه جواب می دهد؛ »اگر شرایطش را داشته باشد، حتما این کار را انجام می دهم . یادتان باشد، ایده من داشتن شرایط است .«L
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا ، البته کلهر اشاره ای به شرایط نمی کند که چه چیزهایی هست و فقط می گوید اگر دخترش شرایط داشته باشد.
اگر از نظر پزشکی بررسی کنیم، گفته می شود که مناسب ترین سن برای ازدواج بعد از سن ۱۸ سالگی و برای حاملگی هم بعد از ۲۰ سالگی است.
بنابراین معلوم می شود که از دید پزشکی ازدواج کمتر از ۱۸ سال، چندان به صلاح نیست.
فکر می کنید بالاخره چه می شود؟ سن ازدواج را می توان بالا برد یا ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در جای خود باقی می ماند؟ مراسم حنابندان و چراغانی شب عروسی را از کدام سن می توان دنبال کرد؟
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۹ ق.ظ

دیدگاه


× 9 = پنجاه چهار