انتقال پیام‌های سیاسی با زبان هنر

انتقال پیام‌های سیاسی با زبان هنر

گروه تحلیل : سیاست یک مفهوم چندبُعدی است که از یک‌سو اشاره به سیاستگذاری‌های حکومتی دارد و از سوی دیگر، شیوه‌های اثرگذاری بر افکار عمومی را در برمی‌گیرد. هرچند معمولا آنچه به سیاست باز می‌گردد، بیشتر معطوف به ابزارهای کلاسیکی چون نیروی نظامی یا بگومگوهای تشکیلاتی است، اما در عصر جهانی شدن، حتی »هنر« نیز به استخدام سیاست درمی‌آید تا بهتر بتوان با افکار عمومی ارتباط برقرار کرد.
در تاریخ بشر موارد متعددی از استفاده از هنر برای منافع سیاسی وجود دارد. در تاریخ ایران نیز کم نبوده‌اند شاعران و نویسندگانی که برای خوش‌آمد حاکمان به تولید اثر پرداخته و یا معماران و نقاشانی که دربارهای شاهان را به زیبایی هنر آراسته‌اند تا شاید این زیبایی سپری باشد برابر قضاوت تاریخ یا مخالفت‌ها با اعمالشان. با این حال امروز برخلاف گذشته که هنر، به‌طور کاملا آشکار به خدمت سیاست درمی‌آمد، سخنی از استفاده مستقیم از ابزارهای هنری نیست و آنچه بیشتر در قالب جنگ نرم یا در حوزه سیاست خارجی، »دیپلماسی عمومی« از آن یاد می‌شود، استفاده از هنر برای اثرگذاری غیرمستقیم بر مخاطبانی است که مخاطب قراردادن آن ها با ادبیات خشک سیاست چندان کارآمد نیست.
شاید اگر از ساخت فیلم‌هایی با محوریت منافع ملی حمایت می‌شد و صدای مظلومیت ایران در جریان تحریم‌ها، ترور دانشمندان هسته‌ای، جنگ سایبری و… را به گوش جهانیان می‌رساند، امروز شکست دادن پروژه ایران‌هراسی برای دیپلمات‌های کشورمان ساده‌تر می‌شد
ایالات متحده یکی از کشورهای پیشگام در استفاده از هنر برای اثرگذاری سیاسی است. تاکنون بارها گفته شده است که هالیوود به خدمت سیاست درآمده یا حتی از جوایز هنری و علمی هم برای اثرگذاری بر فرآیندهای سیاسی بهره برده می‌شود. بدیهی است که این اثرگذاری‌ها نباید چنان مستقیم و بی‌پرده باشد که مخاطب نسبت به آن موضع پیدا کند. چنین است که گاه چنان محتوای سیاسی در فیلم‌های هالیوودی و یا نمایشگاه‌های هنری، پنهان می‌شود که برای درک آن باید فهم درستی از سواد رسانه و مقولات جنگ نرم داشت.
اینکه واشنگتن چرا برای مقاصد خود کارگردانان، بازیگران و نخبگان هنری را به خدمت گرفته و از خوانندگان و هنرپیشگان سرشناس برای سفیران دیپلماسی عمومی خود استفاده می‌کند، الزاما به این معنی نیست که خیانتی به عرصه هنر شده و انحرافی در اذهان عمومی پدید آمده، چراکه منطق پیچیده رقابت سیاسی امروز در مناسبات بین‌المللی و یا حتی داخلی کشورها، چنین واقعیت‌هایی را گریزناپذیر ساخته؛ با این حال این سوال به‌طور جدی قابل طرح است که چرا در کشورهای مستقلی چون ایران که همراهی چندانی با سیاست‌های آمریکا ندارند، خبری از شیوه‌های مشابه برای اثرگذاری بر افکار عمومی نیست و فضای سیاسی بیشتر تحت تاثیر اظهارنظرهای رسمی و نطق‌های طولانی چهره‌هایی است که همچنان ارتباط شفاهی را بهترین ابزار ارتباط با مخاطب قلمداد می‌کنند.
زبان سیاست گذار از زبان به تصویر:تکیه کردن بر »نطق« به جای »تصویر« در برقراری ارتباط با مخاطبان در سپهر سیاست درحالی است که در جهان پیچیده امروز، کدهای سیاسی در قالب پیام‌های غیرمستقیم رمزنگاری شده و از طریق رسانه‌ها در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد تا رمزگشایی شود.
