اوغوزهای آسیای مرکزی و قزاقستان
قسمت دوم
گروه تاریخ:شکلگیری جامعه اتنیکی و قومی اوغوزدرآسیای مرکزی و قزاقستان بدین ترتیب پروسهای پیچیده و نسبتا طولانی بود. در ترکیب اوغوزها هم زیرلایههای اتنیکی باستانی (بطورکلی ترک شده) کوهپایههای سیردریا و آرال – استپهای خزر و هم طوایف و قبایل کوچنشین و نیمه کوچنشین ژتی سو (یدی سو هفت آب، هفت رودخانه. مترجم) و سیبری وارد شدند.هسته اولیه گروهبندی اوغوز که بعدا در اتحاد بزرگ قبایل استحکام یافت، احتمالا در هفت رود شکل گرفت. بااین حال به همان اندازه حرکت خود به غرب این هسته اولیه بطور قابل توجهی به حساب جمعیت کوچنشین و نیمه کوچ نشین سیردریا، منطقه دریای آرال و منطقه شمالی دریای خزر کاملتر شد.پیامد این پروسههای چند سویه تشکیل و تاسیس جامعه اتنیکی نوین بود که متمایز از نتایج اجزاء خود بود. اوغوزها به چندین قبیله تقسیم که در آن بسیاری واحدهای طایفهای داخل میشد.ترکیب قبیلهای اوغوزهای سده نهم – اواسط سده یازدهم متاسفانه مشخص نیست. در” دیوان لغات آت (محمود کاشغری. مترجم)- شناخته شده تنها درنیمه دوم سده یازده، آنها ۲۲ قبیله ( ترک) برآورد شدند ” که به قرار زیر درفهرست قبایل اوغوز ارائه شدند:
قینیق، قاییغ (کاییغ – کاییگ)، بایندور ییوا(ایوا)، سالور، افشار، بِکتیلی(بیگدلی) بوکدوز(بوگدوز)، بایات، یازغیر(یازیر)،ایمور قارا- بولاق، آلقا بولاق، ایگدیر اورِگیر(اورهگیر)، توتیراق، اولاییوندولوغ (آلایونتلی)، توگِر(دوگر)، چبنی، بِچنه چوولدار(چاوولدور)، چاروقلوغ [۹] محمود کاشغری مدعی است که اوغوزها در ابتدا از ۲۴ قبیله عبارت بودند. اما دیرتر مولفان بویژه مروزی (۸*) روی هم رفته از ۱۲ قبیله سخن میگویند. اختلاف منابع را، احتمالا میتوان با ویژگی دوگانه بخش و واحد اوغوزها به دو اِکزوگامی{وابسته به برون همسری یا برون پیوندی} خویشاوندی (تبارخونی) وبومی توضیح و روشن کرد.
اوغوزهای تقسیم شده به بوزوکها و اوچوکها به نسبت به جناح راست و چپ ارتش آنها واردشدند. هریک از این گروههای بزرگ شامل ۲۴ قبیله بود، که به نوبه خود به دو بخش مساوی تقسیم شده بود. بنابر روایات تاریخی اوغوز، بوزوکها درشمار قبایل »ارشد- بالا دست« و اوچوکها – درشمار قبایل » زبردست- کوچک« بودند. بوزوکهای جناح راست از امتیازبزرگی (درمقایسه با اوچوکها) هنگام » انتخاب« خان ارشد و والا برخورداربود.بدیهی است که بعدا جدایی بوزوکها و اوچوکها ویژگیها و خصایص سازمان نظامی– منطقهای بخود گرفت. نیروهای نظامی هر دو جناح اوغوز برای خود چراگاهها مراتع و زمینهای کشاورزی ثابت و متمرکز داشتند. تقسیم بوزوکها و اوچوکها معادل با مفهوم اوغوزهای » درونی« و»بیرونی«بود. در ترکیب آنها »اصیلها«، »متولد شدگان از معشوقهها– بردهها« و »ملحق شدگان« به طوایف و قبایل اوغوز تفاوت داشتند.تقسیمبندی قبیلهای و قومی موجود در سده یازدهم بین اوغوزها بُوی اُبا و کُک (کؤک)نامیده میشد. بر اساس » دیوان لغت الترک « و دیگر منابع بین اوغوزها بُوی بطورکلی معنی قبیله را داشت. اصطلاح اُبا و کُک ( کؤک) احتمالا بیشتر (بویژه) برای تقسیم بندیهای (واحدهای) قبیلهای بکار برده میشد. قبیله اوغوز(اُبا) در ابتدا اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی) بود که اعضای آن اصل و نسب خود را به نیای مشترک میرساند. اما با تکامل مناسبات آنتاگونیستی و آشتی ناپذیرطبقاتی، اُبا کاراکتر بدوی – اجتماعی و مشترک اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی. مترجم ) خود را ازدست داد. قبایل اوغوزی بیشتر با نسب و یا شجرهنامه افسانهای مرتبط بودند تا واقعی.
