خلاء‌شناسی خودکفایی اقتصاد هنر

خلاء‌شناسی خودکفایی اقتصاد هنر

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: خودکفایی اقتصادی تمامی شاخه‌های هنری، اگرچه در کشور ما، ایران محقق نشده اما مساله‌ای است که تمام هنرمندان، تحقق آن را آرزو می‌کنند، آرزویی که به گفته هنرمندان شاخه‌های مختلف هنری نه دور از ذهن است و نه غیرممکن.
تنها پیش زمینه‌ها و فعالیت‌هایی را نیاز دارد که با عملیاتی کردن آنها می‌توان شاهد رونق کمی وکیفی فرهنگ و هنر کشور بود. فاصله‌ای که ظرفیت شاخه‌های هنری‌ای همچون نقاشی، فیلم، ادبیات، گرافیک و …. برای درآمدزایی دارد و آنچه در عمل برای اقتصاد فرهنگ و هنر رخ می‌دهد، آن‌چنان زیاد است که تمامی هنرمندان، خلاء‌های موجود در آن را می‌شناسند و با این خلاء خو گرفته و حتی زندگی می¬کنند.هنر و استقلال اقتصادی هنر: دولت می‌تواند در زمینه برداشتن موانعی که بزرگ‌ترین سد معبر خودکفایی اقتصادی هنر هستند، بزرگ‌ترین کنشگر و حامی هنر باشد و سدهایی همچون سانسورهای سلیقه‌ای در دستگاه‌های ذیربط، برخوردهای سلیقه‌ای با برخی از محصولات فرهنگی از سوی نهادها و مراکز و… از سر راه بردارد.تقریبا ًهمه هنرمندان معتقدند که درمقوله خودکفایی اقتصادی فرهنگ و هنر باید چند کار انجام شود، اول اینکه، محدودیت‌ها را از پیش روی هنرمندان برداشته شود، دوم اینکه به تبادل اندیشه بیشتر بها داده¬شود خصوصا ًدربین خود هنرمندان و از همه مهم‌تر اینکه، از برخوردهای سلیقه‌ای در همه ابعاد پرهیز شود.روشن است که خلق آثار هنری با اندیشه هنرمند سر و کار دارد و می‌تواند درآمدزا هم باشد، فقط باید بستری فراهم شود تا هنرمند فارغ از هرگونه تنشی، اثرش را تولید کند.از سوی دیگر دولت می‌تواند زمینه‌های تبادل فرهنگی در داخل کشور و همچنین با جهان را گسترش دهد، کاری که در نهایت موجب رشد هنری و فرهنگی هنرمندان ایرانی و همچنین باعث تقویت اقتصاد هنر خواهد شد.
موانع رونق اقتصاد هنر: تقریبا تمامی کسانی که دستی در هنر و فرهنگ دارند، عمیقا معتقدند هیچ‌کدام از شاخه‌های هنری در هیچ کجای دنیا به طور مستقیم مورد حمایت قرار نمی‌گیرند و نقدینگی، مستقیماً به آن‌ها تزریق نمی‌شود بلکه پول و یارانه، از سوی دولت در مسائل کلان‌تری همچون فرهنگ‌سازی برای استفاده و درک هنر مورد استفاده قرار می‌گیرد.اما بزرگ‌ترین حمایت دولت می تواند این باشد که از برخوردهای سلیقه‌ای پرهیز کند و به طور کلی تدبیری بیندیشد که تمام موارد مشخص در روند خلق آثار هنری برعهده یک نهاد مشخص در کشور باشد و نهادهای غیرمرتبط در مقولات مختلف هنری دخالت نکنند.
از دیگر سو نه تنها هنرمندان می‌توانند با خلق آثار هنری، درآمدزایی داشته باشند، بلکه نهادهای دولتی هم می‌توانند از این طریق به یک بازار پررونق برسند.اما در نهادهای دولتی نقطه ضعفی وجود دارد: مسئولان معمولاً متوجه ارزش زمان نیستند.
زمان تصمیم‌گیری در نهادهای دولتی طولانی است چون روند بروکراسی و تصمیم‌گیری در بخش‌های دولتی عادی نیست، طبیعتا این نهاد هم نمی‌تواند از نظر مادی منتفع شود، درآمدزایی کند و به تبع آن، شرایط بهتری را برای هنرمند یا حمایت از آثار هنری فراهم آورد. اما در مقابل شرکت‌های خصوصی که تمایل زیادی هم برای حمایت از آثار هنری دارند وقتی اثر هنری خوبی خلق می‌شود، این بخش یا بخش‌های تجاری کشور، آثار هنری‌ای را که می‌تواند درآمدزا باشد، به خوبی تشخیص می‌دهند و حاضرند بر روی این آثار سرمایه‌گذاری کنند.
