سبک زندگی به عنوان یک پروژه فرهنگی

سبک زندگی به عنوان یک پروژه فرهنگی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، در خلال برگزاری سیزدهمین نمایشگاه کتاب استان در محل مجتمع فرهنگی هنری ارومیه به شیوه رایج برگزاری نمایشگاه¬های کتاب، برنامه¬های ویژه و جنبی از جمله معرفی و نقد کتاب، کارگاه¬های آموزشی و علمی، طرح مباحث مختلف فرهنگی و هنری ادبی در چهارچوب سخنرانی و گفتمان¬های جمعی و غیره نیز در کنار این نمایشگاه برگزار شد.استقبال عمومی از این برنامه¬ها و جلسات در این دوه از نمایشگاه از جمله نکات برجسته این نمایشگاه بود. نویسنده این نوشتار نیز خود به عنوان منتقد، کتاب حنیف ( زندگی نامه شهید محمدحنیفه درستی در قالب خاطرات) از توحید اصغرزاده را معرفی و نقد کرد.اما در روز پایانی این نمایشگاه یعنی روز جمعه، کارگاه سبک¬زندگی به روایت و سخنرانی توحید اصغرزاده برگزار شد که در شکل ارائه اطلاعات و نیز طرح موضوع بیشتر آسیب¬شناسی سبک زندگی معاصر در چنبره سنت و مدرنیته ایرانی و بومی بررسی شد.جاخالی ارائه اطلاعات دقیق از چند و چون و اهداف پروژه سبک زندگی در جهان و ایران و اشکال بومی آن از خلاء های جدی این کارگاه و کارگاه¬های مشابه دراین موشوع بود و نیز هست. نوشتار زیر ( با نگاهی بر مقاله¬ی درآمدی بر تاریخچه سبک زندگی به قلم مهدی حسنی) به چنین دغدعه¬ای پرداخته است: در فرهنگ لغت، شیوه‌ی زندگی یا سبک زیستن به صورت منعکس‌کننده‌ی گرایش‌ها و ارزش‌های یک فرد یا گروه تعریف می‌شود. سبک‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در برمی‌گیرد. موسیقی عامه تلویزیون، آگهی‌ها، همه و همه تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند.مفهوم سبک زندگی اولین بار در سال ۱۹۲۹ توسط آلفرد آدلر، روان‌شناس اجتماعی مطرح شد و پس از یک دوره افول، مجدداً از سال ۱۹۶۱ مورد توجه اندیشمندان و به خصوص جامعه‌شناسان قرار گرفت. چرا که جامعه‌ی غرب برای انسجام فرهنگی خویش، خود را نیازمند به پردازش چنین مفهومی دید. تا بدانجا که مفهوم سبک زندگی مسیری شد برای تعریف ارزش‌ها و هم‌چنین به نشان‌گری برای ثروت و موقعیت اجتماعی افراد تبدیل گشت. با نگاهی کلی به سیر معنای سبک زندگی، دو برداشت کلی از ماهیت سبک زندگی می‌توان داشت؛ نخست سبک زندگی، معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و شاخصی برای تعیین طبقه‌ی اجتماعی است . در این تعبیر، سبک زندگی ملاکی برای تقسیم‌بندی اجتماعی مردم بر پایه‌ی اقتصاد بود و انگلس مارکس و لنین به آن معتقد بودند. دوم، سبک زندگی شکل اجتماعی نوینی تلقی می‌شود که فقط در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف‌گرایی معنا می‌یابد. و این تعبیر دوم، راهی است برای تعریف ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارهای افراد که اهمیت آن برای تحلیل‌های اجتماعی روزبه‌روز افزایش می‌یابد چرا که نشان‌گر گرایش‌های اجتماعی است. در این معنا، سبک زندگی با مصرف و تمایز مرتبط است .