موفقیت کاری محصول تلاش و پشتکار است

موفقیت کاری محصول تلاش و پشتکار است

گروه اقتصادی:همه ما می دانیم که موفقیت محصول تلاش و پشتکار است. اما عامل دیگری هم در موفقیت نقش دارد که معمولا هم مورد توجه قرار نمی گیرد: قدرت ذهنی و عاطفی. این توان ذهنی و عاطفی، همچون سایر ویژگی های مثبت به سادگی در دسترس بعضی افراد قرار دارد، اما عده ای هم برای برخورداری از آن باید تلاش بیشتری به خرج دهند.
برای افزایش قدرت ذهنی خود باید نگاهی دقیق به زندگی خود بیاندازید تا با ویژگی هایی که باید در خود تقویت کنید و یا بطور کلی کنار بگذارید آشنا شوید.
حسادت که گاه به هنر شمارش موهبت های زندگی دیگران به جای نعمات زندگی خودتان تعبیر می شود، یکی از عوامل نابودکننده موفقیت است. هر چه بیشتر بتوانید تمرکزتان را به جای ناداشته هایتان به داشته هایتان معطوف کنید، بیشتر احساس شادمانی می کنید و موفقیت بیشتری را در زندگی خود تجربه می کنید. حسادت نوعی توهم است؛ خوشبختی دیگران هیچ چیز از شما کسر نخواهد کرد. بالاترین درجه از خودآزاری یا کمال گرایی در واقع به مفهوم جستجوی بهترین ها نیست، بلکه بدین معنی است که شما کنترل خود را به صدایی می سپارید که در ذهنتان فریاد می زند شما هرگز نمی توانید به اندازه کافی خوب باشید. کمال گرایی نه تنها مانع موفقیت شما می شود بلکه می تواند به احساس شدیدی از اضطراب، افسردگی و رخوت منجر شود.افراد موفق هرگز خود را با دیگران مقایسه نمی کنند. آنها می دانند که این کار فقط اتلاف وقت و انرژی است، چرا که، همانطور که حتما متوجه شده اید، هیچکس شبیه شما نیست. فقط خود را با آنچه بوده اید و آنچه در آینده تمایل دارید باشید مقایسه کنید.زندگی ما، موفقیت ها و دستاوردهایمان همگی نتیجه عملکرد خودمان است، بنابراین سرزنش دیگران در مواقعی که مشکلی بوجود می آید کاری کاملا اشتباه است. در مواقع بروز مشکل، به جای سرزنش دیگران وقت و انرژی خود را برای رفع مشکل و درست کردن اوضاع صرف کنید. سرزنش کردن دیگران راهی تنبلانه برای توجیه شکست ها و اشتباهات است.هر زمان به توان پیشرفت خود شک کردید، به مسیری که تا کنون پیموده اید نگاهی بیاندازید؛ تمامی آنچه در این مسیر تجربه کرده اید و تمام مشکلات و ترس هایی که بر آنها غلبه کرده اید را مرور کنید. اجازه ندهید شک و تردید نسبت به توانایی هایتان شما را از پیشرفت بازدارد، چرا که هیچ چیز دیگری تا این حد نمی تواند مانع پیشرفت و دستیابی شما به موفقیت شود.اگر از شکست واهمه داشته باشید، احتمالا از اقدام کردن هم می ترسید. ترس فقط روشی است که ذهن شما از آن طریق به شما اعلام می کند که چیز مهمی وجود دارد که باید بر آن غلبه کنید، پس اجازه ندهید ترس بر سر راه موفقیت شما قرار گیرد. خطرات در عالم واقعیت وجود دارند، اما ترس یک انتخاب است. اگر بر ترس خود غلبه کنید می توانید قوی تر، عاقل تر و با هوش تر به راه خود ادامه دهید.همیشه عاملی برای حواس پرتی در اطراف شما و در چند قدمی تان وجود دارد. اما اگر خواهان موفقیت هستید، باید بتوانید بر این عوامل چیره شوید و تمرکزتان را هر چه قدرتمندتر سازید. به جای لذات لحظه ای و گذرا، تلاش کنید به رضایت عمیق و ماندگاری که از مداومت و به سرانجام رساندن امور ناشی می شود بیاندیشید. اجازه ندهید آنچه در اطراف شما رخ می دهد، شما را از موفقیت و پیروزی تان دور کند.بیشتر مردم می گویند از آنچه انجام داده اند پشیمان نیستند اما همیشه در حسرت کارهایی هستند که شانس انجامش را داشتند و انجام ندادند. اشتباه برای هر کسی رخ می دهد و می گذرد، اما “کاش” و “اگر” صدمه ای غیر قابل جبران در زندگی ما به جا می گذارد. زندگی کوتاه تر از آن است که هر روز صبح با حسرت از خواب برخیزیم. اگر به دنبال موفقیت هستید از فرصت هایی که برایتان پیش می آید استفاده کنید.