نقش جامعه در شکل گیری رفتارهای نابهنجار

نقش جامعه در شکل گیری رفتارهای نابهنجار

گروه اجتماعی:حالا تنها تصویری از دور در خاطرش مانده؛ سه مرد سیاه پوش که میان زمین و آسمان معلق بودند و مثل این که باد به این سو و آن سو تکانشان می داد. جمعیتی که برای تماشا آمده بودند، آنقدر زیاد بودند که نتوانند براحتی جلو بروند. بابا دستش را گرفته بود و می دوید. انگار برای تماشای مراسم اعدام دیر رسیده بودند. چه می شود که آدم ها مرتکب جرم یا بزه می شوند؟ رفتارهای ضداجتماعی چگونه شکل می گیرد؟ تاثیر خانواده و جامعه در شکل گیری رفتارهای نابهنجار چیست؟ او که طناب بر گردنش است، از کودکی می دانسته قرار است اعدام شود؟ در انجام جرم و بزه یا به طور کلی رفتارهای نابهنجار، شرایط اجتماعی تاثیر بسزایی دارد. سعید معیدفر، جامعه شناس می گوید: وضع نابهنجار در فرد، تابع تعارض هایی است که فرد در نهادهای اجتماعی در آن قرار می گیرد. بخشی از هویت انسان ها هویت اجتماعی آنهاست و برخی جامعه شناسان تا حدی پیش رفته اند که تقریبا بخش کامل شخصیت یک انسان را بخش اجتماعی آن می دانند، به این معنا که این موجود آنقدر از آغاز تولدش درگیر موقعیت های اجتماعی شده که تمام شخصیت و روانش تحت تاثیر تعلقات گروهی و اجتماعی است. یک استاد جامعه شناسی خشونت را در بروز رفتارهای نابهنجار بی ارتباط نمی داند. او معتقد است خشونت ناشی از وضعی است که فرد در آن قرار می گیرد.
ممکن است فرد، خشونت را از دوران کودکی و در محیط خانواده تجربه کند؛ خشونتی که از طریق پدر و مادر نسبت به یکدیگر و به او اعمال می شود، خشونتی که نسبت به سالمندان از طریق والدین اعمال می شود و بعد خشونت هایی که در درگیری ها و نزاع های محله زندگی فرد رخ می دهد، فارغ از این که فرد در چه محله و در کدام شهر زندگی می کند. او می افزاید: هرچه فرد در دوران کودکی بیشتر در معرض خشونت قرار بگیرد، احتمال این که در بزرگسالی رفتارهای نابهنجار و خشونت آمیز از خود نشان دهد، بیشتر است. معیدفر به وجود خشونت در همه زمینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اشاره می کند و معتقد است: اگر در جامعه ای خشونت وجود داشته باشد، این خشونت و به دنبال آن رفتارهای نابهنجار می تواند در نسل های بعدی بازتولید شود. او یکی دیگر از علل بروز خشونت را روابط اجتماعی بی منطق ذکر می کند. مثلا رابطه بین خریدار و فروشنده اگر بر پایه قواعد بهنجاری نباشد، می تواند منجر به درگیری این دو نفر با یکدیگر شود. او مثال بارز دیگری را که شاید هر روز شاهد آن هستیم، تصادف اتومبیل ها و درگیری راننده ها با یکدیگر می داند که گاهی حتی ممکن است این درگیری ها به قتل هم منجر شود. به اعتقاد این جامعه شناس، این حوادث در جامعه ای اتفاق می افتد که دچار بی هنجاری و بی قانونی شده باشد یا اوضاع به گونه ای است که به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، آستانه تحمل افراد پایین آمده و کارشان به جدال و منازعه کشیده می شود. معیدفر می گوید: همه افراد، آستانه تحمل یکسان و مشابهی ندارند؛ افرادی هستند که تحت شرایط خاصی ممکن است دچار مشکلات روحی و روانی شوند و نتوانند مسأله به وجود آمده را هضم کنند.
این افراد به دلیل شکست هایی که در مراحل رشد داشته اند، در برقراری ارتباط با دیگران دچار ابهام می شوند و نهایتا در چرخه ای از مشکلات و انبوهی از گرفتاری ها می افتند، در نتیجه تعادل خود را برای تنظیم روابط و حل مشکلات از دست می دهند که می توان آن را بحران روانشناختی نام گذاشت؛ یک حادثه کوچک می تواند یک فرد معمولی را تبدیل به یک قاتل کند که علیه تمام معیارهای جامعه برمی آشوبد.