از یک سو، مصرف از دهه‌ی ۱۹۷۰ شاخصی مهم برای فهم دنیای مدرن شده است و از سوی دیگر، مصرف حداقل در شکلی که در جوامع مدرن غربی متجلی است، ایجادکننده‌ی تمایز بین سبک‌های زندگی است. لذاست که مطالعات حوزه‌ی سبک زندگی از این جهت اهمیت دارد که شیوه‌های ارتباط و پیوند اجتماعی حاصل از فرایندهای فرهنگی و اقتصادی مدرن را آشکار می‌سازد که نشان از چارچوب‌های تمدن غربی دارد. از سویی سبک زندگی نوین اساساً به معانی نمادین محصولات توجه دارد؛ یعنی آنچه در ورای هویت آشکار این محصولات نهفته است. سبک زندگی اصطلاحی است که در فرهنگ سنتی چندان کاربردی ندارد، چون ملازم با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکان‌های موجود است. این رویکرد، راهی است که به درک مدرن بودن سبک‌های زندگی و تقابل آن‌ها با شکل‌بندی‌های پیشین می‌انجامد. نشانه‌های گسترش سبک زندگی حاصل از جامعه‌ی مصرفی را جامعه‌شناسانی چون وبلن، وبر و زیمل در اوایل قرن بیستم به تصویر کشیدند. وبلن و زیمل سبک زندگی طبقه‌ی متوسط کلان‌شهر را تحلیل کردند. سبکی که در آن مصرفِ لباس، زیورآلات و انواع کالاهای لوکس نقشی محوری داشت.
اگر وبلن رفتارهای تظاهری را در مصرف برمی‌شمارد، زیمل در تحلیل مصرف‌گرایی جامعه‌ی مدرن، بر مقوله‌ای هم‌چون مد تأکید دارد. به نظر وی، مصرف کالاها و ایجاد سبک‌های زندگی از سویی برای فرد هویّت‌بخش بوده و از سویی دیگر متمایزکننده است یعنی هنگامی که تعریف‌های رسمی از انسان و هم‌چنین معرفی‌ها و بازنمایی‌های او در فضایی اجتماعی به عادت تبدیل می‌شود، آن تعریف‌ها و بازنمایی‌ها به اصل هدایت‌گر رفتار بدل می‌شود که پر بیراه نیست،اگر وجه مشترک را در مصرف بدانیم. به عنوان مثال »زیمل« سبک زندگی را تجسم تلاش انسان برای یافتن ارزش‌های بنیادی و فردیت برتر خود می‌داند. به اعتقاد وی، فرد می‌کوشد از طریق سبک زندگی، فرهنگ عینی‌اش را به سمع دیگران برساند؛ و انسان برای معنای موردنظر خود (فردیت و برتری)، شکل‌ها (صورت‌های) رفتاری‌ای را برمی‌گزیند. زیمل توان چنین گزینشی را سلیقه و این اشکال به هم مرتبط را سبک زندگی می‌نامد.
بر مبنای تعاریف فوق خطوط کلی سبک زندگی به شرح ذیل است:ایجاد اشکال به خصوص از هویت در فرایند مدرن شدن و استقرار آن‌ها در حوزه‌های معینی از کنش اجتماعی مثل: ذوق، سلیقه، سبک زندگی و مد.افزایش اهمیت روزافزون حوزه‌های کنش اجتماعی جهت ترسیم و توصیف زندگی اجتماعی در حالی که سایر شکل‌های متمایز ساختاری بی‌اهمیت‌تر شده‌اند.اهمیت فزاینده‌ی سبک زندگی و هویت با اتکا به حوزه‌ی مصرف.هویت شخصی چیزی نیست که در نتیجه‌ی عضویت‌های گروهی یا تداوم کنش‌های اجتماعی فرد به او تفویض شده باشد، بلکه فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیت خویش به طرز بازتابی، مورد حفاظت و پشتیبانی قرار دهد.روش زندگی فرد بخشی از سلیقه‌ی جهانی است که ممکن است بر او تحمیل شده باشد.در سبک زندگی، فرد هویت خود را با کالا و اشیاء معاوضه می‌کند و از اشیاء کسب هویت می‌کند و به نوعی شئ‌وارگی می‌رسد.در سبک زندگی، فرد به صورت هم‌زمان، هم‌سانی و تفاوت خود را براساس الگوهای مطرح رسانه‌ای شده دنبال می‌کند.در سبک زندگی معنای زندگی از یک ویژگی شخصی و برای خود بودن، به برای دیگران بودن تغییر می‌یابد.به علت عدم ثبات و پایداری در سبک زندگی، همواره نوعی استرس و نگرانی از عدم جلب توجه و مورد پسند قرار نگرفتن روان فرد را مورد هجمه قرار می‌دهد.از سویی دیگر با نگاهی به این باور غالب که تمدن غربی تمدن پایان تاریخ است و توانسته است همه‌ی ابزارها، سخت‌افزارها، سبک زندگی و علوم زندگی خودش را تولید کند، با ظهور انقلاب اسلامی ایران، به تدریج سیری دیگر از گفتمان غالب جهانی غرب مطرح شد که در بیانات رهبر معظم انقلاب به وضوح ترسیم شده است.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۴ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۳۶ ق.ظ

دیدگاه


دو × = 16