تفکر انتقادی پایه اصلی فرهنگ شهروندی

تفکر انتقادی پایه اصلی فرهنگ شهروندی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: اشاره، نویسنده این نوشتار تاکنون در حوزه فرهنگ و حقوق شهروندی، از منظرهای گوناگون و در قالب نوشتارهای مختلف به موضوع اندیشه شهروندی و فرهنگ برخاسته از آن پرداخته است.در تبین موضوع اندیشه و فرهنگ شهروندی مؤلفه¬های چون شهر و فضای شهری، شهرنشینی در معنای حضور واقعیِ انسان شهری در متن تعاملات شهری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و …. نیز اقتصاد شهری مطرح است.به عبارت روشن تر زندگی در شهر و دم زدن در فضای شهری از یک فرد انسانی شهروند نمی¬سازد. شهروند در بطن خود روحیه ساختن نهادهای شهری و شرکت در تعاملات آن را نیز دارا است. انسان شهروند در مقام عاملیت انسانی خود در چهارچوب شهر هم مخاطب شهر است و هم شهر را مورد خطاب قرار می¬دهد.
حیات فرهنگی اجتماعی او ذاتاً در گرو تعاملات پیرامونی و همگرایی او با محیط زندگی خود خلاصه می¬شود. انسان شهری بنا بر تغیر و تحولات عمده شهری ذهنیتی دغدغه¬مند دارد.
نویسنده این نوشتار در چندین نمونه از نوشتارهای پیشین خود به مفصلاً به موضوع انسان شهری و فرهنگ مبتنی بر آن پرداخته است. جریان اصلی این نوشتارها نیز در همه حال کلانشهرارومیه و فضای شهری آن بوده و هست.
تفاوت شهرنشینی و شهروند بودن، تفاوت حیات فرهنگی و روزمره بودن، حضور اشکار فرهنگ روستایی با روکش نازک و نخ نمایی شهری، بنیان روستایی تعاملات مخنلف اقتصادی و اجتماعی و … همه و همه از عمده مؤلفه¬های اصلی آسیب شناسی فرهنگ شهروندی و انسان شناسی فرهنگی در کلانشهر ارومیه بوده و هستند و نیز شاکله اصلی نوشتارهای پیشین نویسنده بر این مؤلفه ها استوار بوده است.در نوشتار حاضر نیز با رویکرد تفکر انتقادی از زوایه دیگری به موضوع فرهنگ شهروندی و حیات شهری و حضور واقعی انسان در متن تعاملات شهری محل زندگی و حیات خود می¬پردازیم.»پرسشگری و تفکر انتقادی، مهارتی است که فرد در مواجهه با شرایط مختلف بتواند پس از ارزیابی به مرحله تصمیم برسد و راه خود را پیدا کند. صاحب تفکر انتقادی، باید جرأت و جسارت پرسشگری و مهارت شنیدن صداهای مختلف و تحمل دیدگاه‌های مخالف را داشته باشد، فکر انتقادی، محصول اندیشه فرانوگرایی انسان است که شرایط موجود را نقد می‌کند. مهارت‌های پایه زندگی، حقوق شهروندی وتفکرانتقادی، مقوله‌های فرهنگی هستند. تفکر انتقادی، در موقعیت‌های آزمون و خطا به کشف و یادگیری منتهی می‌شود و نیازمند صبر و حوصله است و محدود به زمان و مکان خاص نمی‌شودتفکر انتقادی و حقوق شهروندی، بخشی از فرهنگ جامعه است که فراتر از کارکردهای ذهنی است و اثربخشی آن وابسته به نقد و بررسی شرایط محیط‌های فرهنگی و اجتماعی است….«( سایت اخلاق و اندیشه شهروندی ایرانیان)
تفکر انتقادی را این گونه تعریف می¬کنند:»تفکر مستدل و تیزبینانه درباره این که چه چیزی را باور کنیم و چه اعمالی را انجام دهیم و به عبارت دیگر ارزیابی تصمیمات از راه وارسی منطقی و منظم ، مسائل ، شواهد، راه حل ها را تفکر انتقادی می¬گویند.