مسئول هنري و مبلمان شهري شهرداري اروميه:

حمایت شهرداری ارومیه از فارغ التحصیلان رشته‌های هنری

حمایت شهرداری ارومیه از فارغ التحصیلان  رشته‌های هنری

حامد عطایی
گروه گزارش: مسئول هنری و مبلمان شهری شهرداری ارومیه گفت: این اداره با هدف بهره‌مندی از ظرفیت‌های بومی منطقه فارغ التحصیلان رشته‌های هنری را شناسایی، حمایت و جذب می‌کند.بابک لطفی خواجه پاشا کارش را از تئاتر آغاز کرده است، او در عنفوان جوانی کار بازیگری، نویسندگی، کارگردانی، طراحی صحنه را تجربه کرده و در کنار بزرگانی چون “مجیدمجیدی” در قامت دستیاری کارگردانی به مرز پختگی رسیده است.کارگردانی دو سریال، ۸ تله فیلم، تالیف ۲ کتاب و ۱۸ نمایشنامه و مقالات کارشناسی‌اش در حوزه تخصصی از سوابق اجرایی اوست.هم اکنون در مجموعه شهرداری ارومیه به عنوان مسئول هنری و مبلمان شهری سازمان زیباسازی به طراحی المانهای شهری می‌پردازد، اتفاقاتی که طی یکی دو سال اخیر در این حوزه در ارومیه افتاده مدیون نگاه هنری این جوان خلاق است.لطفی اعتقاد دارد باید هنر بومی آذربایجان غربی و ارومیه احیاء و تقویت شود و این مهم سبب توسعه فرهنگی و شناساندن ارزش‌های فرهنگی این شهر کهن به جهانیان می‌شود.بابک لطفی پرده از آرمان شهری که در ذهنش طراحی کرده نقل می‌کند و همزمان امیدواری برای آغاز سلسله برنامه‌هایی فرهنگی و ماندگار در شهر ارومیه را تقویت می‌کند.
* از دیرباز ارومیه به عنوان شهر فرهنگی شناخته می‌شود، سوال اولم از شما این است که آیا توانسته‌ایم برنامه‌ریزی‌هایمان را بر مبنای ذائقه‌ها، مطالبات و داشته‌های فرهنگی مردم این شهر تنظیم کنیم؟ و اگر نه چگونه می‌توان فاصله بین ایده آل تا موقعیت فعلی را در این شهر پر کرد؟
بگذارید بحث فرهنگ را از اینجا آغاز کنیم که آیا ما تعریف درستی از فرهنگ داریم، آیا می‌دانیم وقتی که در یک شهر فرهنگی زندگی می‌کنیم، یک فعالیت فرهنگی می‌خواهیم ترتیب بدهیم این فرهنگ یعنی چه؟ما تعریف‌های مشخصی داریم از نان، از آب از هوا، مشکل اصلی در اینجاست که احساس می‌کنم که تعریف فرهنگ از سوی برخی اشخاص و متولیان به درستی مشخص نیست، یعنی نمی‌دانند که این فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ تئاتر است، سینماست، خوشنویسی است، برگزاری مراسمات مختلف است یا چه؟ این مقوله کجای جامعه قرار می‌گیرد؟تعریف لغوی فرهنگ، مجموعه افکار جریان ساز یک جامعه است، یعنی فرهنگ از درون یک جامعه درمی آید، چیز اجباری نیست، اینطور نیست که ما به زور به مردم بخورانیم و یادشان بدهیم و بگوییم باید اینچنین باشد یا نباشد.فرهنگ مردم ارومیه مشخص است، تصور کنید اینکه مردم ما در تعطیلات بروند در باغهای خودشان و جمع بشوند و صله رحم را به جا بیاورند این یک فرهنگ است به نظر من، شما اگر کلی هزینه کنید هم نمی‌توانید این فرهنگ را در شهر دیگری ریشه دار کنید.
* این فرهنگ چگونه شکل می‌گیرد؟ مولفه‌های تاریخی، اقلیمی و اعتقادی چقدر در آن نقش دارد؟
ببینید فرهنگ نسل به نسل از پدر به پسر رسیده و تاثیرات مختلفی در جامعه دارد، هم آب و هوا، هم اقلیم و هم رفتارها و واکنش های رفتاری به پیرامون در آن تاثیر دارند، باید ببینیم در راستای این تفکرات و فرهنگ مردم چه چیزی وجود دارد تا نگهش داریم.من سوال شما را اینگونه اصلاح می‌کنم که چه برنامه‌هایی داریم که این فرهنگ را حفظ کنیم و یا فرهنگ‌های به فراموشی رفته را احیا و یا فرهنگ های خوب را نگه داریم؟این اصالت زیبای مردم ارومیه را چگونه زنده نگه داریم؟ چه کار کنیم فرهنگهای وارداتی بر روی ما تاثیر نگذارند؟ الان ارگانهایی مثل فرهنگ و ارشاد یا شهرداری چه کارهایی کرده‌اند که یک جوان بلد باشد فرهنگ خودش را حفظ کند؟ آیا ما محیطی برای او ایجاد کرده ایم که به سمتی برود که خودش را تخلیه کند و افکار و اخلاقش را تخریب نکند؟ اگر بتوانیم این را کنترل کنیم ناخودآگاه به فرهنگ شهرمان خدمت کرده ایم.
*بنابراین نگاه شما بیشتر سخت افزاری است؟
