شناساندن فرهنگ انقلاباسلامی با کرامتهای اخلاقی
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: توحید اصغرزاده متولد سال ۱۳۴۱۱است. نوشتن را در صفحات ادبی روزنامه اطلاعات و در دهه ۶۰ خورشیدی آغاز کرد. در سال۱۳۶۸ اولین اثر او در قالب داستان کوتاه در روزنامه اطلاعات منتشر شد. از آن پس نوشتن جزء لاینفک زندگی او شدهاست. خودش میگوید: کارم را با زندگی نامه پژوهی، خاطرهنویسی دفاعمقدس و شهدا ادامه دادم و با چاپ اولین کتابم به نام »رازهای پاک« عملا ًوارد حوزه ادبیات رسمی کشور شدم. او تاکنون ۱۴ عنوان کتاب در این زمینه تألیف کردهاست. او همچنین با دو کتاب دیگر به نامهای »پهلوان محمد« و » نظامنامه فعالیت های دانش آموزی« کار تحقیق و پژوهش را نیز به برنامه و سوابق کاری خود افزودهاست. توحید اصغرزاده همچنین در آستانه انتشار و رونمایی دو کتاب جدید خود قرار دارد:» تکثیر خورشید- شرحی بر قیام امام حسین (ع)« و » حنیف- شرح زندگی و خاطرات سردارمحمدحنیفه درستی«.
تعریف خاص یا عمومی از ادبیات انقلاباسلامی و مختصات و مشخصات آن: در ساخت یک اثرادبی و ژورنالیستی قائل به زاویه دید هستم لذا آنچه میگویم مربوط به زاویه دید شخصی من است و از این نگاه عرض میکنم، ادبیات یک پدیده، زمانی شکل میگیرد که در آن ادبیات آداب، آئین و اهداف همان پدیده کشف و پرداخت شدهباشد. با توجه به این تعریف ساده، ادبیاتی که برازنده و یا در برگیرنده انقلاباسلامی باشد، وجود ندارد! چند داستان و شعر نمیتواند بازگوکننده ماهیت انقلاباسلامی باشد که در مناسبتها میشنویم و میخوانیم.شروع و سیر این نوع از ادبیات:ادبیات هرعصر، دربستر زمان و با فرزندان زمانه شأنیت مییابد. در دوبازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، آثاری در قالب شعر و داستان داشتیم و حتی داریم اما از آنجایی که از خلق این گونه آثار از »استمرار« بهره نبردهاست و خط سیری را پی نمیگیرد، آداب و آئینی از انقلاب را کشف و بازپروری نمیکند لذا نمیتوان نسبت به این ادبیات شناسنامه و حیاتی را متصور شد. گاه چند جلد کتاب با تنوع و تیراژشان، نمایه ادبیاتی را به خود میگیرد، درحالی که آثار تولید شده در واقع برداشتی از یک منبع جاری است. در خصوص انقلاباسلامی، منابع الهام بخشی را کشف نکردیم، مجاری اتنقال آن مفاهیم را با ابزارادبیات که شعر و داستان و… باشد را نساختهایم. دوران قبل ازانقلاب مقوله دیگری است، اما در اینجا دوران بعد از انقلاب جای بحث دارد. میشد از ذات انقلاب اسلامی بهره گرفت، سبک نو ساخت، متهوارانه سازههای جدید ادبی را به نمایش گذاشت. بیراه نیست که بگوییم نسل جدید، پس از ۳۵ سال دیدی تازه به آداب و آئین انقلاب اسلامی از» منظر ادبیات« نگشوده و نیافتهاست. معلوم است که کاری صورت نپذیرفته و طرحی نیز در دست نداریم.جریان¬مداری در این نوع از ادبیات، نظریه و فرهنگی مبتنی بر آن: اگر اقتضائات یک پدیده و رخدادی ارضاء و برآورده نشدهباشد، نمیتواند جاری شود. وقتی شاعر و داستان نویس چسبیده به تاریخ حرف میزند و جرأت ندارد از خمیرمایه انقلاب اثری نو بسازد، همان میشود که میبینیم. داستانها، شعرها و فیلمها در برکهای جمع شده و سپس خشک میشوند و مخاطب تصور میکند که انقلاباسلامی در سقوط رژیم پهلوی خلاصه شدهاست، درحالی که انقلاباسلامی و حتی بایستی انقلاباسلامی با پایان رژیم پهلوی تازه به شکوفایی میرسید، در رفتارعمومی جامعه رسوخ پیدا میکرد، کلیشهها را کنار میزد، دنیایی نو