زاگرس ديگر احيا نميشود//
پیامدهای ترسناک آتشسوزی جنگلها
گروه اجتماعی:بیش از یک ماه از آتشسوزی جنگلهای زاگرس میگذرد، آتشی که مسئولان میگویند به چهار مورد از آنها را افرادی به شکل عمدی شروع کردند و حالا هم بازداشت شدند.
آتشسوزی عمدی البته موضوع تازهای نیست و حتی در آمریکا هم ۸۴درصد آتشها بخاطر اقدامات انسانها آغاز میشود.
به همین دلیل کشورها قوانین مختلفی در این رابطه ایجاد کردند تا از چنین حوادثی پیشگیری کنند.
برای مثال در سال ۲۰۱۷ پسر ۱۵ سالهای آتشی را در جنگلهای آمریکا آغاز کرد و در پایان دهها میلیون دلار جریمه شد.
اما منشاء آتش هرچه باشد، این آتشها دیگر غیرقابل مهار هستند و جان افراد را گرفتهاند. اما نابودی بخشی از درختان و پوشش گیاهی زاگرس تنها پیامدهای اتفاقات اخیر نیست آتشسوزی یک جنگل میتواند پیامدهای بلندمدتی به همراه داشته باشد.
مجتبی صادق، استادیار دانشگاه بویزی ایالات متحده آمریکا در دانشکده مهندسی عمران که روی »اکستریمهای« اقلیمی، تحلیل ریسک و دیگر مسائل زیستمحیطی تحقیق میکند و درباره آتشسوزی جنگلهای غرب آمریکا هم مطالعات مختلفی انجام داده است، در این رابطه میگوید: »اثرات این کار فقط این نیست که یک قسمتی از جنگل نابود شده و به زمین کشاورزی تبدیل شده است، اتصال جنگل بسیار مهم است وقتی درختها به هم متصل نیستند، آب کمتری در آن سیستم نگه داشته میشود و سیستم خشک میشود.
یکی از دلایل آتشسوزیهای پارسال آمازون هم همین موضوع است.«
این تنها یکی از پیامدهای زیستمحیطی سوختن جنگلهاست، خبر بدتر این که افزایش انتشار گازهای گلخانهای بخاطر فعالیتهای انسانی و در نتیجه گرمایش زمین، میتواند امکان احیای دوباره جنگلها را غیر ممکن کند.
مصاحبه را با یک سوال کلی شروع کنیم اصلا آتشسوزی جنگلها به شکلی ایجاد میشوند؟
ببینید آتشسوزی جنگلها، یک فرایند طبیعی است. آتش همواره در جایی که گیاه قابل سوختن هست، وجود دارد.
این آتش دوره بازگشتهای مختلفی دارد؛ مثلا جنگلهای خشک غرب آمریکا زود به زود میسوزند و آتشهای آن خیلی شدید نیست که درختها از بین بروند.
برخی مناطق هم مثل شمال غرب آمریکا جنگلها تر هستند، که دیر به دیر آتش میگیرند اما وقتی رخ میدهند بسیار ویرانگر هستند.
ما آتشها را میتوانیم به دو نوع تقسیم کنیم؛ آتش سطحی و آتشسوزی تاجی. اولین نوع فقط علفها، بوته ها و چوب های خشک سطح زمین را میسوزاند، دومی به بالای درخت میرسد و بسیار ویرانگر است.
اینها چرخههای طبیعی هستند، وقتی عوامل انسانی وارد فرایند میشود، شرایط پیچیدهتر میشود، البته این موضوع تنها به ایران محدود نیست، مثلا کشور برزیل و جنگلهای آمازون هم این داستانها را دارند. در این جور مواقع افراد معمولا برای تبدیل زمین، به زمین کشاورزی جنگلها را میسوزانند. وقتی فقر وجود دارد و برخی افراد بیکار هستند، به صورت طبیعی این اتفاق رخ میدهد. افرادی که این کار را میکنند لزوما سودجو نیستند، گاهی به لحاظ اقتصادی مجبور به انجام اقداماتی میشوند. البته بعضی افراد و شرکت های سودجو در همه جای دنیا وجود دارن که از منابع طبیعی برای سود شخصی و گروهی استفاده میکنند.
چقدر این عوامل انسانی که منجر به ایجاد آتشسوزی میشود، قابل کنترل هستند؟
مورد اول این که دولت باید به شکل اقتصادی در مناطق حساس سرمایهگذاری کند تا مردم مجبور به آتش زدن جنگل برای تبدیل به زمین کشاورزی و کارهای مشابه که منجر به آسیب به سلامت جنگل میشوند، نشوند، مورد دوم به بحث مقررات و محدودیتها برمیگردد. برای مثال اگر به برزیل نگاه کنید، تا دوره ریاست جمهوری قبلی، برای ۲۰ سال چرخه جنگلزدایی کم شده بود و حتی وارد احیای جنگلها شده بودند.
