ادبیات، پیش از جهانی شدن باید ملی باشد

گروه فرهنگی: ادبیات در تمامی ساحت‌هایش از جمله ادبیات دینی و عاشورایی پیش از جهانی شدن باید ملی باشد. حال که در روزهای پایانی ماه صفر به سر می‌بریم با مهدی قزلی مدیرعامل پیشین بنیاد شعر و داستان ایران که از سال ۱۳۹۳ تا سال جاری سکان‌دار هدایتش بود و هم‌زمان با تلفیق این بنیاد با خانه کتاب مدیرعاملی آن را به دیگر همکارانش در معاونت فرهنگی تحویل داد، هم صحبت شده ایم، قزلی این روزها به عنوان مشاور معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مشاور مدیر عامل مؤسسه جام جم مشغول فعالیت است.با او درباره تازه‌ترین اثرش که چیزی قریب به یک ماه از انتشارش می‌گذرد به گفت‌وگو نشستیم. ماحصل این گفتار نقب و نظری بر عرصه ادبیات عاشورایی، فراز و فرود آن، آسیب‌های مترتب بر آن و چگونگی شکل‌گیری ایده و مسیر نگارش قصه کربلاست.
* پیش از پرداختن به تازه‌ترین کتاب شما که موضوع اصلی این گفت‌وگوست، در مقام پژوهشگر و منقد ادبی، ادبیات عاشورایی در دو حوزه نظم و نثر را با سپری کردن بیش از گذشت ۴۰ سال از انقلاب شکوه‌مند اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
موضوع عاشورا در ادبیات فارسی، ادبیات خلاقه اسلامی و اگر بخواهیم یک قدم جلوتر برویم، در ادبیات خلاقه شیعه، جایگاه بسیار بالا و والایی دارد. در حقیقت یکی از ستون‌هایی که ادبیات فارسی را در طول حیاتش استحکام بخشیده به همین قیام امام حسین(ع)، حماسه عاشورا و واقعه کربلا باز می‌گردد.خیلی از شاعران تاریخ ادبیات فارسی، خود را ملزم می‌دانستند که در این حوزه کاری ارائه دهند و چون تعداد کارها بسیار زیاد بود، ترجیح می‌دادند تا در تولید آثارشان، خلاقیت و دقت بیشتری به خرج دهند. اما باید این اشاره را داشته باشم که در حوزه نثر، این اتفاق مانند حوزه نظم نیفتاده که بتوانیم تعداد زیادی اثر پیدا کنیم و از آن‌ها نام ببریم. آثاری که قابل باشند و با ساز و کاری تولید شده باشند که بتوانیم درباره روند تولید، نگارش و جریان‎سازی آنها صحبت کنیم. کمتر چیزی در حوزه نثر با چنین خصوصیاتی به چشم می‌خورد. البته که کارهایی تولید شده و وجود دارد؛ اما نکته مهم آنست که این آثار در قالب فرایند و برنامه‌ریزی اصولی به وجود نیامده است.
اصولاً قصور ما نسبت به ادبیات منثورمان بسیار پردامنه است. آنچه که در حوزه ادبیات منثور عاشورایی، امروز به سراغش می رویم و از آن صحبت می‌کنیم، زمانی که نخستین گام‌های شکل‌گیری خود را پشت سر می‌گذاشت کمتر شاهد تاثیر نگاه ادبی بر آن هستیم. به عنوان مثال، امروز اگر که ما فلان کتاب تاریخ را می‌خوانیم و می‌گوییم که کار دقیق و چارچوب داری است و تصمیم می‌گیریم تا آن اثر را حتماً در دامنه کتاب‌های مورد مطالعه مان قرار دهیم. آن زمان نیز نگاه به واقعه عاشورا بر مدار نگاه مبتنی بر ادبیات استوار نبوده و بیشتر، نگاه در حوزه تاریخ‌نگاری مورد توجه بوده است.به همین دلیل است که حجم زیادی از تلاش‌های این حوزه معطوف بر بازنویسی تاریخ و نه خلق ادبی شده است. ما بازنویسی‌های زیادی داریم. از آثار قدیمی و مقاتل که در نگاه نقد ادبی نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان آثاری درجه یک به شمار آورد، چرا که درحقیقت آن‌ها تولید ادبی به شمار نمی‌آیند. حتی می‌توان درباره برخی چنین اشاره کرد که تعدادی از آن مقاتل نیز به‌ماهُوَ آثار درجه یک و دارای چارچوب ادبی به شمار نمی‌روند. این نکته را نیز از خاطر دور داشت که قدیمی‌ترین مقتل ما ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال با واقعه فاصله داشته است.شوربختانه نویسندگان ما کمتر اهل پژوهش و مداقه هستند. برای همین اگر به سمت نثر حرکت کردند و شاهد جرقه یا توفیقی بودیم، در حد تلاش خود فرد و نویسنده بوده. نام‌های بسیار کمی می‌توانیم پیدا کنیم که برای نوشتن اثری ادبی همه منابع را مورد غور و تفحص قرا ‌دهند. برای همین در عرصه نثر خلاقه ادبی بیشتر شاهد تقلید از توفیق نویسنده‌ای توسط خیل دیگر نویسندگان هستیم، چرا که کمتر شاهد نگاه مطالعاتی و پژوهشی میان اهالی قلم در عرصه ادبیات و خاصه ادبیات دینی بودیم و هستیم.
* خب برویم سراغ تازه‌ترین کتاب شما، قصه کربلا. خلق آن چگونه اتفاق افتاد، از فکر و ایده تا نگارش این اثر بگویید؟
