نقدی بر خود_انکاری
سنبله برنجی شاهین_دژ
گروه اجتماعی: در پی انتشار مقاله خودانکاری نقدی از طرف یکی از دوستان به دستم رسید که ضمن قدردانی از دوست منتقد آن را نمونهای یافتم از نقدهای اصولی که به داوری گذاشتن آن را خالی از لطف ندانستم چرا که به حق همچون تلنگری بود که توجهم را به سوی خیل مطالب جلب کرد و ضمن اینکه جورچین افکارم را به شدت به هم ریخت، سبب شد در نقطه نظراتم تجدید نظر اساسی نمایم: »آری همه ما در این برهه بی انضباطی و نابه_سامانی مقصریم چرا که نقش ما در بازار مکارهی کنونی مَثَلِ سندانی است که دمادم چکش فولادین بر سر آن فرود میآید و هر روز بیش از پیش مغروق منجلاب بی خیالی مطلقمان میکند. هر چند مستقیماً مقصر نیستیم، اما جزو عوامل دوم محسوب میشویم که دستکم در پدید آمدن بعضی زیر ساخت های نامطلوب جامعه مقصر بودهایم، چرا که هر روز و هر دقیقه در اطراف و اکناف با چشمان ناباور شاهد هستیم که خیل افراد بدون کمترین دغدغه فکری و عذاب وجدانی خط قرمزهای خلاف، گناه، شرع، شعور و عرف را رد میکنند. بله! به همین راحتی! همین ما مردم بیچاره هستیم که بذر قارچهای سمی بابک زنجانی و شهرام جزایری را در آستینهای بی خیال خود بارور ساخته و پرورش میدهیم. بله! آن خلافکاران از بطن همین مردم بیچاره بودند که با ولعی سیری ناپذیر سی دی آن بازیگر نگون بخت سینما را جین جین تکثیر و پخش کرده و به اشتراک گذاشتند. همین افراد هستند که از فحشا و فساد استقبال میکنند و بی قید و شرط و بی خیال از کنار همهی این تخلفها رد شده و حتی از آنها چشم پوشی میکنند و بیش از دیروز از امر به معروف فاصله گرفته و از و نهی به منکر روی گردان میشوند. بله! تنها مردم مقصرند، ما مقصریم و شما مقصرید و آنها هم مقصرند. دولت تدبیر و امید هم مانند دولتهای قبل و بعد از این قرار بین ما و شما چه کار کند؟ لابد میخواهید بگویید دولتها مقصرند و نه مردم! من و ما و شما و بقیه کی و کجا قرار است پندار و گفتار و کردارمان را اصلاح کنیم؟ و این ابهامات دقیقاً اشتباهات جبران ناپذیر تاریخی مردم ایران در طول اعصار بوده است.« اما منتقد گرامی بهتر است بدانید بنده این مقالات را نه برای مدح کسی مینویسم و نه برای ترور روحیات و شخصیت دیگران، به حمدالله نه وامدار و نه سرسپرده و نه وابستهی کسی هستم نه از کسی خط میگیرم و نه فرد یا افرادی نردبان ترقی و صعودم شدهاند و نه امید دارم در فرداهای دیگر از کسی متنفع شوم و نه از سود و زیان دیگران کیسهای دوختهام و نه از گرانی و تورم به نون و نوایی رسیدهام و نه امید دارم آقازادهای از تبار من سوار آخرین مدل لامبرگینی شود که تنها یک بار تعویض روغن آن برابر هزینهی خرید یک پژو است و نه …
چرا که همچون هزاران انسان سیاست زده از دنیای رمزآلود و آلودهی سیاست و سیاست بازی و رانت و رانت خواری و لابی و لابی گری به ستوه آمدهام، من برای رد نظریه یا انتقام از کسی نمینویسم، زیرا از ترور شخصیتی دیگران بیزارم و از انتقادها و جبهه گیریهای نا به جا و چه بسا بی جا به تنگ آمدهام؛ من تنها برای تنویر عمومی مینویسم؛ بدون کمترین انتظار پاداشی یا اینکه بخواهم خدای ناکرده بر روی اسم کسی برچسب ناروایی زده باشم. آنقدر دودوزه بازی و پارتی بازی را از نزدیک شاهد بودهام؛ که با دیدن این تبعیضات نزدیک بود بالا بیاورم، از همه چیز حتی امید به دست آوردن نامی جاویدان تنفر پیدا کردهام، تنها به این دلیل دست به قلم میبرم که روح خویش را به آرامش نسبی رهنمون شوم و روانم را پالایش دهم. هرچند به یقین میدانم کم نبودهاند تعداد بی شمار مطالبی که توسط بعضیها تحریر و تحریف شدهاند یا برای خوشامد بوده، یا کسب مال و موقعیت و ثروت و یا … گاهی اوقات