جایگاه دینی آذربایجان در دوره ساسانی

جایگاه دینی آذربایجان در دوره ساسانی

گروه تاریخ :تشکیل حکومت ساسانیان به رهبری اردشیر بابکان، که خود نیز یک روحانی و داری مقام موبدی بود ازهمان ابتدا، حمایت و پشتیبانی بی‌دریغ بسیاری از روحانیان زرتشتی از جمله تنسر و بعد کرتیر و آذرپاد مهر اسپندان را در پی داشت پس از آن روحانیون، رسماً متولی دین و باورهای مردم شدند و همراهی روحانیان زرتشتی با دولت ساسانی و پیوند نزدیک آن‌ها با حکومت ساسانی، با وجود بعضی از اختلافات و فراز نشیب‌ها، تا پایان این سلسله ادامه یافت. به گفتة کرستین سن در نتیجة این سیاست مردم از مهد تا لحد زیر نفوذ روحانیان قرار گرفتند آیین‌های دینی گسترش یافت و آتشکده‌های زیادی در بخش‌های مختلف کشور برای انجام مراسم دینی بر پا گردید.در منابع ایرانی نیز بارها از وجود سه آتشکدة بزرگ در دورة ساسانی- که از اهمیت بیشتری برخوردار بودند- نام برده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها آتشکدة آذرگشنسب در منطقة شیز آذربایجان بود. این آتشکده که آتش خاندان سلطنتی و ارتشتاران بود مورد احترام خاص واقع گردید. در این زمان آذربایجان یکی از کانون‌های پر تب‌و‌تاب فعالیت‌های مذهبی و سیاسی گردید. شاهان ساسانی هنگام تاج‌گذاری با پای پیاده به زیارت آتشکدة آذرگشنسب در آذربایجان می‌آمدند و نذرها می‌کردند و هدیه و خواسته‌های بسیار به آنجا می‌بردند؛ چنانچه روایت شده است بهرام پنجم سنگ‌های قیمتی تاجی را که از خاقان وزنش گرفته بود به این آتشکده فرستاد و خسرو انوشیروان و خسرو پرویز نیز نظیر اینها را اهدا کردند
*شکل‌گیری حکومت ساسانیان بر پایة دین و پیامد‌های آن
سرزمین فارس که اردشیر بابکان قیام خود را علیه سلسلة اشکانیان از آنجا آغاز کرد، خاستگاه هخامنشیان و مرکز آیینی و سیاسی این امپراتوری عظیم پارسی بود. در زمان قیام اردشیر بابکان بقایای آداب و رسوم باستانی در این ایالت هنوز حفظ شده بود و ویرانه‌های تخت جمشید در پارس شکوهمندی امپراتوری هخامنشیان را در اذهان زنده می‌کرد .به‌دنبال سقوط امپراتوری هخامنشی، گویا شاهزادگان و بازماندگان این سلسله توانستند با وجود حاکمیت سلوکیان و بعد پارتیان بر ایران، به صورت نیمه‌‌مستقل به حیات سیاسی، اجتماعی و مذهبی خود در این سرزمین- که تا حدودی از مرکزیت حکومت اشکانیان دور بود- ادامه دهند و همچنان سنت‌های ملی و آداب و رسوم پیشین و به‌خصوص آیین‌های دینی کهن را زنده نگه دارند و این سرزمین ‌دریج مرکزی برای تبلیغ و گسترش دین زرتشتی گردد.