من یکی از علاقه‌مندان به حوزه تاریخ هستم و واقعیت آنکه در این حوزه مطالعات فراوانی داشتم. تحصیلات کارشناسی ارشدم نیز تاریخ تشیع است اما این برمی گردد به بعد غرقه شدنم در عرصه ادبیات، کار پژوهش و نگارش. این علاقه‌مندی باعث شد که مطالعات دامنه‌داری از قدیم تابه‌حال داشته باشم و این علاقمندی هنوز هم ادامه دارد. علاقه‌مندی‌های ادبی و داستانی‌ام نیز در جای خود، این دو علاقه‌مندی را وقتی در کنار فرآیند کار پژوهشی قرار می‌دهم، احساس می‌کنم که ما در بیان ماجراهای تاریخی، مربوط و معطوف به حضرات نور دچار پُرگویی شده‌ایم. دوم آنکه، توصیف‌های مکرر و آزاردهنده و جدا افتادن از کُنش گرایی به آن معنی که به‌جای آنکه بگوییم امام چه کرد، دیگران چه کرده‌اند و بر اساس آن مخاطبان می‌توانند، خود تحلیل کنند که کار درست چیست؛ مدام به تکرار مکررات روی آورده‌ایم. همین تکرار و تکرار و تکرار چیزی به معرفت اضافه نمی‌کند! آن چیزی که به معرفت اضافه می‌کند همان کُنش، واکُنش‌ها و حرف‌های پیش برنده است که توسط خود حضرات صحبت شده است.در کتاب قصه کربلا با تاکید بر همان نگاه یک بار برای هیمشه توضیخ دادم در ۱۹۲ صفحه از زمان ولادت امام حسین(ع) تا زمانی که امام سجاد پایش را در شهر مدینه می‌گذارد به رشته تحریر درآمده است.
*توجه شما به تفاوت‌های ظریف قصه و داستان که در مقدمه این اثر به آن اشاره کردید، برای من به عنوان خواننده بسیار جذاب بود. شما در مقدمه این کتاب اشاره کردید که ماجرای کربلا شبیه قصه است. قصه‌ای که واقعی است اما باورکردنی نیست و ای کاش این فقط یک قصه بود. این نگاه شما به عام بودن قصه و تفاوت‌هایش با داستان جالب است.
درصورتی‌که در این گفت‌وگو اشاره کردید که این کتاب حاصل خلق شما بر مبنای پژوهش‌ها و فرصت‌های مطالعاتی است که برای نگارش این اثر به کار برده‌اید و تلاش کردید آن را بدون حواشی بنویسید. کتاب شما »قصه کربلا«، قصه است یا داستان؟ روایتی عام است یا اثر ادبی خلاقه؟ ببینید آن چیزی که در داستان به عنوان یکی از کلیدی‌ترین محورها به حساب می‌آید، تخیل است. در حالی که در روایت داستان حضرات نور مطلقاً این کار تخیل پذیر نیست.»قصه کربلا«، روایت آن چیزی است که اتفاق افتاده، قبل از عاشورا و کربلا تا بعد از اسارت و بر اساس منابع و کار مطالعاتی انجام شده است. اما من از هر آن چیزی که در ادبیات داستانی یاد گرفتم، یاد می‌دهم و آشنا شده‌ام برای خلق این اثر استفاده کردم الا تخیل! بنابراین این کاری ادبی‌ست و از طرفی ادبیات محض به معنای داستان یا چیزی که تام و تمام آن خلق می شود، نیست.این کتاب روایتی است از یک واقعه، اگر آن واقعه «پنجره‌های تشنه» که روایت سفر ضریح مبارک امام حسین(ع) از ایران به کربلا را نوشتم، در میدان حضور داشتم. اما در مواجهه با واقعه کربلا، فقط تاریخ آن را درک کردم و جغرافیای آن را جغرافیایی در لحظه و میدانش درک نکرده‌ام.
چشم‌انداز عرصه ادبیات دینی
* به عنوان پرسش پایانی، اگر بخواهید برای بازه زمانی میان مدت، چشم‌اندازی از ادبیات عاشورایی، چه در نگاه ملی و چه در عرصه بین‌المللی ارائه دهید، رویکردتان چیست؟
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایرنا، فکر می‌کنم هر ماجرایی برای جهانی شدن قبل از هر چیزی نیاز به ملی شدن دارد. منظورم آن است که واقعه کربلا، حادثه عاشورا و عظمت امام حسین(ع) برای ما رویدادی ملی، مذهبی و تنیده‌شده در تاروپود زندگی‌مان است. اگر درباره تبدیل شدن این رویداد به رخداد ملی صحبت می کنم نگاهم صرفاً بر حوزه ادبیات عاشورایی استوار است. درباره خلق و کار خلاقه صحبت می‌کنم. ما باید کار خلاقه‌ای داشته باشیم که تعداد زیادی از مردم ما آن را خوانده باشند.
آثاری که قرار است مورد ترجمه قرار گیرد و بتواند در جهان رویداد مهمی را رقم بزند ابتدا باید توسط تمام اقشار، طبقات و تفکرات مختلف افراد جامعه خوانده شده باشد، نسبت به آن شناخت داشته باشند و دوست و دشمن درباره آن صحبت کنند. بعد از اینها می‌تواند سودای جهانی شدن در سر داشته باشد.ما احتیاج آثاری داریم که در گام نخست بتوانند فضای عمومی جامعه را به شکلی کامل درنوردند و بعد درباره بین‌المللی شدن آنها تأمل و تعمق کنیم.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۶ ق.ظ

دیدگاه


8 + = نُه