اما از زمان تغییر رییس جمهور، با توجه به این که رئیس جمهور جدید مثل ترامپ اصلا اعتقادی به مسائل زیستمحیطی ندارد، وضعیت برعکس شد.
من دیدم دلیل شروع یکی از آتشسوزیهای اخیر ایران، اختلاف شخصی دو نفر است.
پیشگیری از مسائل این چنینی به همان بخش قوانین و محدودیتها برمیگردد. اطلاع رسانی هم نقش عمده ای دارد.مشکل اینجاست که وقتی در زمینه تغییراقلیم به این موضوع نگاه کنیم، در خیلی مناطق، اقلیم دیگر قابلیت تولید آن پوشش گیاهی سابق را ندارد.
مثلا درختان کاج به یک دوره یخبندان طولانی نیاز دارند تا دوباره احیا شوند، اما این دوره یخبندان بسیار کوتاهتر شده است، همین مثال را میتوانیم برای درختهای بلوط زاگرس بزنیم. به طور کلی به همین دلیل در خیلی از مناطق قابلیت رویش دوباره درختان بومی وجود ندارد.
فاکتور خشکسالی، مخصوصا خشکسالی انسانی که در ایران وجود دارد، چه تاثیری روی آتشسوزی جنگلها دارد؟
خشکسالی یک تیغه دو لبه است، برای جایی که سوخت زیاد وجود دارد، خشکسالی آتشسوزی را تشدید میکند، برای جایی که تراکم گیاهی زیاد نیست و بیشتر علف و بوته وجود دارد و در شرایط آب و هوایی مدیترانه ای که تابستانهای خشک قرار دارند، اتفاقا در سالهای پرآب احتمال آتش بیشتری وجود دارد. این همان اتفاقی است که امسال در زاگرس رخ داد.امسال چون بارش زیاد بود، علفها رشد کردند، به همین دلیل هنگام آتشسوزی علفها یک دیگر را میسوزانند و آتش گسترش پیدا میکند. وقتی این اتصال علفها وجود نداشته باشد، سوختن یک علف منجر به سوختن گیاه بعدی نمیشود. خلاصه برای مناطقی که جنگلهای پر ندارند، بارش سال اخیر مهم است و برای جنگلهای پرتراکم خشکسالی چند سال اخیر مهم است.یعنی مثلا اگر در خشکسالی باشیم احتمالا در جنگلهای مازندران احتمال آتشسوزی زیاد میشود، برای زاگرس لزوما خشکسالی عامل نیست و حتی اگر ترسالی بود، احتمال آتشسوزی بیشتر میشود.
یک مطالعهای که در بویزی (ایالت آیداهو آمریکا) انجام دادیم، در یک سال که آتشسوزی بزرگی رخ نداده بود و فقط چند روز دود آتشهای کانادا وارد شهرمان شده بود.
ما از ۲۲۰۰ نفر پرسیدیم که این دود چه تاثیری روی آنها داشته است، ۹۳ درصد افراد حداقل یک واکنش فیزیکی نسبت به آن دود داشتند واکنشی مثل سرفه، گلودرد، سردرد، آبریزش بینی و … اینها اثرات کوتاه مدتی است و برای گروههای آسیبپذیر دود حاصل از آتشسوزی اثرات بسیار بدتری دارد.
شما گفتید آتشسوزی باعث از بین رفتن اتصال جنگلها میشود و این خودش آتشهای بعدی را تشدید میکند. این اتفاق چه پیامدهای زیستمحیطی دیگری دارد؟
یک بحث بسیار مهم بحث اتصال محیطزیست برای جانورانی است که در آن منطقه زندگی میکنند. اتفاقا یک مطالعه جالبی از خود ایران آمده بود که چقدر مناطق حفاظت شده شمال ایران به هم متصل هستند و پلنگها میتوانند از منطقهای به منطقهای دیگر حرکت کنند.
درباره آتش وضعیت همین است، وقتی بخشی از جنگل میسوزد رفتوآمد حیوانات بین دو نقطه محدودتر میشود، ممکن است این مسیر رفتوآمد به یک منبع آبی، یک گونه گیاهی خاص، یا یک شکار خاص برای حیوانات شکارچی ختم شود.
