اندر باب جمع_اندیشی در محافل هنر و ادبیات تخصصی ارومیه

اندر باب جمع_اندیشی در محافل هنر و ادبیات تخصصی ارومیه

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نوشتار زیر در حالی به قلم سپرده می¬شود که در این چند روز و یا هفته اخیر ارومیه با چند افت و خیز فرهنگی و روبه‌رو بوده! اگر از نشست نقد فصلی کانون قصه ارومیه بگذریم که هر سه ماه یک‌بار در کانون قصه برگزار می¬شود، کارگاه یک روزه مبانی اسطوره_شناسی حوزه هنری ارومیه، اولین عصر قصه (تحکییه آخشامی) موسسه فرهنگی هنری تحکییه، دومین عصر طنزچولپای دفتر طنز حوزه هنری ارومیه که در بازه زمانی چهار روزه (از پنج شنبه تا یک شنبه) ازجمله قابل اشاره ترین موارد از این افت و خیزهاست!
هرچند ارومیه یا بهتر بگویم بزرگ شهر ارومیه هنوز هم با پیشینه نه چندان مطرح و عمیق فرهنگی¬اش در حالت معاصر خود و با همه داشته¬ها و ظرفیت¬هایش دست به یقه است و همین دلیلی است بر گذرا بودن این افت و خیزها! یک روزه یا چند روزه!؟ اصلا ً تفاوتی به حال و روز فکر اجتماعی و فرهنگی مسئولین مربوط و یا نامربوطش و یا مردمان از دم محجوب و سر به زیرش نمی¬کند! بزرگی می¬گفت: هر تغییر شگرف و بزرگی از رهگذر توسعه سیاسی می¬گذرد! شهر ارومیه و استان آذربایجان غربی در این وادی یعنی توسعه سیاسی هنوز به بلوغ خود نرسیده و عمری به درازی عمر نوح و صبری به بزرگی صبر ایوب نیاز است تا قافله توسعه این شهر و استانش به سرمنزل مقصد برسد!
باری نوشتار زیر نظری است کلی بر گوشه‌ای از این حرکت در قامت توسعه برای نیل به آینده!
در عصری که اندیشه فرهنگی پایه‌های رفیع ارتباطات آن را تعریف می‌کند و در همه جا سخن از تبادل بودن و هستی است و ارائه این چگونه بودن! ارومیه شهری که اسمش یدک‌کش تاریخ و فرهنگ است و ریشه‌ای به بلندی عمر دریاچه آخرالزمانش! دارد، خود دچار نسیان فرهنگی شده!
ارزش گذاری انسانیت در حیات انسانی امروز به عمق ساختارهای فرهنگی و هنری هر جامعه انسانی باز می‌گردد. تولید و پالایش هنری و فرهنگی هر قدر به دگرگونی زندگی انسان و اجتماع او بیشتر یاری برساند از ارزش والایی برخوردار می‌گردد. چرا؟ چون اگر از یک سو هم_زمان و معاصر عمل می‌کند و با زمان امروز انسان سر و کار دارد (و این بدون شناختن معنای زمان که هر سه وجه حال، گذشته و آینده در این معنا نهفته است، میسر نیست!) از سوی دیگر همه ابعاد وجودی او را از بدو پیدایش و خلقتش مورد پرسش و توضیح قرار می‌دهد.
انسان امروز در تولید هنری و فرهنگی خود به تنهایی عمل نمی‌کند بلکه من جمعی بشریت هویت او را به عنوان نویسنده و شاعر و یا هنرمند و… می‌سازد و هم این من جمعی مخاطب اوست. این یعنی جمع اندیشی نه من اندیشی!
متأسفانه در جامعه فرهنگی و اجتماعی ما (و در این جا ارومیه یا همان اورمیه) یک بیماری اجتماعی و ریشه دار از نظر تاریخی وجود دارد از این بیماری و ناهنجاری می‌توان به نام خود مطلق‌انگاری یا خود حق‌انگاری یاد کرد. روشن است که دغدغه این نوشتار و متن به حوزه اجتماعی و فرهنگی باز می‌گردد و مصادیق آن نیز اجتماعی، فرهنگی و هنری خواهند بود. اگر بپذیریم که جمع اندیشی تنها آینه شفاف و روشنی است که من فردی و جمعی انسان در آن رویت می‌شود، مورد پرسش و نقد قرار می‌گیرد پالایش می‌شود، دگرگون می‌شود، حتی مورد روایت واقع می‌شود، پس فقدان این نهادها و روحیه‌های جمع اندیشانه به معنای جمود و عدم تحرک در گستره یک جامعه و اجتماع انسانی آن به شمار می‌آید. البته این فقدان صورت‌های متفاوتی دارد یعنی فقط به معنای نیست و نبود تعریف نمی‌شود. نا کارآمدی و سترونی (نازآیی و عدم آفرینش فرهنگی و هنری) هم از صورت‌های فقدان به شمار می‌آیند.
