نقش های اجتماعی سالم زیرساخت جامعه آرمانی

نقش های اجتماعی سالم زیرساخت جامعه آرمانی

گروه اجتماعی: جامعه آرمانی جامعه ایست که در ان تمامی افراد برای هدفی یکسان و مشترک باهمدلی و همکاری تلاش می کنند و در ان تضاد نقش ها بسیار کم باشد.
بدیهی است،قانون در برقراری نظم،مقابله با ناهنجاری ها،بی نظمی ها و تجاوزها و تعدی گری ها در سطح جامعه نقش اساسی ایفا می_کند.اما انچه مهم است میزان اعمال قانون و کیفیت ان است،اینکه دراجرای هنجار ها بین هیچ یک از نقش های دولتی و غیر دولتی تبعیضی قائل نشوند.بین شورا و شهروند، رییس جمهور و کارمند،فقیر وغنی،شهری و روستایی فرقی نباشد.
اگر هنجارها در جامعه ای ثبات نداشته باشند، و یا با برخی نظم های دیگر در تضاد و تعارض باشند، افراد جامعه کم تر از هنجارها پیروی خواهند کرد. هنجارها در جوامع مختلف، ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند. یکی از مهم_ترین و بزرگترین معضلاتی که جامعه ان را بر دوش ضمایر و اذهان خود حمل می کند،بحث غرب گرایی و عقایدی است که غرب بر جوامع و الحاد اسلامی تحمیل کرده تا میزان تسلط اجتماعی،سیاسی خود را بر مناطق و دول مختلف اسلامی و غیر اسلامی افزایش دهد.از انجا که یکی از اثار مخرب گروه بر فرد،می تواند بیگانگی ارزشی باشد،می توانیم گروه را به عنوان عنصری نمادین در تخریب اندیشه و باور های مردم قلمداد کنیم. و همچنین در عرصه ی پیشگری از ایجاد گروه ها و احزاب ضد عقیدتی پیشروی مناسب و چشمگیری داشته باشیم.
یکی دیگر از موانع رشد و ترقی جامعه شعار زدگی است.شعارزدگی در اثر عدم توازن بین آرمان و میزان توانایی اجرایی افراد به وجود می اید که نتیجتا باعث می شود جامعه ویژه گی زیبا و صفت عالیِ آرمانی بودن خود را از دست بدهد.از جمله مواردی را که میتوان در راستای مقابله و جلوگیری از این معضل و مشکل در جامعه باشد،می توان به دومورد اشاره کرد.اولین و مهمترین آیتم،نظارت و مدیریت نحوه ی اجرای هنجار های یک کشور است تا از کمیت و کیفیت اعمال قانون در سطح جامعه و در اقشار مختلف جامعه اطمینان حاصل شود.مورد دوم،تقویت زیر ساخت های فرهنگی و اقتصادی است.دولت موظف است جامعه را از نظر فرهنگی آموزش بدهد،برخی از این آموزش ها از دولت به نظام خانواده محوّل می شود و بعضی دیگر به سازمان های زیر دست مانند سازمان آموزش و پرورش که نقش بسیار مهمی در تربیت دانش اموزان دارد محوّل می شود.نقش های اجتماعی یکی از مهم ترین عاملان جامعه ی آرمانی است.وجود نقش های اجتماعی سالم دالّ بر سلامت جامعه و دولت است چرا که از جمله وظایف دولت انتخاب نقش های سازمانی و دولتی است و همین امر است که سلامت و صحت دولت را تایید می کند.باز از مواردی که سلامت جامعه را تایید می کند،فعالیت های اجتماعی و نقش های سازمانی و دولتی ای است که بر جامعه نیز مهر تایید می زند.نقش های اجتماعی بعدی از ابعاد شخصیتی افرادی است که سهمی در جامعه دارند،به گونه ای که وجدان و انسانیت درونایشان را نیز نسبت به نقش اجتماعی خود حساس می کنند تا در صورت بروز اشتباه،به خود تلنگری بزند که به ان اصطلاحا وجدان کاری می گویند.