شاهد بودهام بعضیها ایمان خود را به چند کیسه زر و سیم دو روزهی دنیا فروخته و مطلبی نوشتهاند که مورد تمجید عدهای به خصوص! قرار گیرد. هر چند مورد تکریم و احترام واقع شدن به سبب تواناییهای ذاتی بسیار به جاست و رؤیایی فریبنده و جزیی لاینفک از گوهرهی وجودی انسانهاست که نام نیکی از خودشان در حافظه تاریخ ثبت کنند اما تعداد افرادی که حاضر نشدهاند به هیچ قیمتی حرمت قلم و اندیشه خود را بشکنند و آن را با ترازوی ناعدالتی وزن نمایند کم نبودهاند؛ حتی با وجود فقر شدید ایمانشان را زیر پا نگذاشتهاند و با عزت نفس زیستهاند. هر چند همرنگ جماعت بودهاند اما از آرمانهای ترقیخواهان? مردم و اهداف ملی جدا نبودهاند، در همین حال کم نیستند افرادی که مهملترین و سخیفترین متونی که کمترین بهایی ندارند و حتی خود نویسنده کمترین اعتقادی به آن ندارد، را تحویل ضمیر کاغذ میدهند تا . . . بنده ادعایی ندارم و خود را مانند هزاران فردی عادی مردم ایران زمین میپندارم؛ چه بسا رنجهای بی پایانی که به عینه شاهد بودهام و شدت آن آلام به حدی زیاد بوده، که خدا را گواه میگیرم با مشاهدهی آنها چنان اندوهی بر وجودم مستولی شده که شیرازهی قلبم تا آستان? از هم گسیختگی پیش رفته است. افراد بی خیالی که فارغ از غم و غصهی دنیا در مجللترین منازل سکنی گزیده و لوکسترین اتومبیلها را سوار شده و با بی خیالی تمام از کنار فقرا رد شده و چه بسا به آنها دهن کجی کردهاند، در ظروف زرین آشامیدنیهای ناب نوشیده و جواهرات فاخرشان کرور کرور ذیقیمت بوده و سال تا سال از آنها استفاده نمیکنند و چه بسا کفران نعمت هم میکنند متقابلاً فقرای زیادی دیدهام که کنار چشمهها با دلخوشی توصیف ناپذیری آب را با ولعی خاص نوشیده و نان خشک را با اشتهای دلچسبی خوردهاند و خدای را شکر کردهاند و بانویی به جبر روزگار و برای سیر کردن شکم فرزندان تشنه و گرسنهاش تسلیم تن فرو…
ادعا نمیکنم فرد ثروتمندی هستم، اما در زندگی از ثروت معنوی بی شماری بهرهمند بودهام که تعداد انبوهی از اغنیا در حسرت یکی از آنها بودهاند، به همین دلیل از لحاظ معنوی خود را بی نهایت ثروتمند میدانم، اما در همین حال نیک میدانم بعضیها برای اینکه ایده آلی به دست بیاورند ناچاراً همهی ارزشهای خود را فنا و فدا کرده و بسیاری از خطوط قرمز را با سوار شدن به جتهای شخصی و عبور از خط صوتی با سرعتی برابر نور شکستهاند. به شخصه همیشه آرزو داشتهام حقیقت حکم فرمایی مطلق سرزمینم باشد و ریشهی فسق و فجور، ریا و دروغ و ظاهرسازی و تبعیض نژادی و جنسیتی برای همیشه بخشکد اما گویا خود را به نادانی مطلق زده بودم و نمیدانستم تسلط حقیقت در زندگی انسانها نه تنها امری محال بلکه دست نیافتنی است، آرمانی دور از دسترس که در قله قاف خیالات قرار گرفته است. ایمان دارم در برهه کنونی که راه میانبر و کج راهه باب روز شده بایدهای شرعی و عقلانی وجدانی حکم میکنند هرکس که راستگو باشد و طالب زندگی با ایده ئال های شرعی و دینی باشد لاجرم قید بسیاری از داشتهها را بزند. از این لحاظ نیز خویشتن را بی نهایت خوشبخت میدانم که هنوز پای بند بسیاری از اصول اخلاقی هستم و قید هیچ چیز را نزدهام و با تمام وجود حافظ بسیاری از ثروتهای معنوی و آرمانگرایان? خویش بوده هستم و خواهم بود.