نابرابریهای اجتماعی باعث رواج خشونت
گروه اجتماعی : درعلم جامعه شناسی حیات انسانها تابع شرایط گوناگون محیطی ،سرشتی و فیزیولوژیکی است.هریک از این عوامل همانند ریسمانی به یکدیگر متصل بوده وهیچ یک به تنهایی قادر به شکل دهی به زندگی انسانی نیست.
رشد و شکوفایی خلاقیت فردی و به تبع آن رشد جامعوی افراد درگرواستفاده بهینه از این سه پیش شرط اساسی در زندگی است.
از بدو تولد انسانها ،مهمترین عاملی که در پرورش صحیح کودک نقش اساسی دارد توجه به مسائل فیزیولوژیکی است.
فیزیولژیک یک کودک را نوع تغذیه و نحوه خواب او تشکیل میدهد و رفته رفته نقش مسائل محیطی در شکل دهی به سرشت و شخصیت او پررنگ میشود.
نیاز انسانها به خوراک از ابتدایی ترین مسائلی است که انسانها با آن روبرو بوده و چگونگی آن نقش مهمی در موفقیت و عدم موفقیت در زندگی آینده آنها دارد.شاید اینگونه به نظر برسد که تغذیه تنها مربوط به تقویت بعد جسمانی افراد است درحالیکه تحقیقات ثابت کرده است که تغذیه انسان ارتباط مستقیمی با زندگی اجتماعی او در آینده داشته وتآثیرات عمیقی برنحوه ارتباطات اجتماعی افراد یک جامعه میگذارد.
صمیم شرافت کارشناس مسائل اجتماعی در اینباره میگوید: در ارتباط با تأثیرات اجتماعی که سوء تغذیه در آینده کودک برجای خواهد گذاشت سه بعد اساسی در زندگی باید مد نظر قرار بگیرد: بعد بیولوژیکی که تأثیر خود را بر وضعیت جسمانی اعم از هوش و فیزیک فردی بجای میگذارد، بعد دوم بعد روانشناختی است که با تغذیه نامناسب باعث ایجاد تغییرات نامطلوب در روان کودک خواهد شد و تجربه ثابت کرده است که تغذیه نامناسب باعث بروز رفتارهای تهاجمی و کج خلقی در افراد خواهد شد و مسلما کمبودهای روانی در زندگی اجتماعی افراد تاثیر مستقیمی خواهد داشت .
از منظر سوم که همان بعد جامعه شناختی است افراد یکه در کودکی سوءتغذیه داشتهاند ،قطعا در آینده با افت تحصیلی مواجه خواهند شد و این افت تحصیلی موجب طرد شدن فرد از مجامع علمی خواهد شد که به دنبال آن امکان جذب فرد به گروههای پرخطر را افزایش میدهد زیرا زمانیکه فرد از جمع دوستانی که درصدد علم و دانش هستند طرد شود قطعا قدم به جمعی خواهد گذاشت که ارزشهایی فارغ از کسب علم و دانش در بین آنها رواج دارد و این مسآله پیامدهای نامطلوبی را به همراه خواهد داشت.
شرافت افزود:آنچه مسلم است این است که بررسی اثرات اجتماعی سوءتغذیه کودکان در درازمدت قابل بررسی است و در کوتاه مدت آنچه قابل شناسایی است تنها نشانگرجنبههای بیولوژیکی سوءتغذیه است ومتأسفانه اغلب خانوادهها غافل از اثرات مخرب این کمبود های تغذیه ای، بر زندگی اجتماعی کودکان خود هستند.بطور مثال افرادی که در کودکی دچار سوءتغذیه میشوند در بزرگسالی به دنبال عقب ماندگی دررشد جسمی و هوشی خود دچار کمبود اعتماد به نفس خواهند شد و این کمبود باعث میشود،ادرک درستی از شخصیت خود نداشته باشند و برای خود ارزشی قائل نباشند این امر سبب میشود در تمام مراحل ،خود را نفر اول در زندگی اجتماعی ندانند و باعث از دست رفتن موقعیتهای شغلی ومانع کسب جایگاههای اجتماعی در طول زندگی شوند.
درنتیجه این افراد مجدد از یک منظر دیگر طرد شده و همواره با کابوس این طرشدگی مواجه هستند.
شرافت ضمن بیان این نکته که تأثیر سوءتغذیه در بعد اجتماعی تنها یک تأثیر فردی نیست و بر کل یک جامعه اثرات نامطلوب خواهد گذاشت گفت: جامعهای که افراد آن دچار سوءتغذیه بوده و درمعرض پیامدهای نامطلوب آن قرار دارند، قطعا در درازمدت با عدم توسعه یافتگی و رشد اجتماعی مواجه خواهند گشت ؛زیرا یکی از عناصر موثر در رشد جوامع ،منابع انسانی است و زمانیکه منابع انسانی دچار سوءتغذیه باشد ، در دستیابی به سطوح بالای تحصیلی عاجز میشود و قادر به تأثیرگذاری موثر در پیشرفت اجتماعی نخواهد بود. در این حالت مشاغل انتخابی افراد بیشتر یدی و ابتدایی است و نیروی متخصص وجود نخواهد داشت و رفته به رفته این عوامل بر روی وضعیت اقتصادی جوامع اثر گذاشته و فقر و بیکاری افزایش مییابد .
