گفتگو با استاد جلال محمدي شاعر، نويسنده و روزنامه نگار معاصر//

از پیشینه لغت نامه نویسی در آذربایجان تا هویت ایرانی زبان امروز مردم آذربایجان

از پیشینه لغت نامه نویسی در آذربایجان تا هویت ایرانی زبان  امروز مردم آذربایجان

قسمت سوم
گروه فرهنگی: اقرار علی اف بر آن بود که نامگذاری زبان در ترکیه به نام »ترکی«، خاستگاه سیاسی و دولتی دارد و فاقد منشاء علمی است و حیدر علی اف نیز علاوه بر مسایل علمی، به حفظ هویت آذربایجانی در تقابل هویت ترکی توجه داشت.
به گزارش آراز آذربایجان، در نهایت باز هم به این نتیجه رسیدند که مانند گذشته، نام زبان »آذربایجانی« باقی بماند.
*در مقدمه کتاب »لغت نامه آذربایجانی« آمده است که: »در منطقه آناتولی، هجمه شدید لغات دخیل فرنگی به ترکی آناتولی به طرز فاحشی این زبان را تحقیر نمود … در جمهوری آذربایجان، لغات روسی و در ایران، واژگان فارسی تبارمندی این زبان را نشانه رفته است!« نظر جنابعالی نسبت به این موضوع چیست ؟
این که در پیوند با زبان آذربایجانی، زبان و لغات روسی و فرنگی با زبان و لغات فارسی در یک کفه ترازو گذاشته شده، باعث تاسف و ناشی از بی اطلاعی عمیق نسبت به ماهیت و هویت زبان آذربایجانی، گذشته و تاریخ و نحوه تولد و شکل گیری آن در ایران است. نخست این که همه زبانهای منشعب از ترکی یا ترکی تبار اعم از اویغوری، جغتایی، قزاقی و ترکمنی و حتی ترکی امروز ترکیه که ترکی استانبولی خوانده میشود، از صدها سال قبل با لغات و مفاهیم و اصطلاحات زبان فارسی در آمیخته است. در مورد زبان آذربایجانی، این درآمیختگی با زبان فارسی در قرون گذشته افزونتر از امروز بوده است. درآمیختگی گسترده زبان آذربایجانی با زبان فارسی و از رهگذر زبان فارسی با لغات عربی موضوعی نیست که طی چند ده سال اخیر اتفاق افتاده است، بلکه زبان آذربایجانی از ابتدای تولد در آذربایجان این گونه شکل یافته است. به بیان دقیق تر؛ زبان ترکی با ورود به آذربایجان با زبان بومی قدیم (آذری قدیم که شعبه ای از زبان فارسی بوده) و زبان عمومی و ادبی مردم یعنی زبان فارسی درآمیخته و هویتی نو و ایرانی یافته است. این زبان جدید، یعنی زبان آذربایجانی با ویژگیهای خاص و متمایز خود از زبانهای ترکی تبار، تنها در محدوده ایران کاربرد داشته است. مناطقی از قفقاز و ترکیه که آذری زبانهای امروز در آن هستند، نیز جزئی از ایران بودند که بعدها طی جنگ ها و حملات و تجاوزات روس و عثمانی از ایران جدا شده است. اگر اشعار و آثار شاعران و نویسندگانی را که چند صد سال قبل مثلا در دوره صفویه به زبان آذربایجانی سروده و نوشته اند، بررسی کنیم، می بینیم که کلمات فارسی در آنها بسیار بیشتر از اشعار و آثار شاعران و نویسندگان امروز است. قریب بیست غزل از صائب تبریزی به زبان آذربایجانی باقی مانده است. علاوه بر دیوانهای فارسی باقی مانده از عمادالدین نسیمی (قرن هشتم) و فضولی بغدادی (قرن دهم)، دیوانی به زبان آذربایجانی از نسیمی و علاوه بر دیوان، آثاری به نثر از فضولی بغدادی نیز بر جای مانده که مهم ترین آنها مقتل حجیم حدیقه السعداء به زبان آذربایجانی است. آثار همه این بزرگان به زبان آذری، سرشار از لغات فارسی و عربی است، به گونه ای که در آثار منثور گاهی فقط فعل جمله به زبان آذربایجانی و بقیه اجزای جمله به زبان فارسی است! نتیجه این که درآمیختگی زبان آذربایجانی با زبان فارسی، به نحوه تولد و شکل گیری این زبان در ایران بر می گردد و این ویژگی از عناصر مهم هویتی زبان آذربایجانی است که از آن جدا شدنی نیست.
