فرهنگ مغز دولت است دولت فقط در سیاست خلاصه نمی شود…

فرهنگ مغز دولت است دولت فقط در  سیاست خلاصه نمی شود…

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: واژه دولت، واژه‌ای است تاریخی و شاید در ذات واژگانی و معناشناختی خود هزار سو و جهت نهفته داشته و دارد. از جهت تاریخی و از نظرگاه علوم سیاسی این واژه از پروژه دولت – ملت به سوی سیاست میل می‌کند و در این وادی شرح سیر یک جامعه انسانی از قومیت به ملیت و در گام بعد دولت برگزیده این ملیت مطرح است . در جامعه¬شناسی و دیدگاه جامعه‌شناختی نیز معرفی و تبیین این طبقه که تمام هم و غم آن صرف امور اداره جوامع می‌شود وجه همت است و این طرح مسئله دولت، در این وادی فقط حول محور واژه سیاست به معنای سیاسی کردن هر چیز نمی‌گردد بلکه در کنار مفاهیم و عملکردهای سیاسی، تکالیف و وظایف و حتی نتیجه ‌مندی‌های غیرسیاسی در عرصه گاه مفاهیم فرهنگی، اجتماعی ، اقتصادی و… نیز مد نظر است.
دولت در جوامع مختلف بی‌شک عصاره و تبلور همه زوایا و ابعاد حیات این جوامع از قومیت‌ها و فرهنگ‌ها گرفته تا ادیان و مذاهب، از تاریخ و پیشینه این جوامع گرفته تا حال و اکنون آن‌ها، از مردم عادی گرفته تا نخبگان، از عوام گرفته تا خواص و… است.
دولت که در کارکردها و عملکردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و… اصل خود یعنی ملت و مردم را دخیل نداند و ندارد ریشه مستحکم و پایه اساسی در مناسبات امروز جهان در داخل و خارج کشور نخواهد داشت.دولت چون ذات مردمی و ملی دارد بایستی در همه محاسبات و برنامه‌های خود ملت و مردم را در صدر ببیند تا خود هم صدرنشین باشد. دولت‌های کارآمد به تجربه همگی بدنه مردمی و ملی داشته و دارند. مردم و ملت، محرم و اصل وجودی حیات همچنین علت دوام و تغییر پذیری آن‌ها است. اما دولت‌هایی که خود را اصل می‌دانند و مردم و ملت را فرع و ذیل بر خود می‌دانند همیشه دست نشانده بوده و عمر کوتاهی داشته‌اند. برای مثال اتفاقات دو سال اخیر در منطقه خاورمیانه که به جنبش بیداری اسلامی شهرت یافته خود گواه این مدعاست.در ایران اسلامی و در بدو تشکیل و تأسیس دولت برآمده از انقلاب مردم و ملت، دو بعد نهفته در ذات وجودی جوامع انسانی دخیل بودند. یکی اصل دین و شریعت خاص آن بود، که همه ادیان آسمانی و اهل کتاب را از گذرگاه دین مبین اسلام شامل شده و همه مردم ایران که به یکی از این ادیان و مذاهبِ مجموعه‌ای این ادیان مومن بودند را در برمی‌گرفت و می‌گیرد.دومی اصل جمهور مردم و ملت بود، که همه آفاق و زوایای حیات مردمی از فرهنگ‌ها و قومیت‌ها و هم‌چنین توان و قدرت مردم را در اداره جامعه انسانی مربوطه خود و آینده سازی حول محور سرنوشت خود را ، شامل می‌شد.براساس این دو اصل نخبگان دینی و علمی جامعه انسانی ایران به حکم انقلاب و رهبری آن امام خمینی (ره) اقدام به تعریف و تشکیل بدنه مردمی دولتی کردند که از قانون اساسی آن تا نهادهای مربوطه خرد و کلان آن از قوای سه‌گانه تا نهادهای نظارتی و نظامی و… همه برآمده از ذات وجودی جامعه انسانی ایران بود.