دلایل پرخاشگری درجامعه بسیار متعدد است و نمیتوان حکمی کلی برای آن داد. اما شاید بتوان در عامترین شکل ممکن بگوییم که تقریبا تمام جوامع انسانی در همهی دورههای تاریخ گونهای از پرخاشگری، تنش و برخوردهای شدید خشونتآمیز میان اعضای خود را داشتهاند. اما آنچه یک امر بالقوه را به فعل در میآورد، معمولا شرایط نابهسامان اجتماعی، فرهنگی، فشارهای اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی، بحرانهای هویتی و آسیبهای روانی است. نابرابریهای اجتماعی بهعنوان یکی از مهمترین دلایل پرخاشگریها شناخته شده است.
جوامع مدرن امروزی موقعیتهای اجتماعی را در قالبهای مادی یعنی در موقعیتهای اقتصادی بالاتر یا پایینتر تعریف کرده است؛ در نتیجه هر دو گروه با یکدیگر رابطهای چرخهای در نابرابری دارند که یکدیگر را تقویت و جامعه را به سوی خشونت بیشتر پیش میبرد.
تنها چیزی که میتوان گفت این است که پرخاشگری برای گروهی از افراد جامعه تبدیل به نوعی ابزار سهلالوصول شده و قبح پرخاشگری در نظر آنها از بین رفته است. بنابراین افراد بدون ترس و احساس خطر بر اساس نظام اخلاقی و ارزشی رایج در جامعه دست به اینگونه اعمال میزنند و امروز افراد از بیآبرویی ناشی از پرخاشگری کمتر هراس دارند.
درواقع ما با نوعی پدیدهی »سرایت« سر و کار داریم که در فرآیندهای فرهنگی مطرح است؛ به این معنی که وقتی رفتاری در جامعه به وجود میآید که نوعی آسیب است، اگر به وسیلهی نظام اجتماعی مورد تنبیه قرار نگیرد و مفید بودن عملی خود را در به نتیجه رساندن افراد نشان دهد میتواند به سرعت در جامعه شایع شده و از یک نفر و یک گروه به دیگران سرایت کند. به این ترتیب چرخههای باطلی ایجاد میشود که وضعیت را وخیمتر میکند.
برای خروج از این چرخهها تنها راه واقعی و البته دراز مدت، ایجاد چرخههای معکوس مبارزه با خشونت و پرخاشگری و امتناع از دست زدن به شیوههای خشونتآمیز است؛ ولو آنکه منافع فردی ما قربانی شود. البته این روش سخت است و نیاز به دخالت نیروهای انتظامی برای حمایت از افراد دارد، اما ناممکن نیست.
اگرمنظور از سبک زندگی ماشینی، غیر انسانی شدن روابط اجتماعی باشد، باید گفت این امر تاثیر زیادی در افزایش پرخاشگری دارد. منظور از غیر انسانی شدن روابط لزوما ماشینی شدن آن نیست؛ منظور دور شدن آدمها از یکدیگر و ناتوانی از درک، پذیرش و قبول تفاوتهای یکدیگر است.
این مساله افراد را به سوی آن میکشاند که بخواهند نظرات و خواستههای خود را به دیگران تحمیل کنند؛ یا اینکه پیلهای به دور خود تنیده و از دیگران فاصله میگیرند که در هر دو صورت این رفتارها موجب غیر انسانی شدن روابط و افزایش پتانسیل پرخاشگری در جامعه میشود. البته انقلابهای اطلاعاتی و فنآورانه نیز به این روند کمک کرده و به آن دامن میزند.
در یک جامعهی کشاورزی روابط محدودی بین افراد وجود دارد که بیشتر به زندگی کاری آنها مربوط میشود. البته نمیتوان گفت زندگی روستایی به دور از خشونت و پرخاشجویی است؛ اما کنترل خشونت در این جوامع کوچک و محدود بسیار سادهتر از جوامع شهری بزرگ است.
در ایران روند شهرنشینی و افزایش ثروت اقتصادی و فرهنگی بسیار سریع بوده و همین امر موجب شده که ما نتوانیم این روند را کنترل کنیم و بیش از آنکه این روند برایمان مفید بوده باشد، ما را در معرض خطرات گوناگون اخلاقی،اجتماعی اقتصادی و سیاسی قرار داده است.
یکی از ملزومات زندگی شهری این است که بتوانیم ظرفیت گفتوگو، تحمل تفاوتها و پذیرش نظرات دیگران را در خود بالا ببریم.
ما نباید عدم تحمل نظرات دیگران و پرخاشجویی را جزیی از فرهنگ ایرانی و یا یک مسالهی ذاتی بدانیم؛ بلکه باید آنرا یک آسیب اجتماعی واقعی اما قابل درمان در نظر بگیریم و برای افزایش ظرفیت پذیرش نظرات و عقاید مخالف و نیز پذیرش تفاوت خود با سایر افراد تلاش کنیم.
فشار اقتصادی موجب افزایش رفتارهای بزهکارانه . رواج خشونت در جامعه خواهد شد و نهایتا جامعهای که از این دو منظر»اقتصادی و اجتماعی« قادر به پیشرفت نباشد،جامعهای شکست خورده خواهد بود .
بنابراین سوءتغذیه عاملی است که بیش از آنچه به نظر میرسد قادر به تخریب حیات جسمی و اجتماعی افراد است.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۱۵ ق.ظ