خاطره نگاری ادبی ژانری درفراسوی فرهنگ ما

خاطره نگاری ادبی ژانری درفراسوی فرهنگ ما

علی رزم آرای
گروه فرهنگی :زمانی نویسنده این نوشتار، حول محورگونه های جدید و موضوعی ادبیات داستانی در حوزه نثر، به ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات دفاع مقدس و در کل ادبیات مقاومت و پایداری از جهت تئوریک و نظری پرداخته بود. شروح مختلفی نیز قالب اصلی انعکاس این پردازش های دغدغه گونه را در این صفحه یاری می کرد. نوشتارهای که هر یک به گونه¬ای در پی تحلیل و توضیح خلاء نظری فرم ادبی و محتوای برساخته این فرم، در این گونه ها و انواع جدید ادبی در دوران معاصر و بعد از انقلاب ئاسلامی، بودند. نوشتارحاضر با توجه به این پیشینه در پی طرح نظرگاهی پیرامون دو سویه اصلی حاکم بر نثر این گونه¬های جدید ادبی است: خاطره نگاری ادبی، تاریخ¬نویسی¬شفاهی. اما خاطره¬نویسی ادبی به شکل مستقل ژانری است دارای تاریخ و پیشینه در جهان! به طوری که یکی از جنبه¬های مهم پژوهش در احوال انسان خاص اندیشمند، متفکر، اثرگذار و نشانه¬دار در ساحت¬های مختلف و به اشکال گوناگون، خاطره¬نویسی ادبی است.
اینکه گفته شد احوال انسان خاص، به این دلیل است که خاطره¬نگاری به عبارت روشن¬تر در جهان پیرامون، تاریخ تکوین فردی وجمعی انسان به شمار می¬رود. برای مثا¬ل خاطرات کسی همچون سیمون دوبوار( همسر فیلسوف فرانسوی ژان پل سارتر و از زنان پیشرو در جنبش فیمنیسم اروپایی و غربی) تاریخ تحول و تکوین اوست در جهتی که او به عنوان یک زن با عقاید خاص خود ساخته و پرداخته شده. این تاریخ شامل عصر و زمان حیات او از تولد تا مرگ او نیز می¬شود! پس به عبارتی خاطرات او، تاریخ تکوین و دگرگونی انسان غربی در عصر و زمانی مشخص است با معیارهای مشخص و حتی ساختارشکن! اما کشور ما خاطره نویسی ادبی به شدت از چند آسیب در رنج است.
یکی خلط این ژانر مهم ادبی با حوزه تاریخ¬نویسی شفاهی و حضور خود خاطره ( نه خاطره¬نویسی ادبی) به عنوان یکی از انواع روایی آن است. نویسنده این نوشتار تجربه عجیبی در این مورد دارد. در تابستان سال گذشته به نشستی پیرامون کتاب با تو می¬مانم نوشته رضا قلی¬زاده، با موضوع خاطرات سردار جمشید نظمی در شهر تبریز و در بنیاد حفظ ارزش¬های و آثار دفاع مقدس این شهر برگزار شد. من نویسنده این نوشتار نیز جزء مدعوین این نشست بودم. این نشست به شکل ویژه یک روز از صبح تا به عصر برگزار می¬شد. کارشناسان این نشست نیز علی¬رغم اینکه تقریباً همه مدعوین نشست از مؤثرین فعال حوژه خاطره نگاری دفاع مقدس و ادبیات آن بودند از فعال تاریخ¬نویسی شفاهی بودند! تناقضی که غریب بیش از یک دوم نشست مذکور در قالب بحث¬های جدی و رسمی و حتی غیررسمی به حال واشکافی آن گذشت. نشست مذکور از جمله نشست¬های منحصر به فرد تخصصی در این زمینه بود که البته به سرانجام نظری نرسید و مثل همیشه همه چیز نیمه کار ماند برای فرصتی دوباره و مجدد.دومین آسیب در این مسیر، وجود ذهنین خاص در خطوط قرمز، ازائه اطلاعات و بازگویی بعضی از بزنگاه های شخصی! برای مثال بسیاری از بزرگان دفاع مقدس با وقوع انقلاب و سپس جنگ تحت تأثیز گفتمان انقلاب به کاروان انقلاب پیوستند و در واقع تحت شعاع منتشر این انقلاب مسیر جدید یافتند. آیا ارائه و بازگویی احوال این اشخاص پیش تأثیر و تأثرات انقلاب و جنگ تا کجا جایز است؟ آیا اینکه کسی با تأسی از جنگ و انقلاب تغییر مسیر داده حقانیت و واقعیت گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را نشان نمی¬دهد؟ به هرحال حتی خارج از حوزه ادبیات در کل، در سینمای ایران نیز تکاپوهای دراین مسیر اتفاق افتاد اما به دلایل حاشه ای به بیراه رفت. برای مثال اخراجی¬های ۱و۲ و۳ یا دمکراسی در روز روشن و …..