این دولت که نه تنها چکیده یک ملت بلکه چکیده یک امت از دیدگاه دینی نیز بود. همچنین ماحصل انقلابی بود که به گواه متفکران بزرگ زمان از مردمی‌ترین انقلاب‌های قرن گذشته بود و به انصاف خلاصه خون مردم و ملتی بود که برای استخلاص خود از بند تنگ به زور شبیه هم بودن و به زور ساکت بودن و به زور حق و حقیقت را ندیدن ، نجات دهد، بود.دولت‌های بعدی هم که از دل و ادامه همین دولت برمی‌آمدند نیز با توجه به شرایط و حساسیت‌های زمان از سال¬های اولیه انقلاب تا دوران ۸ ساله دفاع مقدس تا دوران بازسازی تا دوران گذار، تا دوران عدالت محوری همه و همه نیز همین وضعیت را داشته و دارند.منظور نظر از دولت در این نوشتار دولتی نیست که فردای انقلاب به نخست‌وزیری بازرگان و به حکم رهبری انقلاب امام خمینی (ره) معرفی و شروع به کار کرد.
بلکه دولتی است که باید همه دولت‌های این ۳۴ سال خود را به مرز‌های آن می‌رساندند و دولتی می‌شدند در خور سه اصلی که برشمرده شد: مردم، انقلاب و دین.هر سال که می‌گذرد و هر هفته‌ای که به نام دولت و فقط به نام دولت از عمر تاریخ، گذر می‌کند چه چیزی بر اصل و اصول سه‌گانه خود، یعنی مردم، انقلاب و دین اضافه می‌کند و تبلور این سه اصل را بیشتر و بیشتر می‌کنند!؟نمی¬دانم خلاصه کردن یک دولت در یک هفته ممکن است؟ آنان که نخبگان دولت خود بودند و به حق از بدنه مردمی انقلاب و دولتی که به آنان به امانت سپرده شده بود ، به شهادت رحل اقامت در نزد دوست افکندند و با شهادت خود به امانت‌داری خود مهر تایید زدند نه در یک هفته که در عمر انسانی نیز خلاصه نمی‌شوند.
خون آنان و یاد آنان محک و عیاری است که دولت‌های بعد و بعدتر خود را در امانت‌داری و وفاداری به اصول خود یعنی مردم، انقلاب و دین بسنجند و هشداری هستند برای این دولت‌ها که مبادا از اصل خود عبور کرده و اصل را بر خود فرع بگیرند که این یعنی خشکاندن ریشه خود ! دیرگاهی است که در هفته دولت جای این عیار معیار را با پروژه‌های نیمه‌کاره و نیم بند که هر سال باید در این هفته افتتاح شوند و آیا به بهره‌برداری برسند و یا نه، عوض شده است.دولت‌ها دیگر خود را پای بند واقعی سه اصل مردم، انقلاب، دین نمی‌گیرند بلکه همین که در ۳۴ سال بعد از انقلاب قدم می‌زنند و بر اسب مراد سوارند پس انقلابی و مردمی و دینی هستند و فقط باید پروژه‌های عقب‌افتاده و کم‌مایه سالیان قبل را کلید بزنند و اصلا ً هم برایشان مهم نیست که این تأخیر در انجام وظایف از کجاست و این تأخیر یعنی توهین به حضور و حرمت مردم و ملت که اصل این دولت‌ها هستند. مثال را از ارومیه خودمان می‌آورم که راه دور را نرفته باشم. این شهر، این بزرگ شهر، این مرکز به اصطلاح استان ۳۴ سال است که با انواع کمبودها، نبودها، وعده‌ها و پروژه‌های چند سال تأخیر و بهره‌برداری ناقص و یا اجرا و بهره‌برداری بدون آینده مواجه است.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۴ ق.ظ

دیدگاه


+ پنج = 12