طبق اطلاعات به‌دست آمده از سکه‌هایی به‌جای مانده از پادشاهان محلی که به خط آرامی نوشته شده‌اند، شهریاران در این ایالت فرترکه(والی) ‌خوانده می‌شدند. سری اول این مسکوکات به دورة سلوکیان و آخرین سری آن به قرن اول و دوم قبل از میلاد تعلق دارد. در هر حال این سکه‌ها و پراکندگی و تنوع آنها نشان می‌دهد هر یک از والیان(فَرتَرکه)، که حتی حدود قدرتشان از یک شهر و حومة آن تجاوز نمی‌کرد خود را پادشاه می‌نامیدند خاندان ساسانی به‌عنوان متولیان دین در فارس نیز از خاندان‌های بانفوذ محلی بودند که با استفاده از موقعیت موجود و برقراری پیوند سببی با خانوادة بازرنگی‌ها، توانستند تخت پادشاهی را به‌دست آورند . امارت عمدة پارس که مرکز آن استخر در نزدیکی ویرانه‌های پایتخت هخامنشیان بود، در دست گوچهر از سلسلة بازرنگی قرار داشت. در۵۰ کیلومتری جنوب غربی استخر، دارسپید کاخ سپید، اقامتگاه گوچهر بود که در آنجا اردشیر هفت‌ ساله مؤسس بعدی سلسلة ساسانیان به گوچهر معرفی شد؛ بدین‌گونه، خانوادة ساسان که منابع مختلف اجداد او را از طریق نقل داستان‌هایی به هخامنشیان می‌رسانند، توانستند رهبری این نهضت ملی و دینی را علیه اشکانیان بر عهده گیرند بنا بر تاریخ طبری، اردشیر در آغاز سدة سوم، حکمرانیِ محلیِ دارابگرد را که منطقه‌ای در مجاورت پارس بود، به‌دست آورد و دیری نپایید که در حدود سال‌های ۶/۲۰۵ م پدرش بابک مقام شاهی استخر، پایتخت پارس را از گوزهر گرفت پس از مرگ بابک و مرگ اتفاقی شاپور- که وارث پادشاهی استخر بود اردشیر وارث شاهی استخر شد و اعلام پادشاهی نمود. پس از آن، اردوان پنجم بلندپروازی‌های سیاسی اردشیر را زنگ خطری برای خود قلمداد کرده و به مقابله با وی برخاست. در طی نبردی که در ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی رخ داد، اردوان پنجم، آخرین شاه پارت در نبرد هرمزجان در ماد به قتل رسید و اردشیر عنوان شاه شاهان را بر خود نهاد گفته می‌شود ساسان، جد اردشیر سرپرستی آتشکده و معبد آناهیتا را در استخر به عهده داشت. وی با ازدواج با دختر خاندان بازرنگی که از حاکمان پارسی بود، موقعیت ممتازی در پارس به‌دست آورد .
اردشیر نیز که خود یک روحانی بود و عنوان »الموبد « و »الجامع« را داشت تلاش کرد حکومتی متمرکز بنا نهد که اساس آن بر محوریت دیانت زرتشتی بود و خود رهبری آن را بر عهده داشت.به نظر می‌رسد علاوه بر سرزمین پارس که خاستگاه ساسانیان بود و نقش مهمی در اجرای اهداف ذکر شده داشت و تا پایان پادشاهی ساسانیان موقعیت خود را به عنوان یکی از مراکز مهم سیاسی و مذهبی حفظ کرد سرزمین آذربایجان نیز مورد توجه پادشاهان ساسانی و روحانیان زرتشتی قرار گرفت؛ چرا که این سرزمین، به دلیل جایگاه تاریخی خود در دوران کهن به‌خصوص دورة مادها، مرکز دینی مغان شناخته می‌شد و در دورة ساسانیان نیز قرار گرفتن آذربایجان در جنوب ارمنستان آن را به یک مرکز مقاومت سیاسی، نظامی و مذهبی در مقابل نفوذ رومیان و دیانت مسیحی در جبهه شمال غربی پادشاهی ساسانی تبدیل کرده بود. در بحث بعدی به جایگاه دینی آن سررزمین خواهیم پرداخت. اما پیش از آن لازم است نگاهی به وجه نام‌گذاری و موقعیت تاریخی و دینی آن پیش از روی کار آمدن ساسانیان داشته باشیم.
