موسیقی عاشیقی از زاویه دید اسطوره و پیشا تاریخ
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نویسنده این نوشتار پیش از نیز حول موضوع موسیقی عاشیقی چندین نوشتار به قلم سپرده است. چندین نوشتار از چندین زوایه دید: شخص عاشیق، موسیقی و سازبندی، سازشناسی، هاواها و پراکنش جغرافیایی و فرهنگی آنها و … نوشتار زیر به شکلی خاص از زاویه دید اسطوروی و ریشه یابی اسطوروی این هنر بی¬بدیل و ادبیات موسیقی¬مدار را به پردازش خواهد نشست!
یکی از بکرترین و گستردهترین عرصههای هنری در جهان بینی فرهنگ ترک، فرهنگ اسطورهای و ادبیات مبتنی برآن است. این عرصه متأسفانه از نظر تحقیقی و مطالعاتی مهجورتر از دیگر ابعاد این جهان بینی است. در سالیان اخیر چه به فارسی و چه به ترکی و همچنین چه در حوزه تألیف و چه در حوزه ترجمه فعالیتهای عمیقی از نظر اسطوره شناسی تاریخی و ریشه شناسی آن صورت گرفتهاست.
نمونههایی چون: مقدمهای بر بررسی »کتاب دده قورقود«، نگاهی به اساطیر خلقهای ترک »قام – شامان« و… اما در حوزه موسیقیایی جز چند مورد کار تحقیقی صرف که به تاریخ ُمقام و ُمقامات میپردازد هیچ تحقیق و بررسی شایستهای از نظر ریشه یابی تاریخی اسطوروی و شناخت وجودی روح موسیقیایی فرهنگ ترک و ادبیات مبتنی بر آن صورت نگرفتهاست.
یکی از بارزترین و شگرفترین وجوه این ادبیات موسیقایی هنر یا صنعت عاشیقی است. صورت معاصر این صنعت و هنر با نام عاشیقی و یا آشیقی ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال قدمت دارد، اما صورت اولیه آن از شمنها و اوزانها تا باخشیها و گوسانها عمری طولانی و کهن داشته و گستره جغرافیایی وسیعی را شامل میشود.
هرچند تاریخ شکلگیری و زایش این هنر را به شکل اولیه خود نمیتوان دقیقا ً مشخص و معلوم کرد اما به نوعی میتوان قدمت این صنعت و هنر را با حیات و زندگی قوم »ترک« یکسان دانست. بنابر تحقیقاتی که در برخی از کتابها و از سوی محققان تاریخ و ادبیات آذربایجان در داخل و خارج کشور انجام شده است، قدمت این سنت موسیقایی و ادبی دیرپا تا بیش از ۶۰۰۰ سال برآورد شده است.
صنعت عاشیقی در بستر رشد تاریخی خود با باورهای اقوام کهن ترک، همساز و هماهنگ بوده و با ساختهای اجتماعی آنان همراهی کرده است. این همراهی به مرور منجر به ایجاد و تشکیل یک سویه هنری با ابعاد گستردهای مرکب از شعر، موسیقی، کلام و رقص گروهی گردیده و بعدها نام »عاشیقی« را بهخود گرفت. این صنعت با وجود قدمت زیاد همچنان زنده و پویا در بین اقوام مختلف ترک در مناطق گیتی پهناور از جمله، ایران، ترکیه، جمهوریهای شوروی سابق باقی مانده و تا چین گسترش یافته و حتی برخی از اقوام غیر ترک، نیز به تبعیت از قوم ترک به صنعت عاشیقی روی آوردهاند بطوری که نمونههایی از آن را در میان گرجیان، ارمنیان و سایر اقوام میتوان نشان کرد.
ارتباط تاریخی شامانها و عاشیقها: در ردیابی گستره تاریخی مکتب عاشیقی در ادوار کهن، باید به ستون فقرات این مکتب و سنت کهن اشاره کرد. شمنیزم یا شامان این ستون فقرات است. اما تفاوتهای بین شامانها و عاشیقهای متأخر و معاصر وجود دارد. اصلیترین تفاوتی که بین این دو گروه هم ریشه وجود داشته و دارد این است که شامانها تنها سخندانی و نقل کلام را با موسیقی تلفیق نکردند بلکه علاوه بر صنعت سخندانی، پیشههایی چون طبابت را هم در کنار سامان دادن به امور دینی و دنیوی مردم قوم خود عهدهدار بوده و همچنین به پیشگویی آینده هم اقدام میکردند.