یکی از اسیب های گروه بر فرد بیگانگی ارزشی است که خود پس از تکمیل روند اسیب پذیری دیگری به نام دوگانگی ارزشی حاصل می_شود.بدین معنا که فرد در وحله ی اول به شک مبتلا می شود و منظور از ابتلا به شک این است که فرد با یک کورکورانگی و تعصب نسبت به گروه و یا رهبر گروه از حق و حقیقت،رهسپار باطل و ناحق می شود.
شاید ساختن یک زندگی زیبا و با شکوه، نیازمند تلاش و پشتکار فراوان در صحنه های مختلف زندگی باشد و در عمل به نظر کار بسیار دشواری بیاید، اما من در این مقاله دست به خلق روشی برای ساختن یک زندگی آرمانی زده ام. شاید ساختن یک زندگی زیبا و با شکوه،نیازمند تلاش و پشتکار فراوان در صحنه های مختلف زندگی باشد و در عمل به نظر کار بسیار دشواری بیاید،اما من در این مقاله دست به خلق روشی برای ساختن یک زندگی آرمانی زده ام.ساختن یک زندگی ایده ال با مشخصه های متنوع و گوناگون،ان هم در جهان ماشینی امروز،که انسانها قیمت محبت را به ارزانی راحت طلبی خود می_فروشند،کار بسیار دشواری است.اگر تا کنون همچنین افکاری را در سر می پروراندید بایستی بگویم سخت در اشتباه بوده اید!هر چه را که می خواهید،باید بسازید،نقش شانس و سرنوشت در زندگی چیزی حدود صفر است.وقتی فرد برای رسیدن به هدفش انگیزه داشته باشد،قطعا در جهت تحقق ارمان هایش تلاش می کند.فردی که ارمانگراست بی شک واقع بین نیز هست،چرا که آرمان خود حقیقتی است تمام نما که به فرد روشن بینی و بصیرت می دهد.آرمان و انگیزه در راستای هم و لازم و ملزوم یکدیگرند،بدین معنا که اگر یکی از ان دو نباشد نظام سیستماتیک ضمیر انسان در مقابل تهاجمات،معضلات و موانع دچار ضعف و ناتوانی می شود و انسان را با مشکلی به نام خودکم انگاری مواجه می کند.به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که می_خواهدشرکتی بزرگ داشته باشد، و هیچ پول و ثروتی نیز ندارد و از انجا که می داند پول زیادی برای رسیدن به هدفش لازم دارد، انگیزه ی خود را از دست می دهد.وقتی فرد انگیزه ای برای کار و تلاش نداشته باشد بی شک موفق نمی شود به هدف و غایت خود دست یابد.
موضوع بسیار ساده است.اگر خوب به محتوای مشکلات بشر دقت کنیم می فهمیم که علت اکثر شکست ها،ناتوانی ها و سستی ها در چیست؟! چرا در جامعه افراد بی کار زیادند؟! شاید بگویید چون میزان سطح اشتغال زایی در جامعه کم است. اما هیچ این گونه نیست،مشکل از جای دیگر آب می خورد.مشکل اینجاست که ما در یکی از دو اصل موفقیت یعنی انگیزه و آرمانگرایی مشکل و کم کاری داریم.به عنوان مثال در کلانشهری که یافتن شغلی مناسب ان هم با حقوق مناسب،مثل پیدا کردن سوزن در کاه دان است،چند راه وجود دارد که فقط یکی از انها راه حل است.یکی از راه حل ها،مهاجرت به شهری با جمعیت کمتر و زمینه های اشتغال زایی و کسب درامد بیشتر و راحت تر است.بعضی انسانها به مسائل به دید مشکل نگاه می کنند در صورتی که اولا،هیچ انسانی نمیتواند در زندگی خود هیچ مشکل و مسئله ای را نداشته باشد اما می تواند مشکلات خود را به نحوی با تدبیر و دور اندیشی حل کند.ثانیا،سخت کردن و بزرگ کردن لغات در ذهن و ضمیر فرد باعث می شود ذهن او بزرگی این مسئله را در خود نقش ببندد و همین عامل سبب می شود تا فرد در حل ان،احساس درماندگی و ضعف کند.پس بهتر است که به جای دامن زدن به مشکلات به مسائل زندگی از حل انها و وجود مهارت حل انها در خود لذت ببریم.تحقیقات نشان می دهد اکثر افراد در مواجهه با مسئله ای در زندگی،کل ذهن خود را درگیر صورت مسئله می کنند.