« ( دایرة المعارف فرهنگ و علوم¬اجتماعی، سایت)»درباره مهارت¬های تشکیل دهنده تفکر انتقادی نظرات مختلفی وجود دارد، اما صاحب¬نظران و پژوهشگران در زمینه تفکر انتقادی است عناصر یا مهارت¬های تشکیل دهنده تفکر انتقادی را این گونه بیان می¬کنند: جستجوی یک بیان روشن از موضوع یا سوال، جستجوی دلایل کوشش برای کسب اطلاعات جامع، استفاده و ذکر منابع معتبر، در نظر گرفتن موقعیت کلی، در نظر گرفتن نکته اصلی، از یاد نبردن مساله اصلی مورد علاقه ، جستجوی شقوق مختلف، انعطاف پذیر و بدون تعصب بودن، اتخاذ موضع کردن، تا حد امکان دقیق بودن، با هر یک از اجزای موقعیت کلی به طور منظم برخورد کردن.« ( دایرة المعارف فرهنگ و علوم¬اجتماعی، سایت) اگر به موقعیت ارجاعات فوق دقت کنیم، همه این ارجاعات پسِ صورت تعریفی و تبینی خود و به عبارت دیگر فراتر از ابعاد نظری خود، دارای طیفی از کارکردها و عملکردهای مستقیم و عینی هستند که با انسان و حضور واقعی او در محیط فرهنگ آفرین پیرامونی او در ارتباطی عمیق قرار دارند. انسان چه در بعد آموزشی و حضور در فضاهای آموزشی مختلف، چه در گستره وسیع حیات اجتماعی فرهنگی اقتصادی و … باطن و ظاهری عملکرد گرا دارد. انسان موجودی است عملی یعنی در پی عملی ساختن ذهنیت¬های خود و افکار و اندیشه¬های خود است.می¬توان این موضوع را از دیدگاه¬های مختلف شکافت:تولید اندیشه و فکر و رسیدن به ذهنیتی خاص یا عام که بدون استثنا در همه انسان¬ها وجوه مشترک دارد. یعنی عام و خاص نمی¬پذیرد. برای مثال سلامت و تلاش برای سالم ماندن و سالم زندگی کردن! تلاش در این جهت نشأت گرفته از ذهنیت و اندیشه سلامت است. پس ابتدا باید اندیشه سلامت در یک جامعه انسانی شکل یابد و سپس انسان به عنوان شهروند آن جامعه در هر مسئولیت و جایگاه در جهت عینی ساختن آن به شکل جمعی وفردی تلاش کند! آیا جامعه انسانی کلانشهرارومیه تا چه پایه در این مسیر حرکت کرده و می¬کند؟!
توجه به خلاء و نبود ارکان زیست فرهنگی و اجتماعی در یک جامعه انسانی که پس از رسیدن به غایت ذهنیت و اندیشه متناسب با خود، شکل فکری پیدا می¬کند و لزوم وجود فضاها، عملکردها، حضورعملی در ابعاد جمعی در گستره جامعه انسانی احساس می¬شود اما عملاً اتفاقی نمی¬افتد. برای مثال حتی فضاهای فرهنگی لازم برای تعاملات مختلف ایجاد می¬شوند و سازکارهای لازم در حد اسم و فضای کارکردی وجود خارجی دارند اما خروجی و بازدهی مناسب که بتواند زمان حال و آینده جامعه انسانی را تحت تأثیر خود متغییر و متحول کند، رویت نمی شود. مثال بارز پنج¬شنبه بازار کتاب ارومیه که هر پنج¬شنبه با حضور ناشرین استان برگزار می¬شود اما بازدهی مناسب در آن رویت نمی¬شود! فروش مناسب، تعاملات مختلف بین ناشرین، مخاطبین خاص یا عام ، نویسندگان، شاعران، هنرمندان و …. رخ نمی¬دهد.
و مثال دوم نگارخانه ارومیه یا نگارخانه حوزه هنری استان که علی رغم فعالیت مداوم یک ساله خود و برگزاری مداوم نمایشگاه از آثار مختلف هنرمندان و یا جشنواره¬ها و …. هنوز از نظر فرهنگی جایگاه مناسب خود را نیافته است.
این دو دیدگاه به شکل روشن اصل ماجرا را به شکل روشن و واضح توضیح می¬دهند و نیاز به شرحی اضافه نیست. نبود تفکر انتقادی و شکل نگرفتن فکر نقد در گستره یک جامعه انسانی، ضربه مهلکی بر پیکره گفتمان شهروندمدار آن جامعه وراد می¬کند و حیات انسانی و جمعی آن جامعه را از دیدگاه¬های مختلف اقتصادی، فرهنگی، هنری و حتی اجتماعی سیاسی به مخاطره می¬افکند. درست مانند آبی که یکجا مانده باشد؟!

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۳ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


× 2 = هجده