آذربایجان مظلوم
قسمت آخر
اصغر فردی
گروه تاریخ :ما را ترکیستائی بیجائی در پایه فارسیستائی شما نیست. آن بار(در ایام مشئوم ایران مظلومخوانیهایتان) شما از دامن کسی آویخته بودید که به مقیاس آن روزگارانِ تنگداشته شما، نقاط ضعفی داشت؛ گرچه تمام خطاهای او همسنگ یکی از بیشمار خیانتهای تفرقهافکنانه شما نمیشود و با وجود شما، همداستانی با آنها شرف است. این بار شما با جریانی مقابله میکنید که شما را از نشر اکاذیب و تشویش اذهان بازمیدارد و اخطار میکند که دیگر دکه ایرانمداری خود را بربندید و رخصت دهید که دیگر ایرانیان نیز خود را دستکم بهاندازه شما ایرانی بدانند. شما این بار که بارِ جوانی و جهل بر زمین گذاشته و حیلتهای خود را پختهتر و سختهتر کردهاید، با آلودن انقلاب اسلامی و فدائیان ایران و وحدت ملی ایران که فن و فریب و فتنههای شما را برملاء میکند، درآویختهاید. بیهوده ناله واآذربایجانا! سرندهید و اگر بر راه راستید، بیش از اینکه وحشت از ختنه مردان آذربایجان کنید، غم روشنفکری زمان را بخوارید و غم اینکه تا دیروز تولی و تبرائی میدانستید یا از شرم حضور انتساب به عائلهای مؤمن، از لاس و آمیزش با مشرکان و منافقان و بیدینان و مستفرنگان پرهیز میکردید و امروز شماراست که با گاثهاسرایان و هواپیماربایان و تودهایهای پرندوش و طاغوتیان دوش و سلطنتطلبان امروز همکاسه نشوید. باری همت از اتقای اقربای آبی جوئید که حتی »کت«پوشیدن را مکروه میداند و پیروی از باب ثانی کنید که در دیانت دستی به افراط دارد و توفیق سربازی »حجت«(عج) جوید، و نه بافههای پورداوودی گوئید و نه راه کسرویه پوئید.
من به عنوان یک مسلمان ـ ایرانی ـ آذربایجانیِ ترک، اجازه نخواهم داد که شما و همپالگیهای پوشالیتان با نشخوار اباطیل پوسیده لطمهای به وفاق ملی و رفاق قومی ایرانیان بزنید تا از این آشوب طرفی بربندید و با پوشه و ماسک ایرانمداری، عقدههای تاریخی غلامی و واپسماندگی خود را بر سر آذربایجانیان بگشائید، همان کینهای را که شاعرتان گفت:
بیش از دو قرن و نیم نیاکان ما شدند/خوار و ذلیل زیر پی ترک و ترکمان و با لگدپرانی به این و آن، فقط خود و مشتی سلطنتطلب را ایرانی و مابقی را ایرانفروش قلمداد کنید.
دیگر گذشت آن دورهای که هر کسی را که زیر بلیط شما نمیرفت جاسوس روس بنامید و از میدان مناقصه و مسابقه بدر کنید. امروز نسل معاصر من که بهمثابه »مولدون«، به شرف بالندگی خالص در آغوش اسلام و تربیت در کنف انقلاب اسلامی مشرفیم و بر شما »مخضرمین« که با دامنی آلوده از دوران «جاهلیت» شاهی عبور کردهاید، مجال کوفتن کوس سروری نخواهیم داد. چه، باز در اثر دانش و خردِ سرشتی، سروری دیرین و پارین و پیشین در دست ماست. ما امتحان ایثار و ایمان و پایبندی به ولایت و ایرانیت را در عرصههای نبرد و دفاع همهجانبه از کیان اسلام و ایران دادهایم؛ نه بر روی موجه و کوهه خون برادر نشسته و نان ابالزوجه و ابنالاخت خوردهایم و نه مارکوپولو وار با دلارهای این مردم در سیر و گشت و پشت میزها و اتاقهای ارباب، دستورالعمل تفرقه و نفاق گرفتهایم.
امروز غیرت دینی، عشق ایرانی و دانش، ما راست و باز مانند اسلاف خود هم در پهنه قلم و کلم و علم و هم در عرصه رزم حریفکوبی و رقیبروبی یگانه و بیبدیل آمدهایم. حال اگر علم دارید، عالمانه با جهاز منطق و خٍرُد به معرکه آئید، نه نشمهگونه با سیهبستن و تهمت زدن و هتاکی و فحاشی. اما اگر با همان شیوه سابق و سائق و لاحق بیادبی و دریدگی به شئون ما درپیچید، لابد در میان ما امثال و اقران خود را خواهید یافت که مقابله به مثل کند و رعایت آداب را با زبان شما بر شما بیاموزد.
حـــــــاش لله تـــُرک بانگـی برزنــد/سگ چه باشد، شیر نر خون قی کند (مولوی ـ مثنوی)
گرچه مخاطبه با شما را تجدید اهانتی به ایران و ایرانی و آذربایجانی ایران میدانم اما از سر ناگزیری و اتمام حجت را، باز همان اظهارات خود در همایش! را تکرار میکنم که: با القاء شبهه در مصادر حکومت و افکار ملت دائر بر وجود خطر موهوم تجزیه آذربایجان، قصد تفرقه ـ ایجاد واکنش عصبی ـ ارعاب مردم از آذربایجانی ـ و مئالاً باز استحصال یک دوره دیگر ممنوعیت حیات فرهنگی ـ قومی ترکان ایرانی و ایرانیان ترک را در سر بُر خیره میپرورید. اسلام خاصیت قومستیزی ندارد و آن فقط »شاه« »آریامهر«»کورش نشان« منحط »پهلوی« بود که فریب پانآریانستها را پسندید و از ارعاب اسلاف فکری شما دائر بر خطر پیشهوری بهره جسته، با شئون آذربایجانی بازی کرد و سیلی واپسین را هم از همان آذربایجانی خورد و مرد. هشدار! مادام که تحریکات شما اثر نکند و مردم را به واکنش برنیانگیزد، آذربایجانی تا بوده یگانه پاسدار یکسویه وحدت ملی ایران بوده و فتنهگران آنکارا و خیالپردازان باکو و نقشهکشان ینگیدنیا و طراحان لندن و اذناب ایرانمدار داخلیشان، خراب این خمار به خاک خواهند رفت.
نوشته شده توسط admin در جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۳:۳۲ ب.ظ