علمای تشیع چگونه به حمایت از فرهنگ اقتصاد ملی میپرداختند
خدیجه داداشی
قسمت اول
گروه اقتصادی:در زمان حکومت قاجارها بر سرزمین ایران، این کشور دورهی پر فراز و نشیبی از تغییر و تحولات اجتماعی را تجربه کرده که تأثیر آن در تاریخ ایران بسیار عمیق و ماندگار بوده است. در این دوره به دلیل آغاز موج گستردهی نفوذ کشورهای استعماری غرب در سرزمینهای خاورمیانه و از جمله ایران، به منظور تسلط و در اختیار درآوردن منابع این منطقه، نیاز به هوشیاری و زیرکی برای کشف پشت پردهی سیاستهای این قدرتها به شدت احساس میشد که شاهان قاجار نتوانستند به طرز شایستهای از این مهم برآمده و بتوانند منافع ملت و کشور ایران را تأمین کنند.
با اولین برخوردها که در جریان جنگهای ایران و روسیه و در قالب نظامی شکل گرفت زمینههای نفوذ و گسترش تسلط غرب بر حاکمیت و منابع ایران بهخصوص در عرصههای اقتصادی گسترش یافت. اما این تسلط در همین حد، محدود نشد و به سرعت به ابعاد دیگر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز تسری یافت.
به تدریج نفوذ کشورهای غربی بیشتر در بعد اقتصادی نمایان شد و تلاشهای استعمار با هدف یافتن بازار برای فروش منسوجات و تولیدات کشورهای صنعتی، تسلط اقتصادی بر ملل مصرف کننده، از بین بردن استقلال اقتصادی و ایجاد وابستگی، آسیبپذیر کردن جوامع و حفظ تسلط مستقیم و غیرمستقیم قدرت خود بر آنها صورت گرفت.
در این بین با وجود غفلت و بیخبری حاکمان ایران، طبقات مختلف اجتماعی در صدد حفظ منافع کشور برآمدند و در این میان علما و روحانیون بیش از دیگر گروهها و با تکیه بر بینش دقیق خود در جهت بیداری مردم نسبت به اهداف استعماری غربیان تلاش میکردند.
از جمله علمای این عصر که در صدد مبارزه با رکود جاری در جوامع اسلامی تلاش کرد »سیدحسن کاشانی« ملقب به »مؤید الاسلام« است که در یادداشتی با ذکر مطلبی از یک دانشمند مسیحی در صدد است تا به روشنگری نسبت به اهداف و برنامههای استعمارگران و به دنبال آن هوشیاری مردم بپردازد.
مؤید الاسلام در این نوشتار به تلاش جوامع مسیحی برای غلبه و تسلط بر جوامع اسلامی پرداخته و کشورهای اسلامی و مسلمانان را با وجود داشتن تاریخچهای از پیشرفتها و دستاوردهای علمی، تحت سلطهی جوامع غربی دانسته و علت این مسئله را نیز جاماندن از پیشرفتها و دست آوردهای جدید و بیتحرکی علمی معرفی کرده است.
وی در ادامه، علت پیشرفت اروپاییان و افزایش قدرت و تسلط آنها بر سایر کشورها را نه به علت توانمندی و استعداد غربیان بلکه ناشی از ایجاد اختلاف و بیتوجهی مسلمانان به این مسائل میداند و جنگ بین مسلمانان و مسیحیان را جنگ بین علم و جهل معرفی کرده است. مؤید الاسلام در پایان این یادداشت، این دست نوشتههای غربیان را برای ترساندن مسلمانان و بازگشت به دوران جنگهای صلیبی دانسته و مسلمانان را به اتحاد با یکدیگر و بیداری از خواب غفلت دعوت میکند:
»….اگر دول اسلام با هم اتفاق داشتند این روز فرحت، نصیب نصاری نمیشد. اگر مسلمانان از لطمات پی در پی ملل اجنبیه از خواب غفلت بیدار شده باشند و اندکی در صدد قومیت خویش برآیند و بخواهند شیرازهی ملیت خودها[خودیها] را محکم نمایند چرا ملت نصاری حرکات آنها را بر خلاف خویش گویند و چگونه اندک جوش اتفاق ایشان را از راه عداوت میشمارند؟«
دهههایی پیش از به تخت نشستن ناصرالدین شاه، تلاشهایی از جانب ایرانیان به منظور دستیابی به صنایع جدید آغاز شده بود. تلاشهایی که حلول قرار گرفتن دولت ایران در شرایط اضطرار تقابل با غرب جدید بود.
این اقدامهای نوگرایانه با به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه ابعاد گستردهتری به خود گرفت و با روی کار آمدن امیرکبیر به عنوان صدراعظم ایران، وارد حیطهی عملیاتی شد.
از جمله اولین صنایعی که به سبک جدید و به منظور تولید در میزان وسیع در ایران شکل گرفت، صنعت نساجی بود که سابقهی آن به سال ۱۳۱۲م. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه باز میگردد. این کارخانه توسط »مرتضی قلیخان صنیع الدوله« و در محل فعلی خیابان لالهزار تأسیس شد.
