انقلاب اسلامی حرکتی سیاسی بر مبنای مذهب
گروه فرهنگی: انقلاب اسلامی، همان گونه که از نام آن پیداست، در چارچوب رویکرد اسلامی به عرصهی سیاسی به وقوع پیوست. قطعاً این سؤال برای افرادی که فضای سالهای ۵۶ و ۵۷ را از نزدیک رؤیت نکردهاند به وجود میآید که چگونه شد که در میان گروههای متعدد سیاسی آن زمان، این اسلامگرایان و مذهبیون بودند که توانستند نقش محوری در پیروزی انقلاب بازی کنند؟ این سؤال بحث محوری مقالهی حاضر است. در این مقاله، ضمن نام بردن از الزامات وقوع انقلاب در هر کشوری، تشریح خواهیم نمود که چرا گروههای غیرمذهبی پتانسیل و توان لازم را برای اینکه بتوانند نقش محوری در انقلاب ایفا نمایند نداشتند و در مقابل، این مذهبیون بودند که تمام وجوه انقلاب را به دست گرفتند.
*ایدئولوژی، سازماندهی و بسیج؛ سه ضلع مثلث انقلاب
انقلاب ایران در چارچوب انقلاب کلاسیک به وقوع پیوست. اساس و بنیان یک انقلاب کلاسیک را سه عنصر تشکیل میدهد: »رهبری کارا و قدرتمند«، »ایدئولوژی سیاسی بیبدیل« و سرانجام »توان بسیج سیاسی علیه رژیم حاکم«. در انقلابهای کلاسیک، همیشه یک رهبر کاریزما حضور دارد. جذبهای که در منش، بینش و روش مبارزهی او وجود دارد، نیروهای متعدد سیاسی را حول محور او، به سوی رویارویی با رژیم حاکم سوق میدهد. همچنین زمانی که از بسیج سیاسی نیروها سخن به میان میآید، منظور چارچوبی است که در آن، نیروهای متعدد سیاسی که از بسیاری جهات با یکدیگر متفاوت هستند، گرد هم میآیند. در واقع بسیج سیاسی به آن توان تشکیلاتی اشاره دارد که توانایی تظاهراتها و تجمعات اعتراضآمیز را در درون یک انقلاب کلاسیک ممکن میسازد.
* دلایل ناکارآمدی نیروهای غیرمذهبی در انقلاب اسلامی
الف) بررسی عملکرد نیروهای ملیگرا:
نیروهای ملیگرا را تا پیش از انقلاب اسلامی در قالب نیروهای جبههی ملی میشناختند. نقطهی عطف عملکرد نیروهای ملیگرا در تاریخ معاصر ایران، مبارزهی آنان در جریان ملی شدن صنعت نفت تا زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. در واقع همهی آوازهی جبههی ملی به مبارزاتی برمیگردد که آنان در کنار نیروهای مذهبی و در رأس آنها آیتالله کاشانی، برای استیفای حقوق ملی ایرانیان از چنگ استعمارگران انگلیسی داشتند. اما واقعیت آن است که نیروهای ملیگرا پس از کودتای ۱۳۳۲ و تبعید مصدق هرگز نتوانستند به موقعیت قبلی خود بازگردند. به طور کلی، از سال ۱۳۲۸ تا سال ۱۳۵۶، جبههی ملی چهار بار به عناوین مختلف تشکیل شد؛ در سالهای ۱۳۲۸، ۱۳۳۹، ۱۳۴۴ و سرانجام ۱۳۵۶٫
تنها در دورهی اول، یعنی فاصلهی سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲، بود که جبههی ملی توانست در تاریخ ایران نقشی ماندگار داشته باشد. مسئلهی ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با شاه در این چارچوب که»شاه میبایست سلطنت کند، نه حکومت« دو هدفی بود که جبههی ملی در راستای رسیدن به آن به مبارزه پرداخت. البته در این مبارزه، نیروهای مذهبی به شدت در کنار ملیگرایان فعال بودند و حضور داشتند. در این دوره، جبههی ملی مناصب مهم سیاسی در دولت و مجلس را قبضه نمود.در دورههای بعد، نیروهای جبههی ملی از چنان قدرت تأثیرگذاری برخوردار نبودند. اگر بخواهیم به دلایل ناکارآمدی جبههی ملی به اختصار اشاره کنیم، میبایست نکات متنوعی را به عنوان نقاط ضعف آنان برشماریم. جبههی ملی به مثابهی یک تشکل جامع و فراگیر اپوزیسیون حکومت در ایران، به دلایل مختلف، از جمله بقاء در حوزهی روشنفکری، تبدیل نشدن به عنوان یک حزب فراگیر و مردمی، فقدان رهبری مقتدر و بلامنازع، فقدان اجماع و وفاق میان اعضا و نخبگان جبهه، عدم بهرهگیری از برنامههای مبارزاتی جامع و فراگیر و اکتفا بیش از حد این جبهه به استفاده از شیوههای انتخاباتی که در بسیاری از مواقع در حکومت پهلویها جنبهی فرمایشی داشت، ساختار غیرحزبی و در مقابل جبههای آن که به شدت سست و ضعیف بود و قابلیت انشعاب داشت، عدم برخورداری از کانالهای فراگیر و رو به پایین در ارتباطات سیاسی با مردم و همچنین عدم پیوستگی و تشکیلات، نتوانست رهبری مبارزات ضداستبدادی ملت ایران را به خود اختصاص دهد.