در صورتی که اگر ۱۰% به راه حل های موجود برای حل ان فکر کنند،موفق کنار زدن موانع و در نتیجه حل مسائل زندگی خود می شوند.انسانها در برخورد با مشکلات به طور کلی به چند دسته تقسیم می_شوند:دسته ی اول کسانی هستند که مسئله را نادیده می گیرند، دسته ی دوم کسانی اند که مسئله را می_بینند ولی برای حل ان اقدامی نمی کنند و دسته ی سوم کسانی هستند که،مسئله را می بینند و برای حل ان اقدامات لازمه را انجام میدهند.اولین چیزی که در روند حل یک مسئله حائز اهمیت است،شناخت صورت مسئله است.اینکه فرد خوب بتواند چیزی را که در مسئله نهفته است را درک کند.در ثانی،پرهیز از عجله و شتابزدگی که باعث می شود انسان با تانی و ارامش خاطر مسئله را خوب رصد کند و وارد مرحله ی بعدی که تجزیه و تحلیل مسئله است بشود.در مرحله ی تجزیه و تحلیل مسئله فرد باید عامل بروز این مسئله،هدف و نهایت موفقیت یا شکست در این مسئله و اهمیت حل این مسئله را دریابد تا بتواند وارد مرحله ی نهایی یعنی حل مسئله بشود و مسئله را با تمام پیچ خم هایی که دارد حل کند.
*جامعه پذیری یکی از فرایند های مهم و اساسی سازنده ای است
که نظام خانواده مهم ترین نقش را در ان ایفا می کند.این فرایند مهم معمولا با تعدی گری و ناهنجاری هایی روبه رو بوده است که خود منجر به نگاه بد بینانه ی افراد نسبت به دولت و فرهنگ غنی کشور شده است که اصطلاحا به ان بیگانگی ارزشی اطلاق می شود. بیگانگی ارزشی معمولا در اغلب موارد جزو تاثیرات مخرب گروه های خارج از خانواده بر فرد است اما گاها مشاهده می شود که خانواده،خود باعث و بانی این امر می شود و با سهل انگاری و جبر، فرزند خود را با ارزش های جامعه اش بیگانه ساخته است. خانواده ها بایستی بدانند که؛ جامعه پذیری امری است کاملا بدیهی و طبیعی که به صورت فرهنگسازی اجتماعی خود را می نمایاند.اما متاسفانه بعضا مشاهده می شود خانواده ها به صرف این که باید فرزندی را برای جامعه تربیت کنند از بد ترین گزینه یعنی برخورد های خشن و فیزیکی استفاده می کنند.در صورتی که این فرایند با تربیت صحیح و ترتیبی عمل کردن والدین به خودیِ خود،ارزش های جامعه را در وی نهادینه می کند.
انچه که در اینجا حائز اهمیت است، نحوه ی رفتار والدین و متولیان امور در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی است که باعث ساختن نقش های مسئولیت پذیر جامعه و یا عکس ان می شود.از انجا که تامین نقش های اجتماعی جامعه وظیفه ی دولت است، به یقین تامین همه جانبه و حمایت هایی نیز لازم است تا خانواده ها را نسبت به امر پرورش و تربیت صحیح ترغیب کند و این امری است غیر قابل انکار.یکی دیگر از مسائلی که از مهمات این مسئله بایستی در نظر داشت، مسئله ی هنجار و قوانینی است که به صورت جامع و کامل در بین نظام های خانوادگی رایج است. گاها پیش می اید که این هنجار ها دچار نقض و یا نقصانی هستند و نیاز به تصحیح دارند اما از انجا که فرد در تصحیح و اصلاح این هنجار ها احساس تنهایی می کند از اصلاح در خانواده ی خود نیز می پرهیزد و اینگونه می پندارد که ؛خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شوددر رابطه با اینگونه مسائل نیز سازمانها و مقامات مربوطه مسئول هستند تا در این رابطه نیر این فرهنگ های سنتی و غیر معقول را تضعیف و در ازای ان فرهنگسازی اجتماعی را تقویت کنند.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۶:۲۳ ق.ظ

دیدگاه


هشت × = 32