اینها فقط درباره جانوران نیست، پیامدهای دیگری برای گیاهان هم وجود دارد و این امکان هست که دیگر یک گونه بومی گیاه پس از سوختن در آن منطقه رشد نکند.
با توجه به شرایط گرمایش جهانی و مسائل دیگر چقدر میتوانیم نسبت به احیای یک جنگل سوخته امید داشته باشیم؟
مشکل اینجاست که وقتی در زمینه تغییراقلیم به این موضوع نگاه کنیم، در خیلی مناطق، اقلیم دیگر قابلیت تولید آن پوشش گیاهی سابق را ندارد. مثلا درختان کاج به یک دوره یخبندان طولانی نیاز دارند تا دوباره احیا شوند، اما این دوره یخبندان بسیار کوتاهتر شده است، همین مثال را میتوانیم برای درختهای بلوط زاگرس بزنیم. به طور کلی به همین دلیل در خیلی از مناطق قابلیت رویش دوباره درختان بومی وجود ندارد.یک مشکل دیگر این است که یک سری علفهای هرز مهاجم وجود دارند که وقتی یک آتش اتفاق میافتد، اینها خیلی سریع جایگزین پوشش اصلی و پوشش قدیمی منطقه میشوند.
این گونهها خیلی سریع با اولین بارش رشد میکند، سریع خشک میشوند و سریع هم آتش میگیرند؛ این یعنی چرخه آتش را تندتر میکنند و آتشی که زمانی هر چند ده سال رخ میداد حالا هر پنج سال رخ میدهد. این به پوشش گیاهی بومی اجازه بازگشت نمیدهند.اما به طور کلی پاسخ این سوال در مناطق مختلف، فرق میکند، در مناطق خشک مشاهده شده است که پوشش جنگلها تغییر میکند.
برای جایی مثل زاگرس چه پاسخی وجود دارد؟
رویش گیاه این شکل است که یک سری دانه باید در جای درست بیافتند، به آن آب برسد و تحت شرایطی خاص رشد کند.حالا اگر اتفاقی مثل آتشسوزی چه در جنگلهای ایران و چه در جنگلهای آمریکا رخ بدهد، آن دانه دیگر قابلیت رشد را ندارد. من مطالعات زیادی درباره جنگلهای زاگرس نداشتم، اما جایی که زندگی میکنم، شباهتهایی به جنگلهای غرب ایران را دارد. باید تا چند ماه و یا سال بتوانند این دانهها را بکارند و به آنها آب بدهند تا جنگل دوباره برگردد، وگرنه در حالت عادی احتمال این که پوشش گیاهی بتواند برگردد کم است.
براین اساس به نظر میرسد نقش پیشگیری از شروع آتش اهمیت فراوانی دارد، شما به قوانین و محدودیتها اشاره کردید، چه اقدامات دیگری میتواند داخل طبیعت انجام داد تا جلوی تشدید آتشسوزیها را بگیرد؟
کارهای مختلف زیادی در این رابطه انجام شده است، هر سال در آمریکا صدها میلیون دلار هزینه میکنند و چیزهایی به اسم حریقشکن ایجاد میکنند، یعنی مربع مربعهای بزرگی وسط جنگل ایجاد میکنند و وسط آن را خالی میکنند تا ارتباط سوخت قطع شود و از گسترش آتشسوزی جلوگیری شود. اما هنوز ثابت نشده است که اینها موثرند و از سویی هزینههای بسیار زیادی دارد.
یک اقدام دیگر هم »آتشسوزی تجویزی تکنیکی« است، در این اقدام در فصولتر علفهای جنگلها را میسوزانند، تا در تابستان دیگر درختها آتش نگیرد.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از خبر انلاین،یک اقدام دیگر که من نسبت به گفتن آن شک دارم، مربوط به دامهاست، دام یک شمشیر دو لبه است.
وقتی علف زیاد وجود دارد، دامها علفها را میخورند و دیگر علفی برای سوختن وجود ندارد. این کار را در کالیفرنیا برای حفاظت از خانههای داخل جنگلها انجام میدهند. اما مشکل این است که اگر علفهای هرز مهاجم وجود داشته باشد، تخم حیوانات وارد مدفوع دام میشود و این نوع علفها رشد میکنند، با علفهای هرز مهاجم هم نمیتوان با کارهای انسانی مقابله کرد. برای همین است که در یک وسعت بزرگ این کار را انجام نمیدهند.
البته در ایران بدون کنترل دامها را به چرا میبرند، پس اگر این کار موثر بود تاحالا نتایج آن را در ایران دیده بودیم.
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۷ ق.ظ