ناصرالدین شاه آخرین پادشاه سنتی و نخستین دیکتاتور مدرن

ناصرالدین شاه آخرین پادشاه سنتی و نخستین دیکتاتور مدرن

مریم کامیاب
گروه تاریخی: ویژگی مشخص نظام سیاسی ایران در دوره قاجاریه، استبداد بود. شاه به تنهایی قانونگذار، بالاترین مقام قضایی و فرمانده کل نیروهای مسلح بود. در مجموع باید ناصرالدین شاه را یک شاه استثنایی میان قاجارهای بدنام دانست، شاهی که سرنوشت اش نیز استثنایی بود: شاه شهید.
۱۵۹ سال از زمانی که ناصرالدین شاه تاج پادشاهی را بر سر گذاشت و معروف ترین پادشاه قاجار شد می گذرد، مردی که به خاطر علاقه اش به هنر، تصویرهایی از خود باقی گذاشت که مردم امروز او را با همان تصویرها می شناسند. ناصرالدین شاه قاجار به جز این که به خاطر مدت زمان پادشاهی اش، تعداد زنان حرمسرایش و سفرهای فرنگ اش معروف است، به هنردوستی هم شهرت داست.
او سوژه خوبی برای عکاس ها، نقاش ها و مجسمه سازها بود. با لبخند جلوی دوربین می_نشست و ژست می گرفت تا عکاس عکس اش را بگیرد. هنرمندان توانستند در دوره ای او با فراغ بال بیشتری کار کنند و آثار زیادی از خود باقی بگذارند. البته این همه ماجرا نیست. ناصرالدین شاه در یک ضرورت تاریخی توانست به صورت همزمان نقش آخرین پادشاه سنتی و همچنین نخستین دیکتاتور مدرن را در ایران بازی کند. او هم در نقطه پایان تاریخ قدیم ایران ایستاده است و هم در اغاز دوره جدید این تاریخ ایستاده است.گلوله ای که به سوی او شلیک شد مقدمات فراهم آمدن جنبش مشروطه خواهی را باعث شد. همانطور که اعتماد کوتاه مدت او به صدارت امیر کبیر مقدمات توسعه و تجدد نیم بندی را در تهران باعث شد. ناصرالدین شاه قاجار در کانون کشمکش تجدد ستیزی در ایران قرار دارد. او که سلسله ای ویران را به ارث برده بود، اگر چه ویرانه تر به فرزندش سپرد، اما شرایطی را فراهم آورد که مقولات و مباحث جدیدی در تاریخ ایران برای نخستین بار مطرح شدند، چیزهایی که در دوره پیش از ناصرالدین شاه وجود خارجی نداشت.
مستبدی بود که دستگاه دولتی را بدون قید وشرط در اختیار گرفته و برجان و مال همه مردم تسلط داشت. دستورها و اوامر وی باید بلافاصله اجرا می شدند. شاه می توانست با تصمیم فردی قراردادهایی با کشورها و سرمایه داران خارجی منعقد کند. قدرت شاه به اندازه ای بود که نه فقط مردم عادی بلکه صدراعظم و شاهزادگان نیز رعایای او محسوب می شدند. شاه و به تبعیت از او شاهزادگان و درباریان و اشراف، کشور را ملک خصوصی و مردم را رعایای بدون حق خود می_دانستند.
در دوره سلاطین قاجار، شاهزادگان به عنوان حکام مستبد و خودسر به شهرستان ها و ایالات مختلف ایران فرستاده می شدند تا با کمک چماق داران و محافظینی که در اختیار داشتند قدرت سیاسی و منافع شاه را مقابل حکام محلی و سایر سران محلی حفظ کنند. مقابل این خدمت شاهزادگان و حکام محلی، حق داشتند درآمد شهرها و ایالات و مناطق را شخصا اخذ کنند و بخشی از آن را به شاه بپردازند و بقیه را برای خود نگاه دارند.