به هر حال در جهت روشن شدن موضوع به بررسی و معرفی کتاب مورد اشاره یعنی با تو مانم نوشته رضا قلی¬زاده علیار که در سال گذشته کتاب سال نیز برگزیده شد، می¬پردازیم. با تو می¬مانم یک نمونه از آثاری است که به شکل بومی و حتی با زمینه بومی روایت¬گر لحظه¬¬ به ¬لحظه مسیر دفاع است! مسیری پیچیده در ساده¬گی و سیالیت! درست مثل سیالیت شهادت و ساد¬گی آن! معرفی اثر: با تو می¬مانم/ به روایت سردار جمشیدنظمی/ به کوشش رضا قلی¬زاده¬علیار؛ من دوبار این اثر را خواندم یک بار از سر مطالعه معمولی و دیگربار از سر غور در متن آن! در هر دو بار با اینکه عطشم سیراب نمی¬شد اما همین حال سرگردانی مرا لذت و شعفی داشت که شرح زیر حاصل این بی¬تابی و سرگردانی است.واکاوی از درون: این خاطرات زبان و لحنی دورتر از واقعیت ماجرا دارد. هرچند سردار روایت¬گر خود از نشانه¬های مؤثر ماجرا بوده و نه فقط ناظر که درگیر و مسئولیت بخشی از ماجرا را هم به عهده داشته! کسی که خود، هم شاهد وهم درگیر ماجرا بوده، چرا اینگونه با زبان و لحنی فارغ از ماجرا روایت¬گر آن است و آیا قلم مؤلف چرا از تلاش ایستاده! من نورالدین پسر ایران را یک نفس و در سه روز خواندم و یا کتاب دا و … اما لحن و زبان روایت این خاطرات خشک¬تر از زبان حتی خاطره¬ای ساده بود، گویا گزارشی است آن هم از شهادت و جهان شهادت…!؟ شهادت، به شکل تاریخ ِ واژگانی خود، یکی از سه صورت ازلی و باطنی هستی¬شناسی حکمتی و بینش جهان کهن و در عین حال ادوار جدید است: صورت نوعی پیامبر(حکمت و وحی)، صورت نوعی شاعر (زبان شعر و عرفان)، صورت نوعی شهید (شهادت، حی بودن و گواهی دادن) چه پیامبرانی که هم شهید بوده¬اند و هم حیاتشان ناب¬ترین شعرها بوده، نام همه مردگان »یحیی« است! چه شاعرانی که شهید ِ زنده بودند، شعرشان شاهد لحظات اوج و حضیض فرد و اجتماع انسانی! و ازهمه گویا¬تر لبانی است از جنس قرآن ( سیدالشهدا) بر فراز نیزه، شهیدی که زبان گواهی دهنده¬اش خون خدا بود و خونی که آسمان خدا را شکافت و خدا را به شهادت طلبید: شیرسرخ (علی¬اصغر) حالیا در متن اثر فوق-الذکر، شهادت در معنای گواه بودن است، گواه، کسی است که در امین بودن و صادق بودن، به خدا نزدیک¬تر است، پس شهادت، به صرف در معنای فوت جسم به شکل حقانیت الهی آن نیست که با حق مردن و به حق مردن، موت¬الاکبراست! روایت اثر هم خود گواهی می¬دهد به همین امر! از اینجا است که باید لااقل، متن اثر را شهادت در شهادت دانست! و اوج این شهادت در شهادت، سه فصل ۱۴، ۱۵ و ۱۶ و به خصوص فصل ۱۶ است. من این فصل را چندبار خواندم و هر بار گریستم به حال خودم و دوستانی که فقط با صورت کلموی آنچه که می¬شوند و ثبت می¬کنند، سر و کار دارند نه نتیجه عینی آن! (…آقاجمشید! از من می¬خواهی بسیجی¬ها را این جا تنها بگذارم بروم؟ من از اینجا جم نمی¬خورم. توهم برو به نیروهایت بگو مقاومت کنند…. – ص۴۷۷) نشست¬های متعدد نقد کتاب در حوزه ادبیات دفاع مقدس خود شاهد این مدعا است. ما که خود را داخل حرفه می¬دانیم و کمِ کم یکی دو کتاب از زیر دست¬مان در رفته از جهت انتشار؛ تکلیف مان با آثاری از این دست با هر کمیت و یا کیفیتی آنگونه است که در این نشست¬ها مشاهده می¬شود.
یعنی تکرار محتوا، اصرار بر سلیقه، دوری از واقعیت امر دفاع، ذهنیت تولید به جای ذهنیت اثر و… وای به حال مخاطب عادی که این آثار برای او قلمی می¬شوند که او بیشتر به خود برسد و آنچه که خود دارد از بیگانه تمنا نکند و…!)

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۴:۳۰ ق.ظ

دیدگاه


پنج + = 13