روشن است که تاثیر موسیقی و یا فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی به مراتب بیش از سخنرانی‌های طولانی مدت است، چراکه حافظه انسان بیشتر تحت تاثیر حافظه تصویری قرار می‌گیرد تا داده‌های صوتی. به همین خاطر واشنگتن ترجیح می‌دهد در دفاع از مداخله نظامی خود در عراق، بیشتر بر روی فیلم »تک‌تیرانداز آمریکایی« مانور دهد تا تئوری‌پردازی دولتمردان خود و یا لابی یهود، پیام‌دهی از طریق فیلم سینمایی »Big eyes« را به انتشار موعظه علمای خود ترجیح می‌دهد. فهرست بلندبالای فیلم‌ها و سریال‌های سیاسی آمریکایی نشان می‌دهد که جهت‌گیری دولت ایالات متحده برای اثرگذاری بر افکار عمومی جهان، به‌سوی هالیوود بوده و بر روی توان هنری خود حتی شاید بیش از قدرت نظامی‌اش تکیه می‌کند.
روایت یک‌طرفه هالیوود از ماجرای گروگان‌گیری سال ۵۸ در تهران در قالب فیلم »آرگو« و یا پیام‌های سیاسی سریال‌هایی چون »۲۴« چنان به‌روشنی حکایت از توجه واشنگتن به سینمای سیاسی دارد که برای اثبات آن، نیاز به بحث‌های پیچیده نیست. با این همه به‌نظر نمی‌رسد آن‌طور که کشورهای غربی یا حتی کشورهای آسیای شرقی یا همسایگان ترک ما بر روی سینما سرمایه‌گذاری می‌کنند، تهران از این ابزار مهم بهره برده باشد.غفلت از سینما در مدیریت افکار عمومی:هرچند فیلم‌های سیاسی متعددی در ایران ساخته می‌شود، اما عمده قابلیت جلب نظر جهانی را نداشته و اگر هم داشته باشند، بیشتر از زاویه منتقد به سیاست گذاری‌های کشورمان می‌پردازند. حال آنکه به‌نظر می‌رسد نزدیک شدن دولت به هنرمندان و تشکیل جلساتی مداوم برای کمک گرفتن از هنرمندان برای استفاده در عرصه دیپلماسی عمومی، بتواند به تولید فیلم‌هایی منتهی شود که منافع ملی کشورمان را تامین کرده و پاسخگوی نیازهای امروز برای برقراری ارتباط با جامعه مدنی جهانی باشد.
این همان روندی است که در سال‌های ابتدایی انقلاب طی شد و طی آن از طریق همراهی فیلم‌سازان با مجریان، فیلم‌هایی معنادار در دفاع از آرمان‌های انقلاب ساخته شد. با این وجود کمی بعد، به‌دلیل ایجاد نوعی فاصله میان سیاستگذاران و فیلم‌سازان، شکلی از واگرایی در تولید آثار سیاسی پدید آمد، به‌طوری که فیلم‌سازان متهم به ضربه زدن به نظام سیاسی و دولتمردان متهم به سانسور آثار هنری شدند. در چنین شرایطی، بی‌تردید کشورمان از یک ابزار مهم برای همراه کردن افکار عمومی جهان با خود در مقولات مهم بین‌المللی محروم شد و نتوانست آن طور که باید، صدای ایران را به جهان برساند. شاید اگر به‌جای ساخت فیلم‌هایی که بیشتر معطوف به سیاست داخلی در ایران بود و بر اختلافات دامن می‌زد، از ساخت فیلم‌هایی با محوریت منافع ملی حمایت می‌شد و صدای مظلومیت ایران در جریان تحریم‌ها، ترور دانشمندان هسته‌ای، جنگ سایبری و… را به گوش جهانیان می‌رساند، امروز شکست دادن پروژه ایران‌هراسی برای دیپلمات‌های کشورمان ساده‌تر می‌شد.
ضرورت بازگشت به همگرایی هنرمندان و سیاستمداران:به این ترتیب به‌نظر می‌رسد با توجه به اولویت زبان تصویر بر نطق‌های کسالت‌بار در جریان انتقال پیام‌های سیاسی، باید دولتمردان با نزدیک شدن به هنرمندان و شکستن فضای بی‌اعتمادی شکل گرفته، از هنرمندان برجسته کشور دعوت کنند تا درباره اولویت‌های سیاسی ایران در منطقه و یا جهان فیلم‌هایی حامل پیام‌های روشن، خلاق، اثرگذار و هنرمندانه ساخته و از این طریق به دیپلماسی عمومی کمک کنند. شاید ساخت چنین فیلم‌هایی بسیار بیشتر از مقالات طولانی رسانه‌ها و اظهارنظرهای رسمی بتواند از مواضع کشورمان دفاع کند.از یاد نباید برد، در زمانه‌ای که حتی کشورهای کوچک برای اثرگذاری بر افکار عمومی جهان، از زبان هنر استفاده می‌کنند، بی‌توجهی به دیوار بی‌اعتمادی موجود میان هنرمندان و سیاستمداران آن هم در سرزمینی که هنر در آن جایگاهی رفیع دارد، یک کج‌سلیقگی آسیب‌زننده به‌شمار می‌رود.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۴:۲۱ ق.ظ

دیدگاه


7 + سه =