کلانشهر ارومیه در میانه توسعه فرهنگی

کلانشهر ارومیه در میانه توسعه فرهنگی

علی رزم آرای
اشاره:همه چیز از آنجا آغاز می‌شود که کلانشهر ارومیه را هم با مشکل منطقه‌ای خود به قامت استان آذربایجان غربی گرفتار دیدیم و هم به ابعاد مشکلات فرامنطقه‌ای و کشوری مبتلابه!
کوتاه اینکه ارومیه شهر تاریخی تاریخ زده، با بسیاری از مشکلات شهری، اجتماعی و اقتصادی با ریشه تاریخی مواجهه است. این ریشه تاریخی ذکر آمده در متن این نوشتار هم بعد عمومی و مردمی دارد و هم بعد دولتی و مدیریتی. آخر به مثابه نوشتار »دولت از آئین تا عمل« از نویسنده این نوشتار و منتشره در همین جریده محترم روزانه- روزنامه آراز آذربایجان- دولت چکیده و نموده نخبه‌گی ملت است و مرز عبور تاریخی یک جامعه انسانی از قومیت اجتماعی به ملیت سیاسی و اقتصادی. به همین منوال مدیریت و بخش استانی دولت در استان آذربایجان غربی و مرکز آن کلانشهر ارومیه هم با هر نسبت و شکلی برآمده از پیکره و بدنه مردم این استان و شهر‌های تابعه آن و از آن جمله کلانشهر ارومیه است.
از سویی همین مردم یا ملت هم بنا به خصایص و ویژگی‌های فرهنگی، انسانی و دینی خود تغییرات زمانی و مکانی را در طول تاریخ، به خود دیده و پذیرفته است.
پس مردم و ملت در هر منطقه‌ای و به فراخور وضع موجود خود، جد اندر جد خواسته یا ناخواسته در این زمانی و این مکانی شدن خود نقش داشته و تدبیر و اداره خود را هم به شکل مدیریت دولتی و اداری به هر شکل که هستند و بودند، ترسیم می‌کنند و می‌پذیرند.
پس مردم و دولت مکمل هم هستند و آینه هم و از یک جنس و جور! از اینجا معلوم و مشخص شد که مشکلات منطقه‌ای استان آذربایجان غربی و شهر‌های کوچک و بزرگ آن، علی‌الخصوص مرکزش کلانشهر ارومیه در شق اول جنس استانی و منطقه دارند و در شق دوم از ابعاد منطقه‌ای مشکلات فرامنطقه‌ای و کشوری متأثر هستند.
حال ببینیم که مشکلات منطقه‌ای استان آذربایجان غربی و شهرهای بزرگ و کوچکش و مهم‌تر مرکز آن کلانشهر ارومیه از چه جنس هستند و نمود عینی‌شان در کجاست؟
بارها در قامت نوشتارهای گوناگون و با موضوعات مختلف و منتشره در روزنامه آراز آذربایجان به ابعاد مختلف این مشکلات و معضلات اشاره شده است. نویسنده این نوشتار نیز به فراخور حوزه فعالیت خود و گریز گاه گاهی خود به دیگر حوزه‌های مشترک و یا دخیل در آسیب شناسی منطقه‌ای مشکلات استان و شهر ارومیه، به پاره‌ای از آن‌ها، از جمله مسئله توسعه انسانی و توسعه فرهنگی، شهرنشینی و نسبت آن با شهری شدن، مطبوعات (به شکل صحیح بخوانید ژورنالیسم، تا از ابعاد دیگر کار مطبوعاتی! از تصویر و سایبر و … قابل تشخیص باشد) به عنوان حلقه گمشده توسعه از نوع پایدار و غیر پایدار و…، شبکه پنجم ملی (شبکه استانی! و؟)، سازمان دهی‌های فرهنگی از جانب ارگان‌های دخیل در مدیریت فرهنگی به شکل مستقیم و غیر‌مستقیم، از آن جمله اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، حوزه هنری تبلیغات اسلامی استان، کانون مساجد استان شهرداری مرکز کلانشهر ارومیه (به عنوان متولی اصلی فرهنگ سازی شهری با تأکید بیشتر شهری و عمومی در چهارچوب سازمانی نظیر سازمان فرهنگی شهرداری که تا کنون فاقد چنین عملکرد سازمانی بوده است) و… اشاره کرده و شرح مبسوط همه این موارد را به فراخور مجال و فرصت مسطور کرده است.
