هویت شناسی فرهنگی جوانان در شاکله جامعه شناسی بومی

هویت شناسی فرهنگی جوانان در شاکله  جامعه شناسی بومی

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی:هویت فرهنگی و اجتماعی نسل¬های جوان درتعامل با جامعه بخصوص در ارتباط با نسل¬های گذشته شکل می¬گیرد و هویت پیدا می¬کند. هویت¬های فرهنگی زنده و پویا همواره میراث¬های فرهنگی خود را از نسلی به نسل دیگر انتقال می-دهند. معمولا جامعه¬هایی که توانمندی انتقال فرهنگ و هویت خود به نسل¬های جدید را نداشته باشند می¬میرند و از آن چیزی جز اثری در کتاب¬های تاریخی باقی نخواهد ماند. هر بومی دارای عناصر فرهنگی و هویتی معین و مشخصی است که در گذار تاریخی همان جامعه شکل گرفته است. مشخصه¬های اصلی هویتی هر فرهنگی همان احساس تعلق نسبت به زبان، ادبیات، شعر و موسیقی و بطور کلی وفاداری به سنت¬های فرهنگی همان جامعه است. اما پرداختن به این مسأله در محیط¬های علمی و دانشگاهی کشور نو است و بیش از یک دهه بیشتر سابقه ندارد شکاف نسلی به معنی وجود تفاوت‏های دانشی، گرایشی و رفتاری مابین دو نسل جوانان و بزرگسالان به خصوص در بعد هویتی بطور وسیع¬تری در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی هر جامعه¬ای را تحت تأثیر خود قرار می¬دهد. به نحوی که هویت، احساس تعلق خاطر به فرهنگ، ارزش و فرهنگ بومی در نسل¬ها که موجبات همبستگی اجتماعی یک جامعه¬ای را مهیا می¬سازد سبب تفاوت، وتعارض فرهنگی هویتی می¬گردد. ازاینروی شناخت مقوله تفاوت¬های هویتی نسل¬های گذشته و جدید در هر جامعه¬ای اقدامی اساسی و ضروری به حساب می¬آید. آیا نسل جوان ارومیه¬ای به اندازه نسل¬های گذشته این مرز و بوم احساس تعلق به فرهنگ و هویت بومی خود (ارومیه¬ایی) دارد؟ یا بعکس نسل¬های جدید تعلق خاطر خود را به فرهنگ دیرین خود را از دست داده¬اند و بی¬هویت شده¬اند؟ محققین در جهان غرب با بررسی بر روی جنبش¬های دانشجویی دهه ۱۹۶۰ بیان می¬کنند که که علت رفتارهای غیرمعمول و متفاوت جوانان، وجود فاصله نسلی بین آنهایی است که قبل و بعد از جنگ جهانی دوم متولد وبزرگ شده¬اند. به نظر آنان کسانی که پس از جنگ جهانی دوم بزرگ شده¬اند در دنیایی زندگی می¬کنند که کاملا ًبا دنیای قبل از آن متفاوت است به طوری که شرایط نسل قبل از جنگ هرگز تکرار نخواهد شد. این محققین در این¬باره سه نوع جامعه را از هم متمایز می¬کند: ۱- جوامعی که دگرگونی آن کند است، بنابراین هر فرزندی که زاده می¬شود آینده خود را به طور کامل در وضعیت حال والدین خود و والدین بزرگ خود می¬بیند و می¬داند که وضعی مشابه آن¬ها در انتظار اوست ؛ در چنین جامعه¬ای فرهنگ نسل گذسته بدون تغییر به نسل بعد منتقل می¬شود.۲- جوامعی با دو نسل متفاوت، والدین و فرزندان به ناچار در دو دنیای متفاوت زندگی می¬کنند در این صورت انتقال فرهنگی از نسل گذشته به نسل بعدی بسیار ناقص صورت می¬گیرد و فرهنگ گذشته نمی¬تواند عینا ًادامه یابد و پاسخگوی نیازهای نسل جدید باشد. درچنین وضیعتی نسل جدید برای یادگیری سبک زندگی و وضع مناسب حال و آینده خود به اعضای دیگر هم نسل رجوع می¬کند و آن را الگو و سرمشق زندگی خود قرار می¬دهد .