هر دوی این ابعاد، زمانی معنا واقعی دارند که هم نهاد دولتی به بلوغ کافی در مورد عرصه هنر و اقتصادهنر رسیده باشد و هم سازو کارهای لازم در بخش خصوصی و تجاری هنر در نقاط مختلف کشور ایجاد شده باشد. برای مثال در کلانشهر ارومیه گالری و فضای گالریزه برای کارشناسی هنر و هنرمند وجود ندارد و یا بازهم برای مثال هنر و اقتصاد هنر در اولیت اول نهادهای دولتی در هیچ زمانی نبوده است. یکی دیگر از مشکلات ما عدم وجود مکان‌های فرهنگی و هنری در کشور به تناسب جمعیت و محدوده جغرافیایی است. باز هم برای مثال متأسفانه در کلانشهر ارومیه مردم به غیر از سینماها، مکان‌های هنری دیگر را همچون موزه‌ها و گالری‌های هنری را ( در صورت وجود) نمی‌شناسند و آنها را برای اوقات فراغت‌شان انتخاب نمی‌کنند.
اما اگر تبلیغات رسانه‌ای درباره فرهنگ و هنر همه‌گیر شود و نهادهای تصمیم‌گیر، از روی دلسوزی خود را ملزم به اقدامات پایه‌ای در این حوزه بدانند، در این صورت همه شاخه‌های هنری، رشد می‌کنند و بالنده می‌شوند و دولت هم نیازی نخواهد داشت تا هزینه زیادی را صرف حمایت از هنر و هنرمند کند.
کالایی به نام محصولات هنری: اقتصاد هنر در ایران(بخوانید تهران) به سه ضلع تولیدکننده(هنرمند)، توزیع‌کننده(ناشر، گالری‌دار و…) و مخاطب محدود شده است، در حالی‌که در اقتصاد هرکدام از هنرهای هفت‌گانه، ابعاد دیگری هم هستند که در رونق یا رکود اقتصادهنر تأثیر می‌گذارند که در این میان، لحاظ نکردن محصولات هنری به عنوان یک کالا بیش از هر چیز دیگری به اقتصاد هنر و هنرمند صدمه می‌زند.در فرایند تولید وعرضه هنر و در واقع برای برقراری ارتباط هنرمند و مخاطب، به‌جز توزیع‌کننده و نهادهای دولتی، حلقه‌های واسط دیگری نیز باید حضور داشته باشند تا چرخه اقتصادی هنر کامل شود. از جمله حامیان اقتصادی و یا سرمایه گذارهایی(اسپانسرها) که از یک کالای هنری حمایت یا در چرخه‌تولید-عرضه آن، نقش واسط ( کاتالیزور) را بازی می‌کنند.همان‌طور که تیم‌های ورزشی، از شرکت‌ها یا کارخانه‌های تولیدی برای حمایت‌های مادی و معنوی دعوت می‌کنند، سرمایه‌گذاران شاخه‌های مختلف هنری و از جمله ناشران کتاب‌های شعر و داستان نیز باید به این سمت بروند.برای مثال طی سال‌های گذشته در سطح کشور تلاش‌هایی برای جذب حمایت برندهای معتبر توسط برگزارکنندگان جایزه »روزی روزگاری« صورت گرفت ولی متوقف ماند؛ همچنین یکی از کارخانه‌های بزرگ کشور، یک یا دو بار، کتاب داستان‌نویسان معاصر را برای کارکنان مجموعه‌اش خرید و حتی جلسات گفت‌وگو درباره آن کتاب را هم برگزار کرد، ولی این فعالیت‌ها ادامه‌دار نبود.و در نهایت قصه تکراری نبود فرهنگ مطالعه و توجه به کتاب از سوی همه از جمله صاحبان شرکت‌های بزرگ و بی‌توجهی ناشران به بازاریابی گسترده‌تر کتاب و مذاکره با صاحبان برندها برای حمایت از کتاب یا دیگر آثار هنری، باعث شده که مردم با بیشتر شاخه‌های هنری و بیش از همه، ادبیات روز ایران بیگانه باشند و هنرپیشه‌های درجه سه را بیشتر از نویسندگان بشناسند.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۲ تیر ۱۳۹۳ ساعت ۳:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


× پنج = 40