اما مشکل آنجاست که نه ژورنالیسم منطقه¬ای استان و شهر ارومیه توان آن دارد که با تأثیرگذاری و انعکاس صحیح و حرفه‌ای، به جد به شناسایی این مشکلات و معضلات بپردازد که از این رهگذر مجموعه خود را تخصصی شده و تثبیت شده معرفی کند وهم به عنوان وزنه‌ای سنگین در معادلات و تغییرات زمانی و کلان منطقه وارد میدان عمل شود و نه مدیریت استانی و منطقه‌ای به ضعف‌های خود از نظر عملی و علمی واقف است و نه در همین راستا توان و رغبت پذیرش آسیب شناسی این ضعف‌ها را دارد و حتی در صورت پذیرش آن با سپری شدن زمان و سالیان طولانی از خود عزمی جزم برای از بین بردن این ضعف‌ها و جبران کاستی‌ها، نشان نمی‌دهد. البته پذیرش همه این موارد، هیچ سایه‌ای را بر عملکرد مثبت مدیریت استانی در قالب دولت‌های مختلف نمی‌اندازد و خللی بر چهره واقعی آن وارد نمی‌کند که مدیریت استانی هر اندازه هم ضعف دارد همه از خود نیست که مردم استان و کلانشهر ارومیه هم در تعاون و یاری به شکل واقعی با مدیریت استانی و منطقه‌ای هم پا نبوده‌اند که خلاء حاصله از این کم کاری را از این مدیریت تاوان می‌خواهند.
این بخش همان توسعه انسانی و ره بردن به توسعه فرهنگی است که اساس توسعه یک اجتماع انسانی است. مردم استان آذربایجان غربی و بزرگ شهر ارومیه نباید نسبت به آنچه که تاکنون و امروز بر شهر و دیار آن‌ها افزوده شده و تغییرات انجام گرفته و برنامه‌های اجرایی شده کفایت کنند بلکه با عملکرد عمومی و جمعی خویش باید خواهان بیشتر از این باشند و خود بر همه این موارد نظارت داشته باشند تا بار نظارتی و ارزش‌یابی همه این موارد فقط به دوش مدیریت استانی نباشد تا همه زمان و انرژی این مدیریت صرف نظارت بر آن‌ها نشود، از سویی مدیریت استانی نیز امکان و فضای مناسب را برای توسعه فرهنگی و اندیشه عمومی مردم منطقه فراهم نمایند تا عملکرد عمومی و جمعی مردم استان و مرکز آن کلانشهر ارومیه نقش مکمل خود را هم انجام داده و تثبیت تغییرات خرد و کلان شهر و استان خود را در قامت طرح‌ها و برنامه‌های مختلف به انجام برسانند.
مطبوعات حلقه مفقوده این فرایند هستند که به همراهی شبکه استانی و رسانه‌های فعال در فضای مجازی و سایبری اعم از خبرگزاری‌ها و… می‌تواند نقش به روز سازی و پالایش این روابط مکمل و از دیگر سو عامل و عنصر تسریع سازی و عمیق سازی آن باشند.
برای روشن‌تر شدن ابعاد موضوعی این نوشتار با مثالی کلام مکتوب این نوشتار مقاله گونه را پایان بندی می‌کنیم. فرض کنید با توجه به شهرسازی فراگیر یکی و دو سال اخیر در متن کلانشهر ارومیه هنوز به دلایل مختلف (از جمله دلایل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای) ترافیک و حجم خودرو‌های عبوری سطح شهر به اندازه غیر قابل تحملی رسیده است که رسیده، با طرح‌های مقطعی نظیر پارکبانی، طرح زوج و فرد سازی معابر متن شهر به شکل ناقص، یک طرفه سازی بعضی از معابر کلان و خرد متن و گوشه کنار شهر و… این مشکل را مرتفع و حل کنند- که تاکنون از این نسخه‌های گوناگون شفابخش برای این مرض تنیده در اندام کلانشهر ارومیه حاصل نشده است- آیا تخریب و تبدیل بناهای مختلف سطح شهر با کارکرد‌های مختلف عمومی و خاص، با ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و… به پارکینگ موقت و یا غیر‌موقت این مشکل رفع خواهد شد؟ آیا بخش اعظم مشکل ترافیک در بعد منطقه‌ای و استانی به فرهنگ جمعی و عمومی مردم استان و بزرگ شهر ارومیه باز نمی‌گردد؟ و قس‌علی‌هذا تا بخش‌های مختلف مدیریت استانی از ارگان‌های دخیل مانند سازمان تاکسیرانی، اتوبوسرانی شهرداری مرکز و مناطق شهری، شورای شهر راهنمایی و رانندگی تا ارگان‌های غیردخیل مانند میراث فرهنگی و… با تخریب و تبدیل ِ بافت تاریخی و قدیمی کلانشهر ارومیه به هر دلیل و به هر اسم به پارکینگ و… مشکل ترافیک و یا دیگر مشکلات مشابه در استان آذربایجان غربی و مرکز آن کلانشهر ارومیه مرتفع و حل نخواهد شد؟ وا… اعلم.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۹ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۳:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


پنج + 8 =