مروری بر تاریخ اجتماعی زبان ترکی آذربایجانی
قسمت سوم
حسین واحدی
گروه تاریخ:امروزه نیز برخی تنگ نظرها به جای تشکر از سلاطین گذشته ترک که توسعه دهندگان زبان فارسی بودند همواره با آنها و با همه ترکان دشمنی میورزند ! علت این دشمنی هم بیشتر از آنجا ناشی میشود که در طول هزار سال, ترکان در رأس حکومتهای ایران بوده و پارسیان و تاجیکان بیشتر به عنوان منشیان و رعایا در خدمت آنان بودهاند؛ این عوامل باعث احساس حقارت در ناسیونالیستهای افراطی شده پس از حاکمیت خانواده پهلوی بر ایران که خود را منتسب به پارسیان میکرد در پی تلافی این حقارت هزارساله بر آمدند !
نصراله فلسفی در جلد اول زندگی شاه عباس اول با استناد به تاریخ خلدبرین مینویسد: »شاه عباس برای اینکه از قدرت قزلباش بکاهد, یک دسته سپاه منظم تفنگدار نیز از روستائیان ورزیده و رعایای بومی ولایات مختلف ایران. . . ایجاد کرد. . . و از قزلباش ترک که خود را اصیلتر و نجیبتر از مردم پارس زبان ایران میپنداشتند داخل سپاه نبود« و میافزاید »رعایای تاجیک یا ایرانی [فارس زبان] تا آن زمان از خدمات لشکری محروم و ممنوع بودند. «
در کتاب »دین و دولت درعصر صفوی« هم به نقل از مینورسکی آمده است: «ترکی که زبان شاهان صفوی بود به ایرانیان تحمیل نشد و با وجودیکه به دلایل سیاسی شاه اسماعیل یکم اشعار خود را به ترکی میسرود, از بیشتر ترک شدن ایران جلوگیری شد. . . »محمد سعید اردوباری نویسنده مشهور آذربایجانی (۱۸۷۲-۱۹۵۰) در مقالهای در سال ۱۹۳۴ و همچنین در رمان »دومانلی تبریز« (تبریز مهآلود) در مبحث تکامل زبان ترکی آذربایجانی مینویسد:
اگر چه شاه اسماعیل صفوی (۱۵۰۱-۱۵۲۴) زبان ترکی را به زبان رسمی دربار خویش تبدیل کرد, شاه عباس صفوی سعی کرد زبان فارسی را به تمام اهالی پادشاهی خویش تحمیل کند. اردوبادی معتقد است که مهاجرت اجباری ارامنه به جلفای اصفهان و کردها به خراسان در دوره صفویان تلاشی بود جهت استحاله آنها در یک محیط فارس زبان.با توجه به مستندات فوق, هر آنچه از رونق زبان ترکی در زمان صفویان و حکومتهای قبل آن میبینیم نفوذ و گسترش طبیعی و ذاتی این زبان در بین متکلمین آن بوده که این قدرت در جوهره وجودی زبان ترکی نهفته است که در دیگر زبانها کمتر به چشم میخورد, و این حالت, روند عادی و جاری در کشور بوده است که ما تکلم به این زبان را در میان عموم مردم آذربایجان تاریخی و مردم ترک دیگر نقاط ایران بخصوص در بین رجال و مقامهای بالای کشوری و لشکری و درباریان و پادشاهان تا قبل از حاکمیت خاندان پهلوی در ایران میبینیم.با اینکه در دوران صفویه هم مثل گذشته زبان علم و دین, زبان عربی بوده و در مدارس و مکاتب آن دوران بیشتر به عربی تحصیل میکردند, و طبق سنتی که از زمان سامانیان باقی مانده بود شعرا هم بیشتر به زبان دری (فارسی) که زبان اصلی مردم تاجیکستان و افغانستان بود و به وسیله امپراتوران ترک در مناطق تحت حاکمیت آنها از جمله در شهرهای مرکزی ایران رواج پیدا کرده بود شعر میسرودند, زبان ترکی هم زبان مقامات عالیرتبه کشور بود و این زبان به زبانی تبدیل شده بود که دانستن آن جزء مباهات و افتخارات فرد محسوب میشد. خصوصاً تکلم به این زبان برای کسانیکه از منصب و مقام بالای کشوری برخوردار بودند امری واجب و لازم به حساب میآمد.