او معتقد است: جامعه تنها از خانواده تشکیل نمی شود، اگرچه خانواده تاثیر بسیار مهم و غیرقابل انکاری در شکل گیری رفتار شخص دارد، اما هویت اجتماعی ای که فرد پیدا می کند، ترکیبی از جایگاه ها، نقش ها و ارزش های گروه های مختلفی است که عضو آنهاست و اگر فرد در گروه های مختلف عضویت، دچار تضاد در نقش ها شود، تعادل او دچار اختلال خواهد شد. زمانی که فرد در محیط خارج از خانواده وارد ارتباطات جدیدی می شود، ممکن است انتظاراتی که به عنوان یک دانش آموز در مدرسه از او دارند، با انتظاراتی که به عنوان فرزند در محیط خانواده از او داشتند، هم آوایی نداشته و با یکدیگر در تعارض باشد. چنین وضعیتی در فرد شخصیتی ناپایدار به وجود می آورد. تضادی که در شخصیت به وجود آمده، موجب سرخوردگی فرد می شود و او یکباره همه نقش هایی را که به عهده اش گذاشته اند، رها یا برخلاف آن انتظارات حرکت می کند؛ ملاک های ارزش گذاری شده از سوی خانواده و جامعه با یکدیگر تفاوت دارند و آن زمان است که شخصیت نابهنجار شکل می گیرد. معیدفر با تاکید بر این نکته که در بحث جامعه شناسی و روان شناسی امر مطلقی وجود ندارد، به این نکته هم اشاره می کند که ممکن است فردی در محیط کاملا مناسبی رشد کند و دارای پایگاه اجتماعی باشد و از احترام زیادی هم در خانواده برخوردار باشد، اما شرایطی پیش بیاید که دست به رفتارهای نابهنجار بزند؛ انسان موجودی است که با همه وجوه اجتماعی اش گاه ممکن است تصمیم گیری هایی کند که برخلاف شرایط بهنجار جامعه باشد. این جامعه شناس می افزاید: ما نمی توانیم آسیب های اجتماعی را در جامعه، حتی اگر بهترین شرایط را داشته باشد به صفر برسانیم و حذف یکباره و کامل همه نابهنجاری ها اصلا از آغاز خلقت بشر وجود نداشته است. او بحث ریشه کن کردن معضلات و آسیب های اجتماعی را که اغلب به صورت شعار مطرح می شود، امکان ناپذیر می داند و معتقد است: در دوران انبیا هم چنین اتفاقی رخ نداده؛ در دوران پیامبر نیز عده ای کجروی می کردند. این نشان می دهد همان طور که خداوند به انسان اختیار داده، او گاهی خلاف جریان حاکم حرکت می کند و این ویژگی انسان است. معیدفر می گوید: جامعه افراد را رشد می دهد که دست به رفتارهای خلاف قانون و نابهنجار بزنند. به عبارتی جامعه، او را رشد داده و تربیت کرده است. باید جامعه ای را شماتت کرد که در آن آمار بالایی از بزه وجود دارد و این سوال را مطرح کرد جامعه ای که ارزش ها و اعتقادات ویژه برای خود قائل است، چرا باید با ناهنجاری ها دست به گریبان باشد. او این وضع را نگران کننده می داند، چراکه می تواند به شکست ارزش ها، باورها و ایدئولوژی های یک جامعه منجر شود. معیدفر همچنین به تعارضات و اختلافات افراد در جامعه ای متشکل از اقوام متنوع اشاره می کند و آنچه از نظر او از اهمیت زیادی دارد، این است که نخبگان ما به جای آموزش قواعد زندگی و همزیستی مسالمت آمیز در انبوه جمعیت و تنوع گروه ها، خود با یکدیگر در تضاد و درگیری قرار دارند.
معیدفر معتقد است: باید برای کاهش آسیب ها و نابهنجاری های اجتماعی بر پارامترهای تعیین کننده در این زمینه ها تاکید کنیم. این جامعه است که باید به هوش بیاید و از این شرایط خارج شود تا نسل های بعدی دچار این وضعیت نشوند. باید دید چه شرایط یا محدودیت ها و مشکلاتی به لحاظ اجتماعی و اقتصادی وجود دارد که این همه بزهکار تولید می کند و افراد را از این شرایط، پیش از آن که وضعش وخیم تر شود، نجات داد چراکه نجات فرد، نجات جامعه است. به جمعیت نزدیک تر می شدند. دستش را از دست بابا بیرون آورد، چشم هایش را بسته بود و خلاف جهتی که جمعیت می رفت، می دوید. با خودش فکر می کرد آن سه مرد سیاه پوش وقتی بچه بودند با پدرهایشان به تماشای مراسم اعدام رفته بودند؟

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۵:۵۲ ق.ظ

دیدگاه


هفت − 7 =