*موقعیت تاریخی و مذهبی آذربایجان پیش از روی کار آمدن ساسانیان
آذربایجان بخشی از سرزمین ماد باستانی است که از شمال به جمهوری شوروی آذربایجان (قفقاز)، از غرب و شمال غربی به جمهوری ترکیه، از جنوب به کردستان، از شرق به دریای خزر و استان گیلان، تالش و خلخال و از جنوب شرقی به زنجان و توابع آن محدود می‌گردد . نام سرزمینی که امروز آذربایجان نامیده می‌شود در روزگار گذشته و در زبان‌های ملل همجوار تلفظ‌های مختلف و نزدیک به‌هم داشته است که در زبان پارسی میانه (پهلوی) به آن آتورپاتکان و در آثار کهن فارسی کلاسیک آذربادگان یا آذربایگان و در یونانی آتروپاتنه می‌گفتند. در مورد وجه نام‌گذاری این سرزمین دیدگاه‌های گوناگونی مطرح شده است. عده‌ای این نام را برگرفته از نام آتش (آذر، آتور) و آتشکده می‌دانند. چنانچه یاقوت حموی نقل می‌کند : »آذر در پهلوی آتش و بایگان به معنی نگهبان است. چون در آنجا آتشکده بسیار بوده، چنین نامیده شده است.« (حموی، ۱۹۷۹: ۳۸۳؛ وکیلی، ۱۳۶۲: ۱۳۲). عدة بیشتری نام آذربایجان را برگرفته از نام شخص آتروپات یا آتورپات پهلوی و یا آذرباد فارسی می‌دانند که در این سرزمین فرمانروا بود. چنانچه استرابون نقل می‌کند: »ماد دو بخش است، بخشی از آن را ماد بزرگ نامند و پایگاه آن همدان است. بخش دیگر ماد را آتروپتنه خوانند. نام این بخش به نام ساتراپ (خشترپاون) آتروپاتس باز خوانده شده است. اوست که نگذاشت این سرزمین هم پاره‌ای از ماد بزرگ گشته، به زیر فرمان شهریاری مقدونی‌ها درآید این چنین او خود را پادشاه خوانده، آنجا جداگانه کشوری خودکامه گردید. هنوز هم جانشینان او از همان خاندان هستند.«
به نظر می‌رسد ماد آتروپتنه بیشتر شامل سرزمین‌های میانی و شمالی زاگرس بود که به هنگام مهاجرت مادها به ایران در حوزة نفوذ آشوریان قرار داشت و در منابع آشوری نیز بارها از آن نام برده شده است. در هر حال، با توجه به موارد مشابه، هنگامی‌ که هر یک از اقوام ایرانی به صورت گروهی به ایران می‌آمدند و به ناحیه‌ای از فلات می‌رسیدند در طی دوران نام خود را بر آن می‌نهادند (مانند: پارسیان، بلخیان، خوارزمیان سغدیان و غیره)، یا در موارد گوناگون که این سرزمین‌ها گاهی به نام اشخاص نام‌گذاری می‌شد، به نظر می‌رسد نظریة دوم پذیرفتنی‌تر باشد. سرزمینی که پس از مهاجرت آریاها، به‌خصوص اقوام مادی، به‌نام یکی از فرمانروایان مشهور آن ماد آتروپاتکان و بعدها آذربایجان نامیده شد، در زمان حاکمیت مادها بر این سرزمین مورد هجوم اقوام سکایی در سدة ۷ ق. م قرار گرفت و بر پایة نوشته‌های یونانی و ارمنی برای مدتی به تاثیر از نام سکاها سیستان نامیده می‌شد . اما دیری نپایید که قلمرو سکاها دوباره به دست مادها افتاد و پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی نام آدُربادگان آتورپاتکان بر این سرزمین نهاده شد (همان: ۶۹-۷۵). گفته می‌شود در زمان داریوش سوم (۳۳۶-۳۳۰ ق. م) یکی از اشراف بزرگ مادی بنام آتروپات خشترپوان (ساتراپ) ماد بود. این سردار ایرانی- که نام او به معنی نگاهبان آتش است و به همین مناسبت او را از خانواده‌ای زرتشتی شمرده‌اند- در نبرد گوگامل که بین داریوش سوم و اسکندر روی داد فرماندة مادی‌ها به شمار می‌رفت (۳۳۱ ق. م). بعد از شکست داریوش در این جنگ بعد از مدت کوتاهی آتروپات مورد توجه اسکندر قرار گرفت و به ساتراپی آذربایجان منسوب شد. پس از کشته شدن پردیکاس، جانشین اسکندر، در سال ۳۲۱ آتروپات همچنان در مقام ساتراپی آذربایجان باقی ماند و از آن زمان آذربایجان را ماد آتروپاتن خواندند. به مرور این کشور دولتی شد که رسماً جزو دولت سلوکی به شمار می‌رفت ولی در معنی مستقل بود. پس از روی کار آمدن پارتی‌ها آذربایجان متحد دولت پارت شد و از ملوک‌الطوایفی‌های آن دولت به شمار می‌رفت و به صورت دولتی نیمه مستقل اداره می‌شد .
شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد که به دلیل ویژگی‌های جغرافیایی و به‌خصوص سرزمین‌های حاصلخیز، سرزمین آذربایجان از دیرباز محل استقرار اقوام وگروه‌های مختلف بوده است . در ظروف به‌دست آمده مربوط به قبایل قدیمی و نقش‌های روی آن‌ها از قبیل ماه خورشید و انسان این امر آشکار می‌شود که این مردم اجسام آسمانی و بعضی از حیوانات را مقدس شمرده و آنها را ستایش می‌کردند.
تاریخ مردم این سرزمین از نظر اعتقادات مذهبی به دو دورة متمایز تقسیم می‌شود: یکی پیش از ورود مادها به این سرزمین که انعکاس آن را می‌توان در یافته‌های باستان‌شناسی و منابع آشوری و اورارتویی یافت . در این دوره مردم آذربایجان خدایان گوناگون از جمله خدایان قوم لولوبی و ماننا‌ها و کاسپی‌ها را می‌پرستیدند و رسم احترام به سگ، گذاشتن مردگان در هوای آزاد در میان آن‌ها رایج بود. دورة دوم که با ورد مادها آغاز می‌شود، نام سرزمین آذربایجان بیشتر با نام مغان و دیانت زرتشتی پیوند می‌خورد. . مادها شش قبیله بودند که یکی از این قبایل مغان نام داشتند و وظیفة انجام آیین‌های دینی در میان مادها را بر عهده داشتند. حتی گفته شده در تمام مدت نفوذ و تسلط فرهنگ یونانی- هلنیسم در ایران، آذربایجان تحت حکومت روحانیون طرفدار دین زرتشتی بود. آنان به‌قدری در تبلیغ و حمایت از کیش مزدیسنی زیاده‌روی کردند که مفسران اوستا در قرون بعد به‌خصوص در دورة ساسانیان، سرزمین ماد را اعم از ری یا آذربایجان محل تولد زرتشت پنداشتند و دریاچة چیچست را با دریاچة ارومیه تطبیق دادند.
بعدها نفوذ مذهبی مغان آن‌قدر در آذربایجان توسعه یافت که در زمان شاهپور دوم، کشور ماد و به‌ویژه ایالت ماد آتروپاتن (آذربایجان) را کشور مغان می‌خواندند .علاوه بر آن، آذربایجان از گذشته‌های دور به‌خصوص پس از حضور ماد‌ها از جایگاه ممتاز و مهم سیاسی برخوردار گردید. به‌طوری‌که حتی پس از سقوط حکومت مادها به ‌دست کورش و شکل‌گیری امپراتوری هخامنشیان، سرزمین ماد (آذربایجان) موقعیت سیاسی خود را به عنوان یکی از ساتراپ‌های مهم این دوره حفظ کرد. چنانچه شاهد هستیم، در این دوره سرزمین ماد، جز در یک مقطع خاص، همیشه و در تمامی سنگ‌نوشته‌های هخامنشیان پس از نام ساتراپ پارس، در ردیف دوم آمده است که این بیانگر اهمیت این ساتراپ از نظر سیاسی در دورة هخامنشیان است. حتی پس از سقوط امپراتوری هخامنشیان، سرزمین آذربایجان در دورة سلوکیان و سپس پارتیان از ایلات دیگر استقلال بیشتری داشت و منابع عربی و آسوری مانند گاهنامة اربلا از شورش مادها در کنار پارس‌ها علیه بلاش پنجم اشکانی و همچنین از توطئه‌های پیشین پارس‌ها درآذربایجان در دورة پارتیان سخن می‌گویند در هر حال، همگی شواهد بیانگر جایگاه ممتاز سیاسی و مذهبی آذربایجان در کنار سرزمین پارس پیش از روی کار آمدن ساسانیان است که در زیر به آن خواهیم پرداخت.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


− 6 = یک