نقدي بر تفرقه افکنيهاي پشت پرده برخي سينماگر نماهاي ناآگاه ...
تورکهای ایران همچنان مظلومین درجه یک صدا و سیما …
اینجا دیار نامرادیهاست … آیا مبارزه ای دلیرانه و طولانی برای کسب ابتداییترین حقوق شهروندی میباید …!؟
سنبله برنجی شاهین دژ
آقای رئیس جمهور! هر چند میدانم بهتر از هر کسی میدانید اما محض یادآوری ذکر این نکته را در مقدمه خالی از لطف نمیدانم که در استانهای تهران و البرز با جمعیت بیش از هشت میلیون تورک هم چنین در گیلان، قم، قزوین، همدان، کردستان، فارس و … هیچ برنامه ای به زبان تورکی پخش نمیشود دریغ از یک موج رادیویی … در اواخر دوره قاجاریه توطئه شوم گرایشی جدید از طرف کشورهای انگلیس، فرانسه، اسراییل، آمریکا و … در ایران بسته شد و فراماسونهایی چون سرجان ملکوم و سایر نخبگان، کشور را برای اعمال سیاستهای از پیش تدوین شده و سناریوهای نگاشته شده از سوی کشورهای فوق آماده کردند تا به قول خودشان ایرانی یکپارچه با یک زبان و یک دین واحد تحویل جامعه جهانی دهند که ماحصل آن پیدایش افرادی چون کسروی ها و … در جامعه آن روز شد و نخبه نماهای فوق بعد از چالشها و کوششها و نظریه پردازی های مختلف نتیجه را در این یافتند که برای استحاله و از بین بردن ملتهای دیگر در این جغرافیا از سیاستهای مزورانهی استعماری سود جویند اما قریب یکصد سال و اندی بعد هم اکنون…
بارها دیده و شنیدهایم که برخی از کارگردانان و نویسندگان مغرض فیلمها و سریالهای بی محتوا به جای اینکه به مسائل باب میل و خوشایند روز بپردازند آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته در صددند بخش بزرگی از تاریخ جاودان? تورکها را که تمدن و فرهنگ جهان وامدار آن است را نادیده بگیرند و یا با نیاتی پلید آن را انکار و تحریف نمایند. این روش در هزاره سوم چندان فرقی با پدیدهی ستیزیدن دوران بربریت ندارد، اما بد نیست در همین جا و صرفاً جهت اطلاع برای این دشمنان دوست نما یادآوری کنیم علی رغم بسیاری از تلاشهای مذبوحانه، نام سرزمین زیبا و باستانی، نژاد کهن، قــــوم اصیل و زبــان خالــــــص و پایدار آذربایجان روح پرور، مردخیز و نستوه با مرور قرون زیاد هرگز از ضمیر دفتر روزگار پاک نشده و به حول و قوهی الهی و به کوری چشم دشمنان قسم خورده این ملت و به مدد فرزندان دریا دل شب زنده دار دیارمان هرگز نیز از صفحه افتخارات تاریخ جهان زدوده نخواهد شد، چرا که در سطر سطر هر ورق از اوراق زرین زندگی، عشق به نام بلندآوازهی «آذربـــــایــــجـــان» از تک تک گل واژه های ابیات دلاورانه عرق ملیتی و یاخته های دلیرمردان و شیرزنان ساکن و دوستدار این دیار کهن کرور کرور با عطری انگبینی می تراود و بر تارک تمدن جهانی عنبر میافشاند و با تلألؤیی خاص میدرخشد.
شبهای قدر با تمام فیوضاتی که برای مردم ایران به ارمغان آورده بودند عاقبت همچون سالهای دور به خاطرات دیرین پیوند خوردند اما در این میان نقش صدا و سیما همچون چند دهه گذشته بسی بحث برانگیز بود و جای سؤال و شک و شبهه فراوان داشت و طبق معمول در ریزش مخاطب سهم به سزایی ایفا نمود.
در عرض این چند شب سریال نه چندان پر مخاطبی روی آنتن رفت که طبق معمول احساسات و عواطف آحاد تورک زبانان را به شدت خدشه دار ساخت، چرا که در سریال بی محتوای «دیگری» که نامش نیز همچون متنش فاقد استاندارهای جاذب مخاطب بود داستان مردی به تصویر کشیده میشد که با لهجه شیرین تورکی و با لکنتی مختص صحبت میکرد که طبق معمول همیشه ایفاگر نقش راننده ای تهی دست مفلوک، نیازمند بود که عاقبت زندانی شد و آقایان نورچشمی یکه تاز ثروتمندِ بالانشین که صاحب امتیازات بی شمار بودند کرور کرو تروال بذل و بخشش و صدقه کردند. هنوز فراموش نکرده ایم در سریال »سرزمین کهن« که احساسات مردم غیور بختیاری ترور شخصیتی شد این مردم به خیابانها ریختند و مقابل استانداری تجمع نمودند و چندین تن از نمایندگان بیانیه های تند و آتشینی صادر کردند. (به خسارات وارده به اماکن دولتی کاری نداریم) اعتراض پشت اعتراض، تجمع و تحصن پشت سر هم و … نهایتاً برای آقای ضرغامی چاره ای جز سفر به استان چهارمحال و بختیاری باقی نماند و دستاندرکاران سریال در کمال فصاحت ناگزیر از عذر خواهی از طریق تریبونهای مختلف از این مردم غیرتمند شدند و بحمدالله سریال مغرض نیز به کما رفت؛ اما در این میان تورکها همهی این اغراضات مغرضانه را در حق زبان، ملیت، هویت و شخصیت والایشان را به عینه و با درایت و سعهصدر میبینند و دم نمیزنند و این خاموشی دلیل بر ندانم کاری و چشم پوشی نیست.