۳- جوامعی که دگرگونی¬های بسیار شدید در آن روی می¬دهد، به طوری که نسل گذشته در وضع جدید نمی¬تواند الگوی نسل جدید باشد و برای تداوم و حیات خود ارزش¬ها و هنجارهای گذشته خود را بر مبنای فرهنگ نسل بعد تجدید و اصلاح کند و دست به اجتماعی شدن مجدد بزند و بسیاری از الگوها و ارزش¬ها را از فرزندان خود یاد بگیرد. هر چه در یک جامعه تغییرات اجتماعی سریع¬تر و عمیق¬تر روی دهد فاصه بین دو نسل والدین و فرزندان بیشتر می¬شود. قرائت دیگر در این مورد، نسل را یک ضرورت بیولوژیکی نمی¬داند بلکه آنرا یک موجودیت فرهنگی اجتماعی می¬داند. ظهور تفاوت نسل¬¬های اجتماعی به تغییرات سریع اجتماعی و سرعت آن مربوط می¬شود؛ در شرایطی که تغییرات کند و آهسته باشد، اساسا ً یک نسل مجزا و تازه ظاهر نمی‌شود.
زمانی که وقایع زیاد اجتماعی با سرعت رخ می¬نمایند نسل¬ها به لحاظ آگاهی تاریخی- اجتماعی متمایز می¬شوند، می¬شود از تفاوت نسلی صحبت نمود. در این قرائت دورانی از تغییرات سریع فرهنگی را علت پدیده شکاف نسلی دانسته می¬شود که در آن تفسیرهای سنتی و میراث¬های فرهنگی بر جای مانده از نسل¬های گذشته از سوی نسل جدید به چالش کشیده می¬شود. رویکرد فکری در این قرائت مبتنی بر تحلیلی تاریخی و ذهنی از پدیده شکاف نسلی به دست می¬دهد که تأکید اصلی آن بر روی تجارب ویژه، آگاهی و ذهنیت نسلی به عنوان موجبات اصلی تضاد پایدار در افکار و ارزش‌ها در سطح نسل‌هاست. در باره شکاف و تفاوت نسلی در ایران نظرهای متفاوتی وجود دارد: ۱- دیدگاه کسانی که به شکاف نسلی در ایران اعتقاد دارند. این دسته از اندیشمندان معتقدند که مدرنیته و تحولات سریع اقتصادی اجتماعی، فرایند جهانی شدن، تغییرات جمعیتی، تأثیر نخبگان و انقلاب اسلامی از یک سوی و عدم پاسخگویی مناسب نظام سیاسی اجتماعی کشور را از عوامل بوجود آورنده این مساله ذکر می¬کنند. در این خصوص عده‌ای خوشبینانه به شکاف نسلی می¬نگرند و آن را تحول اساسی و پیشرفت برای جامعه مفید می‌دانند. اما اندیشمندانی دیگر شکاف نسلی در جامعه را موجب بحران هویت و گسست جوانان از تاریخ و فرهنگ دینی و ملی ارزیابی می¬کنند.
۲- دیدگاه دوم، دیدگاه کسانی که بین دو مفهوم تفاوت نسلی و شکاف یا گسست نسلی تفاوت قائل هستند واعتقاد دارند تفاوت‌ نسلی ناشی از پدیده‌های بیولوژیک و روان‌شناختی است ومتفکران اجتماعی نیز معتقدند که تفاوت‌های نسلی امری طبیعی است و همچنین نمی‌توان تفاوت¬ها را شکاف یا گسست نسلی تفسیر کرد. ۳- دیدگاه سوم، دیدگاه کسانی است که مسئله اصلی را گسست فرهنگی می‌دانند نه گسست نسلی. آن‌ها نیز شکاف نسلی را نه یک مسئله فرهنگی اجتماعی بلکه یک مسئله بیولوژیکی و ناشی از مقتضیات سنی می‌دانند.
۴- دیدگاه چهارم مربوط به عده ای از اندیشمندانی است که با بیم و امید به پدیده شکاف نسلی نظر دارند و معتقدند شرایط فعلی اگر درست مدیریت نشود پتانسیل گسترش تفاوت نسلی تا سرحد شکاف نسلی را دارد. در جمع بندی باید گفت که همه جامعه شناسان چه جامعه شناسان کلاسیک و چه جامعه شناسان معاصر یا به تفاوت نسل¬ها و یا شکاف نسل¬ها اعتقاد دارند. در خصوص جوامعی نظیرجامعه ایران و جوامع شهری چون ارومیه به شکل اخص، باید مدل و الگویی بومی¬تر ارائه گردد. در هرحال توجه به مؤلفه¬های بومی در مدل داخلی روند و روالی بغرنج¬تر و پیچیده¬تری خواهد داشت!

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۹ ق.ظ

دیدگاه


پنج × 4 =