این عامل یکی از محبوب ترین روش های تخریب آینده است! هر روزی که انجام امور را به تعویق می اندازید، یک روز دیگر را با نگرانی در خصوص اموری که باید به انجام برسند پشت سر می گذارید. اگر بتوانید با این عادت خود مبارزه کتید، قدمی بزرگ به سوی موفقیت برداشته اید.مدتی زمان صرف کنید تا با عواملی که شما را از پیشرفت و دستیابی به موفقیت بازمی دارند آشنا شوید، سپس سعی کنید خود را از این موانع برهانید.اگر بپرسید که بهترین توصیه برای یک فرد ۱۸ ساله چیست، می توان گفت که این شخص باید مرتبا به خود یادآوری کند که کسب و کار مانند ورزشی است که مردم با بالاتر رفتن سنشان به آن می پردازند. هیچکس در صورتیکه اشتباهی کند موجب مرگ دیگری نمی شود – حداقل در اکثر کسب و کارها؛ پس وارد میدان شو و ببین چه خبر است. ریسک پذیر باش.وقتی با متقاضیان کار مصاحبه می کنید، به این نکته توجه داشته باشید که آیا این شخص واقعا خواهان برنده شدن است؟ بعضی از مردم معتقدند که موفقیت در اختیار دیگران است. و عده ای هم هستند که باور دارند موفقیت به آنها تعلق دارد.
اگر بتوانید فردی را پیدا کنید که هم هدفمند باشد و هم فردی دوست داشتنی، به ترکیبی جادویی دست یافته اید.هنگام مصاحبه با افراد به این فکر کنید که آیا می توانید با چنین شخصی در جلسات یک ساعته طوفان فکری کار کنید و یا می توانید در سفری کاری به مدت پنج ساعت در کنار چنین فردی بنشینید. اگر پاسخ مثبت است، این همان فردی است که برای تیم خود نیاز دارید.بعضی از صاحبان کسب و کار به استخدام افراد ورزشکار علاقه دارند. مثلا اگر در کمپانی Invoca قدمی بزنید، با یک بازیکن حرفه ای تنیس، یکی از بازیکنان سابق تیم واترپلوی UCLA و یکی از اعضا تیم اسکی آمریکا روبرو می شوید.
لزومی ندارد برای موفقیت در کسب و کار یک ورزشکار باشید. اما ورزشکاران از انگیزشی درونی برای برد برخوردارند و می دانند که چگونه باید برای رسیدن به هدفی مشترک با دیگران همکاری کنند.
اطمینان کسب کنید که همه افراد در چالش دستیابی به هدف شرکت دارند و زحمات آنها قدر دانسته می شود. می توانید جلسات ماهیانه ای در محل کار برگزار کنید و افرادی که دستاوردهای قابل توجه داشته اند را مورد قدردانی و تشکر قرار دهید.
علاوه بر تشویق افراد موفق، دیگران را نیز تشویق کنید تا سعی کنند با یادگیری از آنها موفقیت را به دست آورند. اگر محیط کار به طرزی طراحی شود که افراد با آرامش خاطر در حضور همکاران، امور کاری خود را پیگیری کنند و بتوانند از کمک همدیگر بهره مند شوند، خواهید توانست این روحیه را در محل کار نشر دهید.همه باید فکر کنند که از مالکین آن کسب و کار هستند و طوری در کمپانی راه بروند که گویی در شرکت خود قدم می زنند. حتی اگر کارمندان از سهامداران شرکت هستند، آنها را تشویق کنید تا برند شخصیتی شان را با برند شرکت در آمیزند.می توانید وایت بردی را در دفتر نصب کنید تا هر یک از افراد بتواند پیشنهاداتی که به ذهنش می رسد را بر روی آن بنویسد، سپس این شخص باید تحقیقات و بررسی های لازم را انجام دهد و طرح خود را اجرایی کند.
مثلا در یک کمپانی، یکی از مهندسین پیشنهاد داده بود که همه ی کارمندان از دوچرخه برای رفت و آمد استفاده کنند، سپس تحقیقات لازم را انجام داد و کمپانی هم ناوگانی از دوچرخه را برای کارمندان تهیه کرد و در اختیارشان قرار داد و از آن پس کارمندان با دوچرخه رفت و آمد می کنند. خب، سایر کارمندان هم نظرات خود را اعلام می کنند، ولی باید دید کدامیک پذیرفته می شوند.لزومی ندارد رقابت خیلی جدی و یا لزوما مستقیما با اهداف کاری مرتبط باشد.علاوه بر تعیین اهداف رسمی، سعی کنید کمی چالش های تفریحی را نیز در کمپانی خود فرهنگ سازی کنید. مثلا گردهمایی هایی در خارج از محل کار ترتیب دهید و مسابقاتی مثل طناب کشی و کشتی سومو و مانند آن راه بیاندازید.
با چنین فعالیت هایی افراد از حصاری که دور خود کشیده اند بیرون می آیند و خود را به عنوان عضوی از یک تیم می بینند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۶:۵۴ ق.ظ

دیدگاه


1 × = پنج