اوغوزها همچنین به اوروغها و آیماقها که در حکم جامعه کوچ نشین و نیمه کوچ نشین را داشتند تقسیم شدند. اصطلاح اوروغ برای تقسیمبندی و واحد قبیلهای نشانه گذاری شد و ازپاترونومی(۹*) طایفهها و خانوادههای نامی و اعیان تشکیل میشد.اوروغها و دیگر گروههای قومی– قبیلهای اوغوزها به این یا آن “استخوان” تعلق داشتند [گویا تقسیم بسیاری قبایل ترک به استخوان سیاه و سفید امری عادی بوده است].
قبایل و طایفههای اوغوز جزو اتحادیههای قبیلهای بسیار بزرگتر بودند. چنین انجمنها و واحدهای بزرگ که معمولا ایل نامیده میشد، معنی مردم و دولت را داشت. اما سازمان قومی و قبیلهای اوغوزها بر اصل خویشاوندی خونی (تبارخونی. مترجم)، خاص نظام اجتماعی بدوی (یا جامعه ما قبل تاریخ . مترجم) بنیان گذاری نشده بود. در واقع اوغوزها تقسیم میشدند به جوامع کوچندگان، نیمه کوچندگان، یکجانشینان و نیمه ساکن که پوسته قدیمی قومی– قبیلهای آن حفظ میشد.اکثریت اوغوزها در سدههای نهم و یازدهم زندگی نیمه کوچ نشینی و کوچ نشینی میکردند. مجموعه فشردهای از آنها شمال منطقه خزر، سفلای سیردریا و بیابانهای پیرامون دریای آرال سکنی داشتند. در میان اوغوزها (بطور عمده اسکان آنها در منطقه بیابانی است) نوع نژاد مغولی برتری داشت.در سده دهم ال مسعودی درباره اوغوزهای منطقه آرال مینویسد. » آنها (منظورنوع نژاد مغولی. مترجم) – بسیار کوچکتر از (ترکها) هستند و چشمان بسیار ریز دارند«. دیگر نویسندگان دوران سدههای میانه بطور ناقص اشاره و یادآوری میکنند به موهای صورت وبدن وساختارنوع چهره اوغوزها.
همه اینها حاکی از ویژگیهای قیافه مغولی هستند که مختص تودههای اصلی بطور عمده اوغوزهای استپ نشین بودند. دادههای کتبی سدههای دهم و دوازدهم در باره ظاهر فیزیکی اوغوزها توسط برخی مواد و مطالب پالئونتروپولوگی [ دیرین شناسی و انسان شناسی – مردم شناسی دیرین] تایید میشوند.
