گاومیش های شهرداری در ارومیه چه می کنند

گاومیش های شهرداری در ارومیه چه می کنند

گروه گزارش:در شهری که هنوز مجسمه شهدا، شعرا، نویسندگان، مفاخر و مشاهیر منطقه ای و کشوری به حد کفایت ایجاد نشده این گاو ها چه سنخیتی با فرهنگ و فولکلور مردم ارومیه دارد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ندای ارومیــه شهرسازی ارومیه به مرحله ای از ترقی نرسیده است که روی کیفیت خدمات خود وقت بگذارد. به بیانی زمان نسبتا طولانی عقب نگاه داشته شدن این شهر، توسعه ای باری به هرجهت را پیش روی آن قرار داده که بر مبنای آن استهلاک دارایی ها با هدف پرکردن چاله چوله های گذشته به هرنحو ممکن و بدون توجه به کیفیت، ماندگاری، اصالت و هدفمندی کارهای درحال انجام. تقریبا در همه حوزه های شهری این مشکل وجود دارد و یکی از دلایل آن شاید عدم آشنایی مدیران و کارشناسان شهرداری از چنین فضا و فرصتی است که به واسطه ایجاد درآمدهای سرشار بوجود آمده است.
در واقع وضعیت به گونه ای است که استهلاک بودجه و اعتبارات تبدیل به یک ارزش شده تا نحوه هزینه کرد و این مساله آسیبهایی را متوجه ارومیه می کند که در درازمدت از هویت اصلی و واقعی خودش دور می کند. نمونه اش همین تحولاتی که در حوزه زیباسازی و مبلمان شهری رخ داده است. طبیعی هم هست. شهری که از فقر منظر شهری رنج می برده به یکباره مواجه با بودجه میلیاردی ای می شود که باید ظرف یک سال هزینه شود. از نورنما و آب نما گرفته تا صندلی و نمادهای باربط و بی ربط و اخیرا تندیس ها و سردیس هایی که گاه و بیگاه در گوشه ای از شهر نمایان می شود. آنهایی که با معماری منظر شهری، فضاهای دوستانه و قواعد چینش مبلمان شهری سروکار دارند می دانند که همه این اصول با پشتوانه یک دانش مدرن در دنیای فعلی درحال اجراست. هرکدام از المانهایی که قرار است در جایی از خیابانها، معابر، میادین وبوستانهای شهری ایجاد شود باید هارمونی مناسبی با فضا، مردمان، قدمت، تاریخ و فرهنگ منطقه داشته باشد.اینکه مثلا شهرداری بیاید برای نشان دادن عرق و علاقه خود به سردار ملی در نقطه ای مثل وودی شهرک ولی عصر از انتهای خیابان شمالی شهرک فرهنگیان سردیس ستارخان را قرار دهد کاری است شایسته و قابل تامل، اما اینکه در طراحی و ساخت این سردیس تا چه اندازه عناصر زیبایی شناختی، کوپوزویسیون، هماهنگی با معماری منطقه و عمق چشم اندازی مدنظر قرار گرفته باید گفت هیچ! در بسیاری از دیگر المانهای ایجاد شده در سطح شهر نیز اینگونه شتابزدگی، بی دقتی و ناشیگری را می توان به عینه ملاحظه کرد.
انگاری است شهرداری خواسته برای استهلاک بودجه سرشاری که در اختیار دارد جواب هرتقاضایی را که به اتاقش آمده را با رویی باز بدهد و هیچکس را دست خالی برنگرداند. در تازه ترین شاهکار سازمان زیباسازی، اخیرا دو هیکل لندهور گاومیش در یکی از زیباترین و خوش منظرترین بوستانهای سطح شهر ارومیه یعنی گوللرباغی قرار داده شده که بیش از آنکه کیفیت ساخت این مجسمه ها و چوپانی که در حال هدایت آنهاست نظر بیننده را به خود جلب کند، اعتماد به نفس بالای طراح، سازنده و سیاستگزار این کار آدمی را به شگفتی وامیدارد. شهری که هنوز کلانشهر نشده ادعای کلانشهری دارد جالب است که دارد کناره های رودخانه ای را حصارکشی و مدرن سازی می کند که در کنارش زیباسازی با کج سلیقگی منظره ای از چراگاه گاومیش ها را ایجاد کرده است!!!استانی که ۷۵ درصد جمعیتش ساکن شهرند و زندگی روستایی اش برخلاف بسیاری دیگر از استانهای وابسته به کشاورزی، متاثر از زندگی شهری است چگونه مرکز استانش دارد به زور تلاش می کند فرهنگ دام پروری را بیاورد وسط شهرش بکارد تا مردم با دیدنش از هرچه شهر و مدنیت و زندگی مدرن است بیزار شوند؟! البته حرجی برای مدیران شهری نیست که چنین خیال کنند هرآنچه ربط به یک مساله خوشایند دارد را بیاورند به عنوان فرهنگ در جامعه قالب کنند و فکر کنند آنچه آنها از فرهنگ و آداب و رسوم می شناسند، ملاک است و هیچ کس جز آنها اجازه اظهارنظر کارشناسی نمی تواند بدهد.
مطمئمنا با روالی که شهرداری در پیش گرفته است فردا پس فردا از مجسمه مردهای با پیژامه راه راه، پسران در حال تخمه شکستن، زنان در حال سبزی پاک کردن و کلاغهایی که مشغول پرواز برفراز زباله های هستند هم درگوشه و کنار شهر جای بگیرند. از آن گذشته زمانی می شود از کنار این مساله به سادگی گذشت و آن را یک ایده قابل احترام دانست که کارنامه شهرداری و سازمان زیباسازی را در ایجاد المانهای مرتبط با فرهنگ و آداب و رسوم و تاریخ و حتی فانتزی هایش پروپیمان قلمداد کرد. در حال تصویر برداری از این مجسمه بودیم که وجود شی بزرگ زیر پل امام علی(ع) توجهمان را به خود جلب کرد!
جلوتر که رفتیم مجسمه خرسی که معلوم نیست چند ده میلیون تومان برای شهرداری آب خورده است و به صورت غیر قابل استفاده رها شده بود خودنمایی میکرد. هنوز در این شهر مجسمه شهدا، شعرا، نویسندگان، مفاخر و مشاهیر منطقه ای و کشوری به حد کفایت ایجاد نشده. این شهر به سرداران بزرگش، باکری ها و امینی ها مدیون است. هیچ نشان و اثری از صفی الدین معروف ترین و مشهورترین دانشمند و موسیقی دان اورموی دیده نمی شود. کاشیکاری ناشیانه و بدون فکر زیرپل های سیمانی به جز اینکه حمام های سنتی سالهای نه چندان دور را تداعی کند هیچ ثمر دیگری ندارد. معلوم نیست روی تقاطع امامت روی چه اساسی دهها تن ورقه آهنی را برش داده و دهها میلیون تومان پول بی زبان را هزینه اش می کنند.
کاری که به کاردستی کاغذی بچه دبستانی ها بیشتر شبیه است تا یک اثر فاخر هنری شایسته کلانشهر و … بی شک این مجسمه ها اگر ناشی از سواد محدود سازندگان و ایده پردازان طرح نباشد، یک توهین روشن و اساسی به شعور شهروندانی است ادعای کلانشهری و توسعه ومدرنیته گوششان را کرد کرده است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۴:۱۸ ب.ظ

دیدگاه


− سه = 2