به استناد آثار بجا مانده تاریخی، شامانها شخصیت فیلسوف گونه، عالم و حکیم را نیز داشتند. باخشیها: باخشیها با مراجعه به متون موجود، افرادی در بین قوم اوغوز بودند که ساز میزدند و به ایفای نمایشها و رقص میپرداختند. در بین اقوام آذربایجان ، باخشی فردی را شامل میشد که از غیب و آینده خبر میداد و فقط افرادی را در بر میگرفتند که به کمک سازی که »قوپوز« نامیده میشد درسهای اخلاقی میدادند و به درمان بیماران روحی میپرداختند.
اوزان¬ها: اوزانها در بین ترکهای اوغوز اشخاصی را شامل میشدند که امروزه عاشیقها برآن جایگاه تکیه زدهاند. اوزانها همواره در میان اقوام و قبایل از احترامی ویژه و خاص برخوردار بودند و ایل به ایل میگشتند و در سرافراز نگهداشتن قهرمانیهای قبایل نقش مؤثری ایفا میکردند. مسئولیت آنها گاهی هم حل مشکلات مردم، قضاوت در امور قوم، راهنمایی وظایف مردم، حتی معلمی فرزندان قوم و آموزش آنها، پیشه ریش سفیدی و دانایی قوم و نظایر این را نیز عهدهدار بودهاند.
عاشیقها: در خصوص لفظ و معنای عاشیق نیز تحقیقات گستردهای از سوی محققان در داخل و خارج کشور انجام شده است . به تصریح محققان، این واژه مرکب از دو جز »آش« در معنای خنیاگری و جوش و خروش و» ِاک« پسوند اتصاف ترکی در معنای سرود و ساز سخنگو و کسی که با پیغام موزون خود نظم و نشاط و شادی آفرین است. قرائت دیگری نیز از محققان معتقد است عاشیق از کلمه عشق عربی گرفته شده، دسته دیگری این لغت را بصورت «آشق» تلفظ کرده و ریشه آن را منتسب به زبان ترکی کرده و آن را از نظر فرم با عشق عربی نزدیک دانستهاند. در مکتب هنری عاشیقی آذربایجان، عاشیقها را دارای مراتبی نیز دانستهاند. عالیترین رتبه آن بنا به استشهاد به حق تاریخ، نام «دده» برخود گرفته است که این مرتبه تا امروز هم ادامه دارد. در قرن سیزدهم شاعری بنام دده یادیاد، در قرن دهم عاشیقی بنام دده کرم و پر استعمالترین لفظ دده هم با قورقود همراه بوده است.
خاستگاه اصلی و اولیه موسیقی اوزانی و عاشیقی بنا به تحقیقات و بررسیهای انجام شده ،حوزه دریای خزر بوده و هم اینک نیز موسیقی اوزانی در میان ساکنان کرانههای شرقی و غربی این دریا و در قلمرو ایران یعنی در حدود آذربایجان، گرگان، ترکمن صحرا و شمال خراسال وجود دارد و به حیات خود ادامه میدهد. موسیقی اوزانی را باید شاخصترین هنر موسیقی آذربایجان و ملل ترک تبار دانست.
این موسیقی در هزارههای قبل از میلاد در میان سومریها وایلامیها رواج داشته و نشانههایی از وجود این نوع موسیقی در هزاره اول میلاد به ترتیب درمیان مانناها، کانقاها و سپس اشکانیان بدست آمده است.
بر اساس مدارک موجود، سومریان نحستین قومی بودهاند که موسیقی اوزانی در میان آنها رایج بوده و گواه آن، کشف پیکره اوزانی است که در کاوشهای باستانشناسی در بینالنهرین بدست آمده است. بعد از سومریان، رواج هنر و موسیقی اوزان در بین ایلامیها در حدود هفت هزار سال پیش از میلاد و مانناها با پیدا شدن آثاری از نقش اوزان¬ها بر لوحهای گلی و پیالههای مفرغی به اثبات رسیده است.
ادبیات مکتوب عاشیقی سابقهای چندان طولانی ندارد و به دوره صفویه و نهضت ادبی شاه اسماعیل برمیگردد. اولین عاشیق ثبت شده در تواریخ ادبی دَیرلی قوربانی است که هم عصر با بنیانگذار سلسله صفوی است ولی تحقیقات ثابت کرده که ادبیات عاشیقی ریشه در تاریخ داشته و قبل از دوران مکتوب، عاشیقهایی وجود داشتهاند، هر چند نامشان برای ما معلوم نباشد.
منابع:
قوپوز ساز آفرینش- محمد پسندی
صنعت عاشیقی و خواستگاه آن- جواد زاهدی
تحقیقات و پژوهش های شخصی نگارنده
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۴ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۶:۰۲ ق.ظ