به همین جهت شاهزادگان و حکام محلی در مدت کوتاهی ثروتمند می شدند. دربار سلطنتی با فروش مقامات مهم و حراج سازمان های دولتی و واگذاری آنها به کسی که مبلغ بیشتری از دیگران به شاه و وزرا می پرداخت، مخارج خود را تامین می کرد. در نظام حکومت استبدادی قاجارها دولت، دربار و شخص پادشاه مقولاتی تفکیک ناپذیر بودند. شاه در راس سلسله مراتب حکومتی قرار داشت که مشروعیتش را صرفا بر پایه موقعیت شخصی یا در حقیقت زور فردی به دست می آورد. قدرت وی شخصی و نامحدود بود. اوضاع و احوال کشور بستگی به شخصیت خلق وخو و منش شاه داشت.در نظام استبدادی قاجاری ، هیچ نوع محدودیت عرفی یا قانونی برابر قدرت شاه وجود نداشت و حق بهره_برداری از همه منابع موجود مملکت و انتفاع از نوع حقوق و مزایا برای شاه مجاز بود و بر مردم کشور حق مالکیت داشت.
در نظام حکومت استبدادی قاجارها، دولت، دربار و شخص پادشاه مقولاتی تفکیک ناپذیر بودند. جان فوران در مورد دامنه قدرت استبدادی شاهان قاجار در دوره ی اول حکومت قاجاریه می نویسد: شاه مانند گذشته از قدرتی پردامنه و مطلقاالعنان برخوردار بود. اعلان جنگ، عقد صلح، بستن پیمان، واگذاری تیول، اعطای مناصب، تعیین و وصول مالیات با او بود. او بالاترین مرجع در نظام قضایی کشور محسوب می شد. اختیار مرگ و زندگی همه اتباع کشور در دست او بود. شاه نهایتا می توانست نسبت به مال و منال هر یک از شهروندان کشور ادعا داشته باشد. با این اختیارات شکل حکومتی ایران استبدادی و آمرانه بود. این استبداد و آمریت تا پایین ترین سطوح دولت امتداد و بازتاب می یافت.
در دوره مورد بحث مراتب توزیع قدرت، عزل و نصب عمال حکومتی، دخل و خرج دولت، دستورالعمل ولایات، مقاطعه گمرکات و مواردی از این قبیل به تصمیم فرمان شاه بود. هر قدرتی از او ناشی می شد و به او باز می گشت. کلیه افراد جامعه، حتی صدراعظم، وزیران و ماموران عالی رتبه دولت، نوکران شاه محسوب می شدند. گاسپار دروویل، که در دوره فتحعلی شاه قاجار از ایران دیدن کرده، در سفرنامه اش راجع به اختیارات شاه چنین می نویسد: تمام مردم ایران به شاه تعلق دارند و شاه به هر طریقی که میل دارد، با آنها رفتار می کند.هر ایرانی به غلامی شاه مباهات می کند، به طوری که عنوان قلی ضمیمه اسم بسیاری از بزرگان است. پادشاه همچنین از انها که ناراضی است سلب مالکیت می کند و اموالشان را به زیردستان خود می بخشد. او می_تواند به میل خود هر دختر و زنی را به هر طبقه_ای که تعلق داشته باشد، تصاحب کند محمود احتشام السطنه در خاطراتش بعد دیگری از اختیارات پادشاه را روشن می کند: اعمال و برادرزادگان و فرزندان خود و رجال و اعیان و بزرگان مملکت هم از تعرضات شاه مصون نبودند. اما اگر چه برخی از این نکات درباره ناصرالدین شاه حکم می کند، اما او به جهاتی میان قاجارها استثنا است.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایرنا، در دوره او است که مقاومت مدنی به رسمیت شناخته می شود و امتیاز قرارداد تنباکو لغو می شود. در دوره اوست که بازار قدرت می گیرد و وارد معادلات سیاسی می شود. در دوره اوست که صدارت دست به کار اصلاح امور مملکت می_شود. درمجموع باید ناصرالدین شاه را یک شاه استثنایی میان قاجارهای بدنام دانست، شاهی که سرنوشت اش نیز استثنایی بود.
EMAIL.agazadeh1@gmail.com

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۷:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = دو