در زمان افشاریه هم موقعیت زبان ترکی با توجه به کتیبه عظیمی که بوسیله نادرشاه و به زبان ترکی در خراسان در کلات نادری نوشته شده و هم اکنون نیز موجود است کاملاً نمایان است. نادرشاه به ترکی سخن میگفت و از دیپلماتها و فرستادگان کشورهای خارجی چون پادشاه هند و جاثلیق ارمنستان به زبان ترکی استقبال میکرد. »آن روز که خلیفه ارامنه به حضور نادرشاه بار یافت نادر فرمودش: خوش گلیبسن خلیفه یاخچیسن, چاقسن, یولدا آزار چکیبسن خوش آمدی خلیفه, چطوری, خوب هستی سلامتی, در راه زحمت زمستان [!] را تحمل کردی. . . . «. در دوران قاجاریه نیز زبان ترکی جایگاه ویژه خود را داشت, گرچه در این دوران پایتخت و دارالحکومه ممالک محروسه ایران شهر تهران قرار داده شد اما بعلت موقعیت ممتاز و خاص آذربایجان, تبریز شهر ولیعهدنشین و دارالسلطنه بود و از نقطه نظر سیاسی هم اهمیت تبریز کمتر از تهران نبود, بخصوص اینکه صدای نهضتهای آزادیبخش و آوای تمدن اروپا از طریق آذربایجان و تبریز به تهران و دیگر شهرهای ایران میرسید.
کاسپاردروویل از فرماندهان سپاه عباس میرزا در مورد کاربرد زبانها در دوران قاجار در ایران مینویسد: »زبانهای متداول در ایران فارسی عربی و ترکی است. تعداد زیادی از افراد با اینکه به زبان فارسی مسلط هستند ترجیح می-دهند به ترکی که زبان متداول در قشون است صحبت نمایند. «. درباره زبان پادشاهان قاجار از جمله نوع تکلم ناصرالدین شاه, در کتاب »الماثر و الاثار« نوشته اعتمادالسلطنه چنین آمده است:
». . . اما تکلم خسروانی- ناطقه در کمال فصاحت است و منتهای بلاغت. . . غالب محاورات و مکالمات ملوکانه به زبان فارسی و ترکی آذربایجانی است که دو لغت عمومی مملکت ایران میباشد. و از السنه خارجی زبان فرانسه را در کمال خوبی میدانند و زیاده از سی هزار لغت در خاطر دارند. به این زبان سخن میگویند و هم مینویسند. . . انگلیسی را در اوان ولیعهدی تحصیل کرده میخوانند. و صحیحاً تلفظ مینمایند اما بدان تکلم نمیکنند. ترکی جغتایی را که اینک در ممالک عثمانی متعارف است کاملاً میدانند و مشکلات که در املاء و منشئات آن زبان است جمله در آن حضرت واضح و آسان باشد. «.آنچه از صدای مظفرالدین شاه قاجار جانشین ناصرالدین شاه بصورت صفحه ضبط شده در دست است نشان میدهد که وی نیز در تهران اغلب به ترکی سخن میگفته و در موارد خاص به فارسی صحبت میکرده است و در هنگام صحبت به فارسی نیز لهجه ترکی وی حاکم بر محاورات فارسیاش بوده است.
نوشتههایی که از مظفرالدین شاه به صورت خاطرات و به فارسی باقی مانده است نیز نشان میدهد که وی اصطلاحات ترکی را به وفور در نوشتن فارسی به کار میبرده و حتی نوشتههایش را به نوعی میتوان ترجمه از ترکی به فارسی قلمداد کرد.
وی در یکی از خاطرات شکار خود مینویسد: به طرف دسته آهو »تفنگ انداختم«. از آنجائیکه در زبان ترکی از جمله : »توفنگ آتدیم«. در این نوع موارد استفاده میشود شاهقاجار دقیقاً این جمله ترکی را به فارسی ترجمه کرده و منظور خود را بیان داشته است!
اینک نوشتهای از مظفرالدین شاه که از خاطرات یک روز شکار مینویسد:
»صبح به هوای شکار آرقالی رفتیم. ما حصل شکار این شد که ما دو دسته رم دادیم. یکی جلو میراخور رفت و دیگری جلوی منشی حضور. هر دو تفنگانداختند هیچیک نخورد. چند دسته قوش کشیدیم. آنها بند کردند چیزی بدست نیامد. آخرالامر قوش دستی خودم را دادم میراخور برد و سیر کرد. با کمال خستگی که لازم و ملزوم شکاریگری است خاصه وقتی که شکار هم نشده باشد مراجعه کردیم…«
کلمات و اصطلاحاتی که عیناً از ترکی به فارسی ترجمه شده: آرقالی یا آرغالی= بز کوهی–تفنگانداختن= تیرانداختن یا تیراندازی.– قوش کشیدن= بازشکاری را به سوی هدف پرواز دادن-شکار نشده باشد= شکار بدست نیامده باشد, (اوو (شکار) اولماسا).
پایان
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۳۰ ق.ظ