قاعدتاً سخت افزار یکی از مولفه‌های فرهنگ‌سازی است، شما ببینید کشورهای مختلف روی مقوله تئاتر خیلی تمرکز دارند، معتقدند فرهنگ دارای یکسری ابزار است، سینما، تئاتر، خوشنویسی، مجسمه سازی، موسیقی، برگزاری مراسمات مذهبی است.اینها همه‌شان فرهنگ مارا نگه می دارند، تقویت می‌کنند، ببینید ابزار فرهنگ سازی ارگانهای فرهنگی ما چه‌ها هستند؟ کدامشان را دارند؟سینماهایی که ما در شهرمان داریم قدیمی و فرسوده‌اند، الان دنیا به ابعاد فرهنگی بیشتری رسیده در حالیکه سینماهای تخت مان نه از لحاظ گرمایشی درستند نه از لحاظ صدا، نه سیستم پخش شان، الان همه جای دنیا سیستم دالبی آمده در حالیکه سیستم سینماهای ما همچنان سنتی است.دلیل این امر در این نیست که ما هنر سینما یا تئاترمان را بومی سازی نکرده ایم، به تبع آن مخاطبان مان کالای فرهنگی مورد نیازشان را در این هنر به دست نمی آورند، شما بگویید تئاتر یا سینمای بومی یا هر هنر دیگر این منطقه چه مولفه‌هایی دارد که آن را از دیگر مناطق متمایز می‌کند.این ایراد را من بگیرم، مثلا گاها گفته می‌شود چرا در فلان اثر شما نشانی از سیب یا انگور نیست، این هنر بومی نیست، هنر بومی ارومیه بسیار فراتر از اینهاست، ارومیه غنی‌تر از بسیاری شهرهای دیگر است که در مثلا تئاتر پیشرفت کرده اند، بعضاً تعریف مسئولی که هنر بومی می خواهد از هنر بومی تعریف صحیحی نیست بنابراین نمی تواند هنرمند را به سمت هنر بومی هدایت کند.هنر بومی هنری است که از شاخصه‌های فرهنگی و هنری آن منطقه گرفته شده باشد از داستان‌های بومی منطقه گرفته شده باشد، باید شخصیت و چهره‌های تاریخی‌مان را پیدا و شناسایی کنیم، بعد هنرمند بیاید و با محوریت اینها اثرش را تولید کند، شما نگاه کنید مثلا ستارخان در آذربایجان شرقی یک شاخصه هنری بومی است، هر جا اسمی از ستارخان بیاید به عنوان شاخصه بومی آذربایجان شرقی یا تبریز شناخته می شود، فقط که محصولات کشاورزی شاخصه بومی منطقه نیست.خیلی از شهرها ادعا دارند که شهر اولین‌ها هستند، من قول می‌دهم هیچ کدام از این شهرها به اندازه ارومیه در اولین‌های تاریخ موفق نبوده‌اند. ارومیه اولین شهر در داشتن بیمارستان تخصصی بوده، ارومیه اولین شهر در داشتن صداوسیمای مرکز استانی بوده، در رادیوی استانی.ارومیه اولین شهر بوده در آهنگسازی دنیا، ما صفی الدین اورموی را داشتیم که اولین نت‌ها را به صورت مکتوب ثبت کرده است و در بیشتر دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود، نمی‌توانیم به عنوان یک عنصر فرهنگی بسیار مهم در جذب گردشگر استفاده کنیم؟ اصلا می‌دانیم صفی الدین اورموی در کجا به دنیا آمد، کجا زندگی کرد و چه تاثیراتی در دوره خودش و بعد از خودش برجای گذاشت؟
*در چه قالبی این ظرفیت های فرهنگی که میفرمایید را باید معرفی کرد؟
به نظر من باید هر سال دو سه تا همایش، سمینار و کارگاه آموزشی تخصصی با محوریت متون صفی الدین اورموی در اینجا برگزار بشود، باید سالن داشته باشد، ارومیه باید در موسیقی اصیل و سنتی خودش که همانا موسیقی ثبت شده عاشیقی است فعال شود.جوان ما اصلاً نمی داند حسام الدین چلبی که بود، شخصی مثل مولانا که دنیا به او وامدار است آثارش را به چلبی اورموی تقدیم می‌کند، پس ببینید این شخص چقدر ارزشمند است، بنابراین اگر مسئولین همت کنند این هنرمندان شناخته بشوند طبیعتاً فرهنگ ماهم تقویت می‌شود.
آگاهی و شناختن یک حسام الدین یا صفی الدین اورموی برای هنرمند ما بسیار بسیار ارزشمندتر از شناختن هملت و مکبث است.
* از نقطه نظر شما به عنوان یک فعال فرهنگی و هنری، آرمانشهری که می توانیم برای ارومیه پی ریزی کنیم دارای چه ویژگی‌هایی است؟
اولین بحث این است که یک بدعت را باید از میان برداریم و آنهم اینکه ما دوست داریم قهرمان هایمان را تخریب کنیم، این مساله یک ضدفرهنگ و ضد رفتار ناشایست است، وقتی یک نفر می‌خواهد با حرکت‌ها و رفتارش در جهت تخریب این جور آدمها قدم بردارد وظیفه‌مان این است که سینه‌مان را سپر کنیم و اجازه چنین رفتاری را ندهیم.اجاره بدهیم کسانیکه برای آبادی و شکوفایی این شهر تلاش می‌کنند هرچند مخالف تفکراتمان باشند، کارشان را انجام بدهند.برای اینکه شهرمان به یک شهر آرمانی برسد باید دست به دست هم بدهیم، از نوآوری و علم روز استفاده کنیم، از تفکرات پینه بسته و کهنه خودمان جدا شویم و با همکاری همدیگر شهرمان را به شهر موفق، فرهنگی، توریستی برسانیم.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳ ساعت ۸:۰۱ ق.ظ

دیدگاه


− چهار = 3