ب) بررسی عملکرد نیروهای چپ
مراد از نیروهای چپ، نیروهای متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی و تفکرات تابع آن است. این نوع از اندیشهها پس از پیروزی انقلاب بلشویکی به شدت در جهان گسترش یافت. در ایران نیز احزاب و گروههایی بودند که به این تفکر بپیوندند. شاید بتوان مهمترین حزبی را که در ایران به اندیشههای چپ پیوست، حزب توده دانست. حزب توده، که پس از تبعید رضاشاه به ایران و به وسیلهی گروهی از ۵۳نفری که به دلیل فعالیتهای اشتراکی در ایران بازداشت شده بودند تشکیل شد، به تدریج فعالیتهای خود را گسترش داد؛ به طوری که چندین روزنامه و مجله را به طور همزمان اداره مینمود. اوج فعالیتهای این حزب ورود برخی از اعضای آن در کابینهی دولت قوام بود. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، این حزب نقشی وارونه و خلاف منافع ملی بازی نمود و البته تاوان این عمل خود را نیز داد؛ زیرا اندکی پس از کودتا، به وسیلهی رژیم متلاشی شد و هرگز نتوانست همچون گذشته احیا شود.
اگرچه حزب توده بزرگترین حزب در تاریخ معاصر ایران بوده است که با برخورداری از توان بسیج بالا (عمدتاً در میان طبقات متوسط و کارگران) میتوانسته نقشی تأثیرگذار داشته باشد، لیکن حساسیت رژیم پهلوی به فعالیت احزاب کمونیستی، ناتوانی این حزب در جذب بدنهی مذهبی جامعه که بخش بسیار گستردهای از جمعیت کشور را تشکیل میدادند و در کنار آن، گرایش به اتحاد جماهیر شوروی، از جمله دلایل عدم موفقیت این حزب در جریان انقلاب سال ۵۷ بود.
*نیروهای مذهبی و موفقیت در جذب مردم
بر خلاف نیروهای چپ و ملیگرا، نیروهای مذهبی توانستند هر سه ضلع مثلث انقلاب را خود به دست گیرند. مخالفان مذهبی رژیم پهلوی دو دسته بودند؛ یکی عدهای که سوابق تعلیماتی و مذهبی سنتی داشتهاند و دیگر آنان که تحصیلات دانشگاهی در ایران یا غرب داشتند، اما افکار سنتی و مدرن را در چارچوب نگرش اسلامی خود پیوند دادند.
سازماندهی انقلاب اسلامی در چارچوب مساجد و هیئتها بود. به علاوه اینکه بازار، که در دست نیروهای سنتی اسلامگرا بود نیز تأثیر بسزایی در جذب نیروها داشت. بازاریها جلسات هفتگی منظمی در منازل، در مورد مسائل و تاکتیکهای سیاسی داشتند. این جلسات محل مطلوبی برای بررسی و بحث در مورد تاکتیکهای سیاسی و مبارزه بود. بازار به عنوان نقطهی اصلی مبارزات ضدرژیم بود. نیروهای زیادی نیز بودند که در چارچوب بازار با یکدیگر ائتلاف داشتند. به عنوان مثال، در سال ۱۳۴۱ دو هیئت از کسبه و تجار با هم ائتلاف کردند. ائتلافکنندگان که بعدها به هیئتهای مؤتلفه اسلامی معروف شدند، هیئت مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و اصفهانیهای بازار تهران بودند که ضررهای جدایی را حس نموده بودند.علاوه بر سازماندهی، ایدئولوژی انقلاب ایران نیز به دست نیروهای مذهبی چیده شد. در واقع میتوان گفت این نیروهای اسلامی بودند که یک گفتمان و اندیشهی بدیل را در برابر سلطنت ارائه نمودند. به اعتقاد الگار، مکتب تشیع و آموزههای سیاسیاجتماعی آن، مهمترین علت انقلاب سال ۱۳۵۷ بود. شریعتی جوانان بسیاری را به سوی اسلام سیاسی کشاند؛ به طوری که در مرداد ۱۳۵۲ ساواک، که از نفوذ کلام و افکار انقلابی شریعتی در میان نسل جوان نگران بود، حسینیهی ارشاد را بست و نشر و توزیع کتابهای او را نیز ممنوع کرد. به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ، اما در کنار این دو ضلع مثلث انقلاب، یعنی سازماندهی و ایدئولوژی، که توسط اسلامگرایان ممکن شد، رهبری انقلاب اسلامی نیز توسط امام خمینی به سرانجام رسید و بدین ترتیب، هر سه ضلع انقلاب ایران توسط نیروهای مذهبی تکمیل شد.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۸:۱۲ ق.ظ