نخبه‌گرایی در مفعوم توسعه فرهنگی

نخبه‌گرایی در مفعوم توسعه فرهنگی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: تاکنون اندیشیده‌ایم که چند درصد از نخبگان استان‌مان، یعنی استان آذربایجان غربی و مرکز آن کلانشهرارومیه، در مدیریت استانی و شهری آن در مصدر کار هستند؟ آیا اصولا ًحضور نخبگان فعال و متخصص در امور مختلف در سطح مدیریت کلان استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه، می‌تواند چرخه توسعه همگانی این استان و مرکزش شهر ارومیه را سریع‌تر و مفیدتر بگرداند؟خلاء عدم حضور نخبگان در حوزه‌های مختلف مدیریتی را می‌توان در لنگی کار بخش‌های مختلف ازجمله در راهبرد‌های کلان و عمده فرهنگی و… در قالب چهره منطقه‌ای استان و علی‌الخصوص کلانشهرارومیه نمایان و نمایان¬تر دید.نویسنده این نوشتار با عنایت به تخصصی بودن مفهوم و امر توسعه فرهنگی آن هم از نوع توسعه پایدار، هم در عمل و هم در نظر، در قالب نوشتارهای پیشین به تبیین موضوع توسعه پایدار از توسعه انسانی تا توسعه اقتصادی و… حول محور توسعه فرهنگی را بازخوانی و بازروایی کرده است.در همین چهارچوب حضور نخبگان در رأس هرم توسعه فرهنگی و در کل در رأس توسعه در استان و کلانشهرارومیه، معنایی جز توجه بیشتر به تخصص در بعد عامل انسانی را ندارد. نخبگان هر جامعه انسانی برخلاف مدیریت تام آن، بیشتر شخصیت مردمی و عمومی دارند و کمتر غرق در حوزه مشکلات و ملزومات مدیریتی بخش‌های مختلف هستند. عموم مردم هم نیاز به نخبه‌گرایی را در نبود و یا عدم به‌کارگیری متخصصان در امورات مختلف می‌دانند: فلان شخص در ارومیه مجال فعالیت پیدا نکرد اما با رفتن به تهران و تبریز و … این شهرها را در حوزه فعالیت خود ساخته و آباد کرده است!برای روشن‌تر شدن بیشتر موضوع مفهوم توسعه فرهنگی در بعد عامل انسانی را با تأکید بر نخبه‌گرایی می‌کاویم. روشن است که مهم‌ترین مسئله در توسعه پایدار نقش و جایگاه نخبگان و به طور کلی نیروهای انسانی کارآمد و فرهیخته است. مهم‌تر از این مهم، کشف پدیده‌های بدیهی و ساده است. بسیاری از مسائل بدیهی هستند، و همین امر باعث می‌شود که مورد توجه قرار نگرفته و مغفول واقع شوند. برای مثال نقش نخبگان در توسعه پایدار نیز از جمله بدیهیاتی است که لااقل در منطقه استان آذربایجان غربی و کلانشهر ارومیه به شکل واقعی به آن پرداخته نشده است. این در حالی است که انسان‌ها هم هدف توسعه هستند و هم وسیله آن. انسان‌ها به جای اینکه در حاشیه توسعه باشند و توسعه از بالای سر آن‌ها بگذرد، باید هدف و موضوع اصلی توسعه قرار گیرند، نه به عنوان یک مجرد اقتصادی از یاد رفته (که ره آورد ترجمه غلط و کپی از مفاهیم غربی توسعه است و…)، بلکه واقعیاتی زنده که مصدر فکر و عملند؛ نه قربانیان یا بردگان بی‌پناه فرایند توسعه که بلکه صاحبان و خداوندان آن!امروز همه محققان و پژوهشگران تأکید دارند که نیروهای انسانی و به ویژه نخبگان آن‌ها اساس ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهند و سرمایه و منابع طبیعی عوامل تابعی و حاشیه‌ای ترند. باز هم بدیهی! است که اگر دولتی نتواند مهارت‌ها و دانش مردمانش را توسعه دهد و از آن بهره برداری کند، توانایی توسعه را هم نخواهد داشت. برای توجه به عامل انسانی توسعه علی‌الخصوص نخبگان در برنامه‌ریزی و تعیین راهبردها نکات ذیل حائز اهمیت و توجه‌اند. ۱- برنامه‌ریزی با توجه به تراز‌نامه انسانی : بدین صورت که چه منابع انسانی‌ای در کشور وجود دارد؟ وضع تعلیم و تربیت آنان چگونه است؟ چه نوع مهارت‌هایی در اختیار است؟ فقر مطلق و توزیع درآمد چه سیمایی دارد، میزان بیکاری و اشتغال چقدر است، توزیع شهری و روستایی جمعیت و سطح رشد و تحول انسانی در مناطق مختلف چگونه است، جمعیت از لحاظ تحولات دموگرافیک (ریخت شناسی و یا نوع شناسی جمعیتی) چه وضعی دارد، نیروهای فکری و اجتماعی کارآمد درون مردم کدامند، امیال و آرزوهای اجتماعی و ملی چیست و …?- مشارکت بومی و محلی در الگوی توسعه: روشن است که هر نوع استراتژی در محور توسعه به صورت نامتمرکز میسر است لذا می‌طلبد که در امر توسعه پایدار منطقه‌ای، مشارکت محلی در تصمیم گیری‌ها و اتکای به خود در مناطق مختلف استانی مورد توجه قرار گیرد. مثال روشن اینکه مسئول اعتبارات در دولت نباید راسا ً برای یک شهرستان تصمیم بگیرد که اعتبارات عمرانی آن چگونه هزینه شود و …?- نخبه‌گرایی منطقه‌ای: نخبگان و شایستگان هر منطقه استانی در مصادر امور قرار گیرند. اگر چنین امری میسر نیست، لااقل نخبگان و فرهیختگان جریان سیاسی حاکم در مصادر امور یا مشاوره باشند، نه ارادتمندان و وابستگان غیر متخصص.۴- حضور غیرمستقیم نخبگان در سطح مدیریت منطقه‌ای: اگر به هر دلیلی فضای فکری استفاده از نخبگان وجود ندارد، لااقل باید نصایح، نظریات کارشناسی و دلسوزانه آن‌ها را با دیدی باز پذیرا بود و نقد آن‌ها را به عنوان داروی شفابخش مدنظر قرار داد.یکی دیگر از مهم‌ترین زوایای نخبه‌گرایی در یک جامعه انسانی توجه به این مهم است که امر به معروف و نهی از منکر تنها در حوزه فردی و اجتماعی کاربرد ندارد، کاربرد آن می‌تواند در حوزه توسعه سیاسی نیز باشد که معمولا ً توسط نخبگان سیاسی انجام می‌پذیرد.
به این معنا که طبیعتا ً تبعات تصمیمات سیاسی، بسیار گسترده و کلان است و چه بسا اعمال یک سیاست کلی بدون پشتوانه فکری مدون و بی‌برنامه می‌تواند زندگی بسیاری از مردمان را تحت‌الشعاع خود قرار دهد و برعکس یک تصمیم معقول و به جا می‌تواند بسیاری از مشکلات را مرتفع سازد. وظیفه تشخیص این مهم با نخبگان است! نخبگان مطبوعاتی در امر توسعه و الگوهای مربوط به آن بیشترین و مستقیم‌ترین نقش را دارا هستند.
در واقع مطبوعات به عنوان ناظران بی‌مزد و در عین حال بی‌طرف و مستقل، باید در انظار دولت‌مردان بیشترین ارج و منزلت را داشته باشند، چرا که آنان بدون دریافت هزینه‌ای، با نقد سیاست‌های حاکم و بعضا ارائه راه حل‌های بهتر می‌توانند خطاها و اشتباهاتی را که هزینه‌های زیادی را (هم برای مردم و هم برای مدیریت) تحمیل می‌کند، به شکل مثبت پوشش دهند. در یک جمع بندی از عامل انسانی می‌توان به این نتیجه رسید که مهم‌ترین عامل فرایند توسعه در یک جامعه انسانی، نخبگان و فرهیختگان آن جامعه هستند و برنامه‌های توسعه باید به گونه‌ای تدوین شود که از این منبع مهم به نحو شایسته استفاده شود.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۴:۴۶ ق.ظ

دیدگاه


× شش = 42