و پرطراوت را به انسانها نشان میداد، این در حالی بود که فرهنگ سازی رفتار انقلاب فقط در دفاع مقدس نمود پیدا کرد و ما نتوانستیم با ادبیات ابعاد آن را در اخلاق فردی و جمعی جای بدهیم، موانع را برداریم، فاصلهها را کم بکنیم، چگونه در زمان انقلاب و جنگ همه دلها یکی شدند، گرانی و وضع معیشتی و اقتصادی با وجود تنگاهای متعدد تحریم و تخریب، دوام نیافت احتکار و کار شکنی عملی قبیح تلقی شد، معلوم است که همان آداب از مجاری هنری به بستر جامعه جاری نشدهاست. ما ادبیات انقلاب را خیلی سیاسی کردیم و اخلاق انقلابی را از طریق هنر به جریان نیانداختیم چون به پیوست فرهنگی معتقد نبودیم. در ادبیات پایداری هم چنین شد، فقط از حوادث جنگ گزارش می??نویسیم، ریشههای جنگ ناپیدا است؛ با قطعنامه، گویی دفاع مقدس هم پایان یافت. ادبیات پایداری هم نتوانست و نمیتواند زاویهای بگشاید که آدمها با سوار برآن، آینده را ببینند. گذشته را ( با همه صمیمیتهایش) در روزگار فعلی شان به تجربه بشناسند. دلیل فقدان آثار فاخر به ویژه در بخش رمان به این »نزدیک بینی« بر میگردد. هنرمند ادبیات انقلاب و پایداری بایستی مثل مبارز انقلابی و رزمنده جبهه، خط شکن باشد.در مورد زیرمجموعههای کلان این نوع از ادبیات برای مثال ادبیات دفاع مقدس: با دیدن متنوعترین رفتار رزمندگان در جبههها، خلق رشادتها و معنویتها واقعا ًاین ادبیات موجودی بسیار دست و پا بسته مینماید. این ادبیات قادر نشدهاست به دل یک بسیجی گمنام سرک بکشد، دفاع مقدس ما، جنگ چریکها و کماندوها نبود. دعا و رزم، عاطفه و تنهایی، تعارض و تناقضهای سیاسی و غیره همه جمع بودند. ادبیات پایداری که مسئولیت تلفیق انقلاب و معنویت دینی را به عهده دارد به قدر لازم ( زیاد) نتوانسته به زوایای نو بپردازد. گاه چنان درتوپ و ترکش و یا تک و پاتک پا لنگ میکنیم که آسمانیترین ابعاد دفاعمقدس و انقلاب از یادمان میرود و اینکه یک رزمنده و یا مبارز چگونه به زبان زمینی، آسمانی حرف میزند.مشخصات و وضعیت ادبیات انقلاباسلامی در آذربایجانغربی و شهرارومیه و ویژگی¬های آن: استان آذربایجانغربی با همه حوادث انقلابیاش و دوازده هزارشهیدش همچنان درمظلومیت به سر میبرد. در ۳۵ سال پس از انقلاب، چند نفر دست به قلم گرفتند و برای تاریخ این استان کار کردند. آنهایی که کار کردهاند چه ارج و قربی یافتهاند؟! چند درصد مردم استان میدانند که چند مشهد شهدا در استان داریم؟! در طرح راهیان نور، چند درصد از هنرمندان دعوت به کار شدند؟! حداقل بروند یا اعزام شان کنند که زندان دوله تو را ببینند، حکی را، حاج عمران را، ربط و …. را ببینند؟! با افرایش ادارات کل نمیشود به ادبیات از این نوع، جان داد! چند درصد بودجه فرهنگی استان به این دو رخداد بزرگ یعنی انقلاب و دفاع مقدس در استان ما اختصاص یافتهاست؟! بگذار و بگذر که دل پرخونی داریم.نجوای درونیتان با میراث انقلاب و ادبیات آن برای عصر حاضر و آینده: در روزگار فعلی ما نیاز به اخلاق داریم، نیاز به هنرمند با انصاف و پژوهشگر داریم. نگذاریم که دفاع مقدس در هیبت یک جنگ و انقلاب در گزارشهای خیابانی خلاصه شود. همت کنیم اخلاق، همدلی و مهربانیها، حتی سختیها و تلخیها که در این دو عرصه وجود داشتهانداستخراج کنیم( بیرون بیاوریم) در خانه و کارخانه، در اداره و مزرعه نشاء کنیم، چون انقلاباسلامی اگر با کرامتهای اخلاقی شناسانده نشود نمیتواند نشر بیابد.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۵:۴۱ ق.ظ