ماهیت زیبایی

ماهیت زیبایی

عبدالکریم قیطانی فرد
گروه فرهنگی:امروز اگر بگویم انسان زاده ی لذت است و برای لذت زندگی می کند شاید گزافه ای نگفته باشم، چرا که انسان مدرن بدنبال چیزی جز زیبایی نیست و زیبایی در هزاره ی دغدغه ها تنها چیزی است که انسان را به آرامش و لذت می رساند،پوشاک زیبا، خانه ی زیبا ، گفتار زیبا، خلق هنر های زیبا و… همه و همه نشان از اهمیت بالای زیبایی در دنیای مدرنیته دارند که در این تئوری ماهیت و چیستی زیبایی را توضیح خواهم داد تا اینکه بهتر به چگونگی شکل گیری زیبایی دست پیدا کنیم.
زیبایی بازتابی از مُدرکات ذهنی فرد که عبارتند از محسوسات ، معقولات ، مخیلات و وهمیات بر اُبژه ها است، که ناخودآگاهِ او بر اساس ادراکات قبلی به آن تمایل پیدا میکند. شدت میل ناخودآگاه به اُبژه نسبت به نو و جدید بودن اجزاء ترکیبی ابژه در میان مُدرکات ذهنی بستگی دارد. هنگامی ما زیبایی را درک می کنیم که ناخودآگاه ذهن ارتباط عمیق و صمیمی با ابژه برقرار کرده است، بصورتی که میل به آمیختن اجزاءِ صورت ابژه با اجزاء ادراکات خود می گردد و همین امرغریزی، حس لذت را به خودآگاه ذهن القا می_کند . لذت در روابط اولیه میان فرد و ابژها اتفاق می افتد، در رابطه های بعدی ابژه اندک اندک جزئی از اجزاء مدرکات ذهن می شود و ناخودآگاهِ ذهن کم کم تمایل خود را نسبت به آن ازدست می دهد و در برابر آن لذتی را ایجاد نمی_کند. البته این ایجاد نکردن لذت توسط ذهن هنگامی اتفاق می افتد که فرد به درکی کامل از ابژه رسیده باشد و این بستگی به میزان ادراکات شخص دارد، گاها انسان با هرباری که با یک زیبایی رو به رو میشود به درک جدیدی از آن می_رسد و لذت جدیدی اتفاق می افتد، این امر غریزی تا هنگامی ادامه دارد که انسان به کمال درکی از آن زیبایی رسیده باشد. هندسه ،جغرافیا، فرهنگ ، عقاید ، فلسفه ، تجربیات ، عواطف، احساس ،تخیل ، پنداشتهای سمعی و بصری و… از مدرکات ذهن هستند که ذهن از طریق حواس ظاهری و حواس باطنی به آنها دست یافته است. ادراک انسان بر ابژه تاثیر بسزایی دارد، فرض کنیم دو نفر با جغرافیا ، فرهنگ و عقاید کاملا متفاوت با یک زیبایی روبه رو می شوند، کسی از این زیبایی لذت می برد که این دو اصل غریزی زیباشناسی با ادراکات او همخوانی داشته باشد؛
اصل اول: ادراکات آنها جزء یا کلیت صورت آن زیبایی را نفی نکنند، مثلا عقاید، فرهنگ و خِرَدِ فرد با آن زیبایی همخوانی داشته باشد مانند یک نژاد پرست که عقایدش مانع از زیبا دیدن نژادهای دیگر است.اصل دوم: اجزاء صورت آن زیبایی را مدرکات ذهنی آنها کمتر درک کرده باشد، مانند یک شهر نشین که روستا را زیبا می_بیند و یک روستا نشین شهر را؛ اینجا هر کدام توسط حواس ظاهری خود کمتر به درکی از اجزا صورت ابژه ، که فرهنگ، جغرافیا، هندسه یا عقاید مقابل خود نیز میتوانند جزئی از آن باشند، رسیده اند. به همین دلیل هر کدام درک جدیدِ اجزائی از فرهنگ یا جغرافیای دیگری برایش لذت بخش است.زیبایی را می توان به دو دسته تقسیم کرد، دسته ی اول زیبایی های طبیعی هستند که لذت آنها از ارتباط مستقیم حواس ظاهری با اجزای طبیعت دریافت می شوند و رودها، جنگل ها، دشت ها ، حیوانات، انسانها و… از این دسته اند. دسته ی دوم زیبایی هایی مصنوعی اند که ذهن انسان با ایجاد رابطه ی غیر مستقیم بین اجزای صورتِ اجزاء طبیعت، آنها را صناعت می کند، که بدلیل تاثیر وجود حواس باطنی در اجزاء آنها، نمی توان آنها را نامحسوس خواند. زیبایی های حاصل ازعقل، منطق و تخیل انسان از این دسته اند مانند نشانه های قراردادی مثل متن ها ، نماد ها ، هنرها و غیره…از آنجایی که انسان بر حسب تمایل، آخرین توان خود را برای لذت بردن از زیبایی های طبیعی بکار گرفته است، پس از درک کامل اجزای آن بصورت غریزی کم کم تمایل خود را نسبت به آن از دست می دهد و با گذر زمان ادراکات او از اجزای زیبایی های طبیعی سرشار می شود و طبیعتی که پیشتر برای لذت به آن تمایل داشته است به یک محیط معمولی تبدیل شده و کمتر از پیش به آن توجه می_کند. خصوصا امروزه که انسان توسط علم و تکنولوژی به وسایلی دست پیدا کرده است که میتواند با کمترین زمان محدوده ی جغرافیایی خود را طی کرده و به زیبایی های طبیعی محدوده خود دسترسی پیدا کند. با توجه به اینکه زیبایی های طبیعی برای یک انسان براساس توان او برای دستیابی به آنها محدود هستند، برای لذت خود خالق زیبایی های مصنوعی می شود، زیبایی هایی که افکار ، عقاید و فرهنگ های مختلف در زمان و مکانهای مختلف بر آن تاثیر می گذارد، که با بررسی تاریخ هنرهای سمعی و بصری جهان می_توانیم بخشی از آن را مشاهده کنیم.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۶:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


9 − پنج =