جمع اندیشی خود نیز صورت‌ها و کارکرد‌های متفاوتی دارد. برای مثال مطبوعات خود بهترین نمونه‌های جمع اندیشی هستند یا تئاتر و سینما و حتی نمایشگاه‌های کتاب، عکس، نقاشی و …
از مهم‌ترین جلوه‌های جمع اندیشی که خصلتی ساختاری‌تر و ارکانی‌تری دارد حلقه‌ها و جمع‌های ادبی و هنری هستند. اگر مطبوعات کارکردی با واسطه (خود مطبوعات به عنوان واسطه عمل می‌کنند) در ذهن و عین مخاطب انسانی خود در گستره جامعه دارد، جمع‌های ادبی بی واسطه عمل می‌کنند. در مطبوعات اثر و مطلب است و مخاطب، اما در جمع‌ها و حلقه‌ها هم صاحب اثر، هم خود زنده اثر و هم مخاطب باهم و در کنار هم درگیر گفتمان ذهنی و عینی هستند. در این میان عنصر دیگری نیز مطرح می‌شود نقد و انتقاد عملی. در مطبوعات انتقاد هر قدر کارکردی‌تر باشد باز هم نظری است چرا که مطبوعات با دو ویژگی سرعت اثر گذاری بالا و حجم کم فرصت طرح لحظه‌ای و کلان مقولات را در خود دارند. اما جمع‌های ادبی و هنری و… به واسطه طرح جزء به جزء مقولات از بعد عمقی‌تر و ادامه‌دار‌تر در فرصتی باز و حجمی کلان از کنفرانس و مقاله و سخنرانی و… برخوردار هستند. پس وجود و فعالیت جمع‌های ادبی و هنری متن مهم جمع اندیشی‌های اجتماعی و فرهنگی را تعریف و نشانه گذاری می‌کنند. جمع اندیشی از تولید تا پالایش و از نقد تا تحلیل و از تغییر تا تثبیت را در خود پیش‌بینی می‌کند و به عبارتی پویایی درونی آن، نما و جلوه اجتماعی و بیرونی آن را می‌سازد. با این توصیفات به راستی در شهر و بزرگ شهر ارومیه یا اورمیه با اسم و رسم تاریخی و فرهنگیش چه بهایی به جمع_اندیشی‌های فرهنگی و هنری داده می‌شود؟ آیا جریان ادبی و هنری ویژه و بومی در این بزرگ شهر ایجاد شده و تبعات مثبت و منفی آن دنبال می‌شود؟ آیا جریان ادبی ایجاد شده دارای مولفه‌های ساختاری یک حرکت و هدف ادبی اجتماعی برای تغییر و دگرگونی فرهنگی اخلاقی و شخصیتی جمع و فرد جامعه است؟
لازم به ذکر است که متأسفانه به دلیل نبود معیار صحیح و به روز در ایجاد و مدیریت بعضی از این گونه جمع‌ها و حلقه‌ها، در برخی موارد شاهد کج سلیقه‌گی و کج فهمی در قامت کسانی که مدعی راهبری در این جمع‌ها هستند، هستیم. به عبارتی رسما ً اشتباه را تدریس می‌کنند و متأسفانه از حرکت نابهنجار خود دفاع هم می‌کنند.
مرکز استان آذربایجان غربی و بزرگ شهر ارومیه هنوز با تمام داشته و نداشته‌هایش با خلاء جمع اندیشی و فضا برای ارائه و عرضه مواجهه دارد، چرا رویکردی عمیق برای پیگیری نداشته‌ها دیده نمی‌شود با این وجود همه سینه سوخته‌های این شهر همچنان به گرد یک یا چند چراغ کم سو از هویت جمع اندیشانه خود در حد اثبات وجود دفاع می‌کنند و کارگاه مبانی نظری و یا عصر قصه، عصر طنز و عصر شعر با برد کوتاه و کم طول و عرض برگزار کرده و در اندیشه برگزاری جشنواره آنچنان با اسم و رسم ملی و بین‌المللی و… هستند. به قول معروف ما با نداشته‌های خود حال می‌کنیم تا داشته‌هایمان بیشتر به چشم بیایند.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۶:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


− پنج = 4