ناگفته پیداست بسیاری افراد در دوران کودکی و در سنین رشد تعاملات خوب و ناهنجاریهای اجتماعی را در خانوادهی خویش میآموزند. در این برهه حساس اگر در محیط خانواده مورد کم مهری و بی اعتنایی قرار گرفته یا طرد گردند روند اجتماعی و اخلاقی و روحیهی آنها دچار اختلال میشود. تجربه ثابت کرده، بسیاری از قاتلان سریالی در دوران کودکی از مشکلات بغرنج محیطی همچون خانوادههای فروپاشیده و فاقد انسجام رنج میبرده اند و همهی این افراد در خانوادههایی بزرگ شدهاند که طلاق، جدایی و یا فقدان یکی از والدین موجب آزار روحی و روانی آنها شده بود. در کانون این خانوادهها کودک از دور توجه خارج گشته، در نتیجه اعتماد به نفس او به طرز فزایندهای تنزل پیدا کرده و خود را در رویارویی با مشکلات ناتوان از تغییر شرایط تشخیص داده است، پس به ساختن دنیای پوشالی درونی مشغول شده تا از واقعیات روزمره فرار کند و تسلیم دنیای سراب و توهم گردد و این دنیای خیالی همان آرمان شهر دست نیافتنی است که کودک در عالم واقع احتیاج شدیدی به آن دارد و به دست نمیآورد. این دنیای خود ساخته آن قدر خوش رنگ و لعاب و واقعی است که کم کم هر چه طالب آن است به دست میآورد، هدف تنها برآوردن شدن امیال و ارضای هوای نفسهای بی_شمار است و دیگران در این دنیای ارزشی قرب و منزلت و جایگاهی اشغال نکردهاند. کم کم احساسات و خوی ضد اجتماعی در این دنیای واهی و خیالی فردمحور رشد مییابد و سیر طبیعی نهادینه شدن و شکل گیری مفاهیمی مانند خوب و بد و نوع دوستی دچار نقصان میشوند و این آغاز شکل گیری شخصیت جامعه ستیزی و ضداجتماعی فرد است. در نهایت مرزبندی دنیای واقعی و خیالی کم کم از بین میرود و احساساتی همچون سلطه گری ستیزه جویی، زورگویی، برتری جویی جنسی و خشونت تقویت میگردد و همین امور زمینه ساز ارتکاب جرم و جنایت افراد در آینده میشود.
اغلب جنایتکاران ثبات شغلی ندارند و تمایل به مشاغل سطح پایین و کم درآمد دارند. این افراد کودکی خود را در خانوادههای سپری کردهاند که فاقد پدر و تحت سلطه مادران سخت گیر و تندخو بودهاند. نفرت درونی آنها از والدین حد و مرزی نمیشناسد و اعضای خانوادهایشان دارای سوابق کیفری، بیماریهای روانی و یا اعتیاد به الکل بوده و اغلب اوقات از سوی یکی از افراد خانواده مورد آزار و اذیت جنسی، فیزیکی و یا عاطفی قرار گرفتهاند و رقم خودکشی در میان این افراد بالاست و در سنین نوجوانی و جوانی علاقه بیمار گونهای به رفتارهای جامعه ستیز از خود نشان دادهاند. این افراد در دوران کودکی مرتکب سه مورد از رفتارهای پرخطر که به گفته روانشناسان بیانگر خوی ضد اجتماعی فرد است، میشوند. این رفتارها شامل آتش زدن اشیا و اماکن، آزار و اذیت و قصابی حیوانات کوچک و شب اداری هستند. این تیترهای مهم تنها بخشی از ویژگیهای ذکر شده برای این افراد است. در این میان موارد استثنایی بسیاری هم دیده شده است که فاقد هیچ یک از این ویژگیها نبودهاند و در بعضی موارد قاتل آگاهانه و با ترفندهایی مثال زدنی بسیاری از رفتارها و خصوصیات شخصیتی خویش را انکار کرده یا با مهارت آنها را از نگاه دیگران مخفی ساخته، تا خود را در جامعه با عنوان فردی عادی با خصوصیات طبیعی جلوه گر سازد.
اکنون با یک حساب سرانگشتی حساب کنید چه تعداد از این جرائم در جامعهی امروزی ما در حال رشد فزاینده است!؟ نقش مسئولینی که سنگ آنها به سینه زده میشود در این وانفسای کبرا چیست…؟ کودکی که در بطن این جامعه رشد میکند خفاش شب و بابک زنجانی و … نخواهد شد؟
در برهه کنونی تعداد جنایتکاران اقتصادی هزار برابر افزایش یافته مسئول این فرآیند چه کسی بوده ما یا … لطفا جیبهای خود را بگردید تا بیابید کشاورز انبه کار تا او برایتان بگوید پرتغال فروش کجاست؟ و کشف کنید علت اینکه بعضیها چگونه توانستهاند با هزار ترفند وزغ چشم دریده را رنگ کرده و به نام بلبل خوش آب و رنگ چشم بادامی به دیگران بدهند؟نتیجه گیری این مقاله هم مانند هزاران فیلم و سریال ایرانی بی نتیجه که فرجامی ندارند و ماهها وقت و انرژی مخاطب را تلف میکنند به فهم خواننده واگذار میشود …
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۹:۱۴ ق.ظ