اقبال السلطان سلطان آواز ایران

اقبال السلطان سلطان آواز ایران

زهره کرمی
گروه فرهنگی: اسفند امسال چهل وهفتمین سالمرگ استاد ابوالحسن اقبال آذر معروف به اقبال السلطان بود، که بحق می توان از او به عنوان سلطان آواز ایران یاد کرد.آواز ایرانی با پیشینه درخشان و طلایی در تاریخ موسیقی ایران همواره گویای فرهنگ، تمدن و تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین پهناور بوده و در این راه مردانی بزرگ رنج بسیاری کشیدند تا نام این هنر ایران زمین را برفراخور این ملت برکشند.
شایسته است از کسانی که در این راه زحمات طاقت فرسایی را متحمل شدند و برای اعتلای آواز ایرانی تاثیر گذار بودند از جمله حسین طاهرزاده، رضاقلی میرزا ظلی، اقبال السلطان ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، تاج اصفهانی، سعادتمند قمی، محمود کریمی، عبدالله دوامی، محمدرضا شجریان، حسین قوامی و نادر گلچین نام برده شود.استاد ابوالحسن اقبال آذر ملقب به اقبال السلطان از جمله شخصیت های برجسته آواز سنتی ایران زمین است که در اعتلای موسیقی تلاش بسیار داشت.برخی آواز را به صدای خوش اطلاق کرده اند که برای خوش کردن طبع و رساندن مفاهیم درونی به کار رود که معمولا بدون متر(خط میزان) استفاده می شود.آواز به لحاظ جغرافیایی و بر اساس لهجه های گوناگون به مکتب های مختلف از قبیل مکتب »تبریز«، »اصفهان«، »تهران« و »مشهد« تقسیم بندی شده است.
*تولد
اقبال آذر سر آمد سبک تبریز در ۱۲ آبان سال ۱۲۵۲ خورشیدی در روستای الوند قزوین از پدر و مادری به نام های ملا موسی و عزت خانم متولد شد. ملا موسی از مجتهدان پارسا و دارای رساله بود که در الوند و روستاهای مجاور و حتی قزوین تعداد کثیری مقلد داشته و در مدرسه حاجی ملا محمد صالح برغانی به تدریس اشتغال داشت.
ابوالحسن در کودکی پدرش را از دست داد و مجبور شد برای امرار معاش در مسجد الوند به نوحه خوانی بپردازد.طبیعت زیبا و دلپذیر روستای الوند و زمزمه پرندگان تاثیر به سزایی برجان او گذاشت به طوری که همه روزه به تمرین آواز می پرداخت.بیش از ۱۰ سال نداشت که به در خواست میرزا حسن ثقفی به قزوین رفت تا با تعزیه او همکاری کند.اقامت او در خانه میرزا حسن ثقفی موقعیت مناسبی به وجود آورد تا تحت تعلیم او و فرزندش میرزا هدایت الله (ناظم التکاء) فرا گیرد و به وسیله تلاوت قرآن و خواندن بوستان و گلستان سعدی به اندوخته های خود بیافزاید.ابوالحسن نوجوان پس از چند ماه شبیه خوانی در تعزیه، مورد توجه اهالی قزوین قرار گرفت و از شهرت و محبوبیت ویژه ای برخوردار شد.وی در یادداشت هایش می نویسد: از کودکی به خواندن علاقه مند بودم و از پرندگان تقلید می_کردم، در زیر درختان آواز سر می دادم و پرندگان را به وجد می آوردم. در ۱۵ سالگی صدایم تغییر یافت و به دلیل افت کیفیت تقریبا دو سال غیر قابل استفاده ماند. من که عاشق خواندن بودم در این مدت ضمن توسل به خداوند، با ممارست فراوان، از گیاهان دارویی استفاده می_کردم تا اینکه به تدریج صدایم قابل استفاده شد.میرزا حسن ثقفی به منظور شناخت ابوالحسن با دستگاه های موسیقی ایرانی، وی را نزد استاد حاج ملا کریم جناب برد. استاد نیز با پی بردن به استعداد این نوجوان، به تعلیم صدای او پرداخت.
وی که محیط قزوین را برای جولان دادن خود تنگ می دید به فکر محیط مناسب تر برای عرصه هنر بی نظیرش افتاد و به همین منظور در اردیبهشت سال ۱۲۷۷، چند روز پیش از فرارسیدن ماه محرم همراه دسته میرزا حسن ثقفی به تبریز رفت.این هیات همه ساله در این ایام از سوی دربار ولایتعهدی تبریز دعوت می شد که در تکایای دولتی آذربایجان به شبیه خوانی بپردازد.این گروه بعد از رسیدن به تبریز، وارد عمارت عالی قاپو این شهر شدند و سپس مراسم تعزیه خوانی با تشریفات فراوانی به رهبری میرزا حسن ثقفی و فرزندش به مدت ۱۰ روز در تکیه دولتی آذربایجان با حضور محمد علی میرزا ولیعهد، برپا می شد.