زبانها در تعامل با همدیگر غنی می شوند. زبان فارسی نیز موجب غنی شدن زبان آذربایجانی شده است و از این رو شاعران بزرگی مانند عمادالدین نسیمی، فضولی بغدادی، سید عظیم شروانی، صراف تبریزی و از شعرای بزرگ معاصر که به زبان آذربایجانی شعر سروده اند مانند حسینی(سعدی زمان)، محمد عابد، یحیی شیدا و دیگران… هیچ محدودیتی در استفاده از لغات و حتی اصطلاحات و امثال فارسی در آثار خود نداشته اند. به بیان روشن، زبان فارسی برای نیاکان ما، زبان بیگانه ای نبوده است که از درآمیختگی زبان آذربایجانی با آن واهمه داشته باشند. بلکه از پیوند هر چه بیشتر زبان آذربایجانی با زبان فارسی استقبال میکردند، زیرا زبان فارسی، زبان میهنی و زبان اصلی در خلاقیت ادبی نیاکان ما بوده و زبان آذربایجانی در بستر این زبان و فرهنگ ایرانی و در سرزمین ایران شکل گرفته و رشد یافته است.
*آیا منظور جنابعالی این است که مبنای فکری پایه گذاران یا موسسین در تالیف کتاب »لغت نامه ترکی آذربایجانی« درست نبوده است؟
منظور از اینکه مبنای فکری پایه گذاران تدوین »لغت نامه ترکی آذربایجانی« درست نبوده، بدین معناست که رویکرد و جهت گیری علمی درستی در تالیف لغت نامه به کار بسته نشده است. روشن است که تدوین لغت نامه بایستی بر مبانی و شیوه نامه دقیق و جامع علمی استوار باشد. اگر رویکردهای خاص شخصی و ذوقی و یا سیاسی و قومی در تدوین لغت نامه دخیل باشد، بدیهی است که نتیجه کار، غیرعلمی خواهدبود. وقتی در مقدمه نوشته شده که ورود لغات فارسی تبارمندی زبان آذری را نشانه گرفته، یعنی چه؟ یعنی اینکه شناخت دقیقی از ماهیت و هویت و گذشته و امروز زبان آذری در دست ندارند! یا در مقدمه کتاب نوشته اند: »سالم ترین گویش این زبان، گویش آذری و به ویژه گویش ناب عشایر دشت مغان و قره داغ است« حالا سوال این است که با کدام مبانی و براهین علمی، زبان آذری را در میان السنه ترکی یا ترکی تبار، سالم ترین می_دانیم؟ و اگر سالم ترین گویش آذری، گویش عشایر دشت مغان است، چرا شاعران بزرگی که به زبان آذری شعر سروده اند از گذشتگان تا امروز، از عمادالدین نسیمی تا شهریار، صراف تبریزی، راجی، سیدابولقاسم نباتی، بیضای اردبیلی، انور اردبیلی، محمد عابد، محمدباقر خلخالی، سیدعظیم شروانی، میرزا علی اکبر صابر و دیگران، هرگز گویش عشایر دشت مغان و قره داغ را ملاک و معیار قرار نداده اند؟ در حالی که اگر به شعر شاعران بزرگی مانند سیدعظیم شروانی در قفقاز و صراف و راجی تبریزی و بیضا و شمس عطار اردبیلی و حکیم هیدجی رجوع کنیم، می بینیم که همه اینها به زبان ادبی واحدی سروده شده اند که کاملا با گویش عشایر مغان و ارسباران متمایز است.
اتفاقا خود من هم بر آمده از دشت مغان و ارسباران هستم و ریشه در این دیار دارم.