دلیل این سکوت نجابت بالا و بیش از حد تورکهاست که متأسفانه این مردم صبور و دلیر در طول دهه های اخیر چه بسیار چوب همین نجابتها و سکوت صبورانه خویش را خورده است و این سکوت نجیبانه توسط عده ای فرصت طلب به طرز ابلهانه ای تفسیر و معنا گشته است.
تورکها مردمانی هستند که شیرمردان دریایی دل نستوهی چون بابک، دمرول، ستارخان، باقرخان و عباس میرزا و قهرمانان جنگ نابرابر چالدران و باکری ها و ماده ببرهای بی نظیر و رشیدی چون تومروس و زینب پاشا در دامان مهر وطن پروریده و این اشخاص والامقام را سخاوتمندانه تقدیم تاریخ پر ابهت ملیتی این سرزمین نمودهاند.
سؤالی برای راقم مطرح است و آن اینکه در طول جنگ هشت سال? تحمیلی تورکها با عشقی بی پایان و جان فشانی هایی مثال زدنی و علی اکبر وار در خطوط مقدم صف آرایی کردند و دشمن در جبهه های شمال تا جنوب، مغرب تا مشرق از شهدایشان پشته ساخت چرا در آن زمان لهجه و هویتشان ستودنی بود اما اکنون در زمان صلح با جهالت عده ای نادان سینماگرنما و با خیالاتی واهی میروند که از صحنهها کنار رانده شده و نقششان کمرنگ جلوه داده شود!؟ زهی خیال باطل … چرا که هم اکنون نیز ایران خود را وامدار شیر مردانی از جنس یلان صحنه های جهانی چون »حسین رضازاده« و »علی دایی« و »کریم باقری« است که شهرتی فراگیر و افتخاراتی ابدی برای مردم ایران کسب کردهاند. کسی از انگیز? این فرصت طلبان مغرض که معلوم نیست از چه کانالهای تفرقهافکنانه ای ساپورت میشوند اطلاع و درک درستی ندارد اما آنچه محرز و آشکار است اینکه این عده در بحبوحه حساس حال حاضر کشور درصددند بر اختلافات قومی و قبیله ای دامن بزنند و از آب گل آلود ماهیهای موقعیت برای خویش صید نمایند. باز جهت اطلاع لازم به یادآوری است که در طول تاریخ و پیشینه کهن تورکها حاکمان قدر زمانه هرگز نتوانستهاند بزرگ ما را دلگیر ساخته و در کنج خانه محبوس نمایند چرا که سر زلف این مردم غیور همچون زنجیری فولادین است و هرگز هیچ قدرت برتر غالبی نتوانسته زنجیر را به بند بکشد!؟ تورکها مردمانی بلندپرواز همچون عقاب هستند که ریشه یشان از رفعت، شهید و شمع نشئت گرفته است.
مردمان کهنی که قصید? ویرانی را باور ندارد و کشته شدگان مرام این مردم ریشه نه در خاک بلکه در قلوب مردمشان دارند و کودکان این سرزمین هر صبح که از خواب ناز بر میخیزند مادرانشان با شور و نشاطی خالصانه سرود دلدادگی به میهن را ذره ذره در کام عطشناک آنها میریزند چرا که عشیره ما هرگز یوغ زندان نپذیرفته بلکه غنچه های رُز مخملینش در قلب خفقان سرود شکفتن سر داده است. قبیله ما خون بهای فراوانی برای آزادی و آزادگی پرداخته است تا سیلی شکنج? دژخیمان زبون را با مشت و شلاق به سوی خودشان واپس راند.
ما مردمی آزاده و نستوه هستیم که با بوی گندم ترانه های آزادی سرودهایم نه سرود مرگ و نیستی را و دوست و دشمن آگاهند به گاه نیاز دوباره با دل و جان سرود زندگی و سرزندگی سر خواهیم داد. سرود دلبستگی به مام میهن، مادر وطن و رستن و زایش خورشید را و … چرا که به حول و قوهی الهی هرگز زندگی برای ملت ما به پایان نخواهد رسید …
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۴:۳۵ ق.ظ
یاشا