ابوالحسن در این مراسم چنان خوش درخشید که تحسین همگان را برانگیخت و قرار شد به عنوان پیشخدمت مخصوص، در دربار ولایتعهدی بماند.در این ایام محمد میرزا که با ستمگری و بی رحمی تمام برمردم آذربایجان حکومت می کرد، برای پرده پوشی به اعمال خلاف خویش همه ساله در ماه های محرم و صفر تکیه برپا می کرد و شب های عاشورا پای برهنه در کوچه ها به راه می افتد و به چهل مسجد شمع می برد. در این ایام بر اثر بی عدالتی های اجتماعی و خشونت طاقت فرسای حکومت قاجار، پیمانه صبر مردم لبریز و جنبش مشروطه خواهی در ایران برپا شد و سرانجام بر اثر پافشاری آزادی خواهی، مظفرالدین شاه به ناچار تقاضای مشروطه طلبان را پذیرفت و در ۱۳ مرداد سال ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت صادر شد.
هنگامی که مظفرالدین شاه به بستر بیماری افتاد و محمدعلی شاه را به تهران فرا خواند، وی ابوالحسن را با خود به تهران آورد و در میان مردم پایتخت به عنوان پیشخدمت و آوازه خوان شناخته شد.وی پس از چندی به تبریز باز گشت و ضمن پیوستن به آزادی خواهان، در کنار میرزا علی ثقفه الاسلام و یارانش خدمات ارزنده ای برای مشروطیت انجام داد.اقبال آذر در سال ۱۲۹۲ به اتفاق درویش خان، باقر خان رامشگر، سید حسن طاهر زاده و عبدالله دوامی برای پر کردن گرامافون راهی تفلیس شد.اقبال آذر پس از ورود به تفلیس به دیدن سید شویتسکی خواننده مشهور آن کشور رفت. سید نیز با تهیه لباس فراک برای اعضای گروه آنان را به صحنه راهنمایی کرد. اقبال در این کنسرت قطعاتی را در »بیات شیراز« و »راست پنجگاه« اجرا کرد و بینندگان را به حیرت فرو برد. وانوساراجاشویلی بنیانگذار اپرای گرجستان نیز ضمن شرکت در کنسرت اقبال آذر، از او به عنوان یکی ازخوانندگان متبحر مشرق زمین نام برد.همچنین کنسرت علی اکبر شهنازی، حسین سنجری، حسین استوار با صدای اقبال السلطان در سال ۱۳۱۰ در تبریز از جمله برنامه هایی بود که با استقبال مردم روبرو شد و در افزایش محبوبیت وشهرت این خواننده تاثیر فراوان داشت.اقبال آذر در سال ۱۳۲۱ به ریاست کارگزینی تبریز و پس از دو ماه به کفالت شهرداری آن شهر منصوب شد.
*برکناری به جرم آزادیخواهی
در سال ۱۳۲۴ میهمانی با شکوهی با شرکت اقبال آذر و سایر بزرگان آذربایجان و جیره خواران سفارت شوروی برگزار شد که با اصرار زیاد از اقبال خواستند بخواند.وی نیز این شعر ابوالقاسم عارف قزوینی را خواند:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا برقامت ماست
چه شد که مجلس شوری نمی کند معلوم
که خانه خانه غیر است یا که خانه ماست؟
اقبال پس از خواندن این شعر گریست و این عمل او که احساسات وطن پرستانه آذربایجانی ها را برانگیخت، به طبع برخی از حاضرین خوش نیامد به ناچار او به کمک عده ای از طرفدارانش مخفیانه مجلس را ترک کرد و در همان سال از ریاست شهرداری تبریز برکنار و به ریاست شعبه هنرهای ظریفه برگزیده شد.
سید جواد حسینی در کتاب »با زمزمه هزاردستان« می نویسد: از میان هنرمندان تعدادی به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تاثیرگذار بودند که اقبل السلطان بی شک یکی از آنان است.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایرنا، چهره استثنایی و تکرار نشدنی او موجب شد تا ازسوی صاحب نظران، »سلطان آواز« لقب گیرد.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۶:۲۹ ق.ظ

دیدگاه


شش + 9 =