گویش عشایر دشت مغان و ارسباران تا حدی در ادبیات شفاهی کاربرد داشته و هرگز مبنای شاعران و نویسندگان گذشته ما در سرودن و نوشتن و آفرینش ادبی نبوده است.
*اکنون به این سوال مهم میرسیم که ضعف_های علمی عمده ی کتاب »لغت نامه ترکی آذربایجانی« که در اردبیل از آن رونمایی شد، چیست؟
چنان که در کتاب توضیح داده شده برای تالیف آن سالها کار کرده اند و باید به این مسله اهمیت داد و از کوچک جلوه دادن کار و کوشش دیگران خودداری کرد. ولی این نکته هم خیلی مهم است که به خاطر ارج گذاری و بزرگداشت کار و کوشش چند نفر، نمیتوان حقایق علمی را کتمان کرد.
شما برای اینکه بدانید این لغت نامه چه نسبتی با علم دارد، پیشگفتار آن، و برخی از نامه هایی را که با امضای »هیئت علمی« در پایان آن آمده مطالعه بفرمایید. در این چند صفحه با اغلاط دستوری فاحش و جمله بندیهای نادرست روبرو می شوید! حالا سوال این است: کسانی که نمیتوانند در نوشتن چند جمله یا یکی دو صفحه دستور زبان و درست نویسی را رعایت کنند چگونه به تالیف لغت نامه پرداخته اند؟ کتاب ضعف های اساسی دارد. نخست اینکه ساختار علمی ندارد و سلیقه ای تدوین شده است. وقتی ما از زبان آذربایجانی یا آذری، یا حتی ترکی آذربایجانی سخن میگوییم، باید حدود و ثغوری بر این زبان تعریف شود، وگرنه می توان تمام لغاتی را که تا کنون در این زبان استفاده نشده و مربوط به زبان های دیگر و زبانهای ترکی تبار فرا ایرانی و فراقفقازی است، به نام »ترکی« در لغت نامه داخل کرد! لغاتی که زبان آذربایجانی در عمر خود آنها را در خواب هم ندیده است! لغت نامه منتشر شده، سرشار از لغت هایی است که در دایره واژگان زبان آذربایجانی نیست و مربوط به دیگر زبان های ترکی رایج در فرا ایران و فراقفقاز است. به بیان دیگر، بسیاری از لغات مندرج در این لغت نامه در تکلم روزمره مردم آذربایجان در گویش عشایر مغان – که گویش معیار در تالیف لغت نامه بوده – و در ادبیات شفاهی و نیز در ادبیات مکتوب گذشته و امروز آذربایجان سابقه و کاربرد نداشته و ندارد. این لغات مربوط به زبانهای دیگر ترکی است، مثلا همین طور اتفاقی کتاب را باز می کنیم، ببینید این لغات را: آتادوغون، آتاساغون، آتاسو، آتاچ، آتارقا آتارمان، آتاریلماق، آتاش قیز، آتاش دارت آتاشاق، و …. و باز هم همینطور به صورت اتفاقی کتاب را باز می کنیم و با لغاتی مانند آیارتی آیارتچی، آیارسیز، آیارقین، آیرالیق، آیاری و …. روبرو می شویم. اینگونه لغات که درصد زیادی از لغات کتاب را تشکیل می دهد، آیا در دایره واژگان زبان آذربایجانی یا به قول اینها ترکی آذربایجانی است؟ خیر! ولی چرا لغت نامه را از آنها پر کرده اند؟! آیا میخواهند لغات زبانها و گویشهای دیگر را به مخاطب آموزش دهند؟ یا می خواهند لغت نامه حجیم تر شود؟ یا مقصدی سیاسی دارند و میخواهند از ترکیب و وحدت لغات فراایرانی و فراقفقازی با لغات زبان آذربایجانی ایرانی، یک پیام سیاسی را در عالم لغات بازگویند؟ ما نمی توانیم در این باره قضاوت کنیم! ادامه دارد

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱:۲۳ ب.ظ

دیدگاه


2 + = چهار