اگرچه تأسیس این کارخانه امیدهای مردم برای تولید و مصرف کالای ایرانی را افزایش داد اما باز هم سیاستهای نادرست در حمایت نکردن از تولیدات این کارخانه موجب شد که پس از ۲ سال به علت ورود بیرویهی منسوجات انگلیسی ورشکسته و برچیده شود. در دورهی صدارت امیرکبیر و با اندیشههای ترقیخواهانهی وی، شاهد ظهور پیشرفت و ترقی در عرصههای مختلف جامعهی ایران هستیم.
این مسئله بهخصوص در حوزهی صنعت و کشاورزی و همچنین در حوزهی فرهنگی و آموزشهای جدید به عنوان پایههای استواری یک مملکت بیشتر جلوه کرده است.
اقدامهای امیرکبیر در تأسیس مدرسهی »دارالفنون« و استخدام معلمین و متخصصین خارجی با هدف تعلیم نسل متخصص برای بهرهبرداری از توان انسانی و ذخایر معدنی و در نهایت رونق و افزایش تولیدات داخلی و کوتاه کردن دست اجانب از ثروتهای کشور صورت گرفته است.
امیرکبیر با اعزام محصلین به انگلستان برای آموزش طب، مهندسی، حکمت طبیعی و نقشهبرداری و صنعت چاپ و علاوه بر این وارد کردن دستگاههای پنبه ریسی، پشم ریسی و پارچه بافی، در راستای گسترش علوم و فنون جدید و تلاش در جهت کسب استقلال ایران تلاش کرده است.
در دورهی صدارت امیرکبیر بیش از هر زمان دیگری در دورهی حکومت قاجارها در ایران شاهد کوشش فردی و تلاش برای هماهنگی جمعی برای دستیابی به صنایع جدید ایجاد شده در مغرب زمین هستیم.
امیرکبیر افزون بر اقدامهایی که در جهت ایجاد پایههای آموزشی صنایع جدید در ایران برداشت با حمایت از تولیدات بومی و نیز تشویق مردم به استفاده از کالاهای داخلی و تأکید بر تولیدکنندگان برای بالا بردن سطح کیفی محصولات خود و همچنین تشویق تولیدکنندگان برای تولید کالاهایی که منحصراً در خارج از ایران تولید میشدند مانند سماور بخاری و کالسکه در جهت کسب استقلال اقتصادی و رفع مشکلات کشور تلاش نمود. حاصل زحمات صدراعظم به قدری چشمگیر و بارز بود که موجبات نگرانی صاحبان صنایع جدید از جمله انگلیس را فراهم کرده و باعث شد که آنها برای ممانعت از ورود ایران به عرصهی رقابت، از فرستادن اهل فن و فروش کارخانه به ایران خودداری کنند. در دورهی امیرکبیر و با درخواست وی از عموم مردم به منظور بهرهگیری از خرد جمعی در ارائهیراهحلهایی برای آبادانی مملکت؛ شخصی به نام »محمد شفیع قزوینی« با نوشتن کتابچهای به نام »قانون قزوینی«، به این درخواست صدراعظم پاسخ گفته و ضمن بررسی آسیبشناسانه از اوضاع مملکت، راهکارهای مناسب برای حل مسائل را نیز ارائه نمود.
میرزای قزوینی یکی از مهمترین مسائل کشور و ریشهی تمامی مشکلات را در انتشار اشیای غیر در ممالک محروسه و راهحل آن را نیز در قطع اشیای غیر در ممالک محروسه معرفی میکند. میرزا معتقد است که ورود تولیدات خارجی و مصرف آن در ایران افزون بر ضایع کردن صنعت بومی موجب خروج ارز از کشور و در نتیجه کاهش سرمایههای کشور برای ایجاد صنایع زیربنایی و مهم به منظور ساخت صنایع بنیادی در کشور و در پی آن نبود اشتغال و فقیر شدن و وابسته شدن مردم است.
میرزای قزوینی در ادامه با اشاره به محصولات و صنایع تولیدی ایران در شهرهای مختلف و سرنوشتی که در نتیجهی ورود محصولات مشابه خارجی برای آنها پیش آمده و آنها را به نابودی کشانده، این مسئله را به عنوان یکی از مهمترین موارد ضعف حکومت و عامل بدبختی و فقر مردم دانسته است.
اگرچه حاصل تلاشهای امیرکبیر در رشد صنعتی و افزایش تولیدات داخلی ایران مؤثر بود ولی سرعت آن در دورههای بعد به شدت رو به کاستی نهاد و در دورهی مظفرالدین شاه امتیازهای متعدد تجاری و بازرگانی به دولتهای خارجی واگذار گردید که زمینهی تسلط مجدد آنها بر بازارهای ایران را فراهم نمود.با این حال در این دوره نیز کارخانههای چندی افتتاح گردید و به دلیل تجربهی به دست آمده از دورهی ناصرالدین شاه شاهد حمایت و تشویق گسترده برای استفاده و رشد تولیدات داخلی هستیم به طوری که در دورهی مظفرالدین شاه و با تأسیس کارخانهی نساجی در اصفهان، علمای بسیاری با ارسال نامههای متعدد و نوشتن یادداشتهایی در حمایت از این اقدام شاه و قدردانی از بابت توجه به تولید داخلی، مردم را به استفاده از تولیدات پارچهی داخلی و ممانعت از مصرف محصولات خارجی تشویق نمودند.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۰ ق.ظ