در میان جمجمههای یافته شده درتپههای اوغوز– پِچِنِگ غرب قزاقستان انواع مغولی با قیافههای سیبری جنوبی برتری دارند. اما در اینجا همچنین جمجمه قیافه نژاد قفقازی (نژاد سفید. مترجم) و بومییافت شدند.فرایند فشردهتر ادغام ( آسیمیلاسیون) اتنیکی، احتمال میرود بین اوغوزهای مناطق حنوبی و غربی آسیای میانه بوقوع پیوسته است. تا اندازهای کم، اما بسیار جالب دراین رابطه مطالب جمجمه خوانی (۱۰*) در جنوب قزاقستان است . در حفریات گورستان ساسیک بولاق اوغوزها توسط آ. ان. برنشتام انسانهای سفید پوست مناطق ترانس خزر (۱۱*) با سری نسبتا دراز با شاخص زیرِ هفتاد و پنچ با ترکیب قیافههای مغولی دفن شدهاند .دادهها و یافتههای دیرین شناسی و انسان شناسی فیزیکی شواهد و قراین منابع سده یازده را در باره آمیختگی و مخلوط شدن اوغوزها با ملتهای و مردمان همجوار تایید میکنند. بخش معین و خاصی از اوغوزهای کوچنده و نیمه کوچنده با جمعیت یکجا نشین مناطق کشاورزی آسیای میانه و قزاقستان ادغام شدند. گروههای اتنیکی مشابه، که بطورعمده با ایرانیزبانان اوروآسیا[یا نژاد قفقازی و ازنوع انسان شناسی سفید پوست. مترجم]، آمیختند ترکمن نامیده شدند.در سدههای دهم و یازدهماین نام همچنین به دورگه شدهها و پذیرفتهگان دین اسلام گروههایی از قارلوقها، خالاچها (خلجها) و دیگر قبایل ترک زبانی که ساکن مناطق شش و ایسفیجاب بودند بکار برده شد.در پایان سده دهم – نیمه نخست سده یازدهم درچارچوبهای سیاسی دولت یابغو( شاه ترکان اوغوز) سیردریا پروسه شدید شکل گیری ملیت (ملت) اوغوز روی داد ؛این پروسه محرکی به تجزیه و از هم پاشیدگی مناسبات کهن خویشاوندی (تبارخونی)،ایجاد مجتمعهای ارضی- اقتصادی نوین و پا گرفتن مناسبات فئودالی شد. اما پروسه مورد نظربه پایان خود نرسید و با مرگ دولت اوغوز درمیانه سده یازده درنتیجه، جنبش و نهضت قبچاقها قطع شد.قبایل شکست خورده اوغوز از قبچاقها، بعدا در استپهای روسیه جنوبی، در بالکان و در آسیای صغیر ساکن شدند. بخش قبل توجهی از اوغوزها تحت حاکمیت قره خانیان ماوراء النهر و حاکمان سلجوقی خراسان گرگان و خوارزم در آمدند. سایر اوغوزهای شکست خورده از قبچاقها به قبایل ترک زبان دشت قبچاق پیوستند.اوغوزهای سدههای میانه نقش زیادی در تاریخ اتنیکی خلقها و ملتهای ترک زبان آسیای مرکزی، قزاقستان، ماوراء قفقاز و آسیای صغیربازی کردند. اخلاف اوغوزها بمثابه یکی از اجزاء، در ترکیب قزاقها، ازبکها قره قالپاقها، باشقیرهای جنوب منطقه اورال و تاتارهای ولگا وارد شدند.
گروههای جنوبی اوغوزها در شکل گیری و سازند ملتهای ترکمن و آذربایجان شرکت فعال داشتند. قبایل اوغوزی، بهاین ترتیب یکی از نیاکان مشترک پارهای خلقهای ترک زبان کشورما هستند،که درحال حاضر در خانواده واحد کشورهای {شوروی سابق} زندگی میکنند. (۸*) شرف الزمان طاهر بن مروزی . طبیب ملقب به شرف الزمان. وی پزشک دربار ملک شاه سلجوقى (۵۱۰ ۵۰۰ ق. ) بود. از آثار وى: کتاب »طبایع الحیوان«، در علوم طبیعى،کتابى در »جغرافیاى عالم«، که اخبار چین و ترک و هند را در آن آورده است. (۹?*) پاترونومی،شکل ذاتی سیستم قبیله پدرسالارانه اجتماعی یک گروه از خانوادههای بزرگ یا کوچک- یک گروه بزرگ و یا خانوادههای کوچک که با وحدت خاص اقتصادی و اجتماعی مرتبط است . (۱۰*) مطالعه علمی ویژگیهای جمجمه، مانند اندازه و شکل، به خصوص در انسان.(۱۱*) درانسان شناسی فیزیکی: درطبقه بندیهای مختلف، قفقازی و یا نژاد اورآسیا نامیده میشود.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۷:۳۶ ق.ظ