لزوم بازنگری در الگوهای مصرف فرهنگی

لزوم بازنگری در الگوهای مصرف فرهنگی

گروه فرهنگی: سبک زندگی یا الگوهای مصرف فرهنگی یکی از موضوعاتی است که اگرچه گاه اهمیت آن نادیده گرفته می‌شود اما اثرات شگرفی بر پیشرفت و پسرفت یک جامعه دارد. نگاهی به اخباری که درباره جامعه منتشر می‌شود، بیانگر مخاطره‌ها و آسیب‌هایی است که به‌واسطه گسترش بحران‌ها در جامعه و محیط ما رخ‌داده‌اند یا نشانه‌های آن‌ها در آینده نزدیک قابل‌رؤیت است.
توجه به حجم خبرهای منفی‌ای که درباره جهان و جامعه وجود دارد،‌ می‌تواند موجب تیره شدن یا تشکیک در چشم‌اندازهای امیدبخش زندگی ما باشد؛ اما مسئله اصلی آن است که بخش زیادی از این بحران‌ها در شیوه عمل و سبک‌های زندگی ما آدم‌ها ریشه دارد.
سبک‌های زندگی ما،‌ در هر شکل و الگویی که باشد،‌ پیامدهایی برای خودمان، دیگران و محیط پیرامونی و منابع آن دارد. ازاین‌رو همه آنچه در آلودگی هوا،‌ خشکی،‌ گسترش بیماری‌ها و … وجود دارد،‌ ریشه در الگوهای زندگی ما انسان‌ها دارد.سبک‌های زندگی مفهومی کلیدی برای فهم الگوهای رایج در یک جامعه است. این مفهوم به علایق، نظرات، رفتارها و جهت‌گیری رفتاری یک فرد، گروه یا فرهنگ اشاره کند. سبک زندگی به معنای شیوه? زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. ازاین‌رو این مفهوم درواقع به آنچه در عمل جاری است و تحقق‌یافته، اشاره دارد. سبک‌های زندگی ما به‌گونه‌ای است که در مصرف مستقیم و غیرمستقیم منابع به شیوه پایدار عمل نمی‌کند.
عموماً در بحران‌های محیط‌زیستی،‌ مداخله یا مصرف مستقیم مبنای بحث و نظر قرار دارد،‌ درحالی‌که مصرف غیرمستقیم یا آنچه در اصطلاح به آن ردپای بوم‌شناختی گفته می‌شود،‌ کمتر مدنظر قرار می‌گیرد. مفهوم ردپای بوم‌شناختی بیانگر آن است که هر کالا یا خدماتی که ما مصرف می‌کنیم،‌ پیامدهایی در محیط‌زیست و مصرف منابع دارد. مصرف بی‌رویه انرژی یا مصرف بی‌رویه سیستم‌های سرمایشی و گرمایشی یا مصرف بی‌رویه لباس و کالاهای صنعتی و …، هرکدام مستلزم صرف میزان مشخصی از منابع، انرژی و کار انسانی است.
به همین دلیل باید با نگاهی فراگیر این وضعیت را درک و دریافت کنیم که چرا شیوه‌های زندگی ما انسان‌ها در کلیت خودش زمینه این حجم انبوه بحران‌ها را فراهم کرده است. برای این کار باید درکی درستی از فرآیندهای تأمین کالاها و خدمات داشته باشیم. در جهان نوین، ما به دلیل آنکه چرخه تولید کالا و خدمات از منابع محدود هر جامعه را شاهد نیستیم،‌ متوجه این فرآیند و پیامدهای بوم‌شناختی آن نمی‌شویم.در نتیجه یک ضرورت کلیدی برای ایجاد زیرساخت‌های اصلی در مدیریت بحران،‌ در سطح مردم،‌ اصلاح رویه‌های غفلت سامانمند از مکانیسم‌های تولید کالا و خدمات و رابطه آن‌ها با منابع طبیعی و حتی پیامدهای هرگونه شیوه مصرف ما بر این ذخیره محدود کالا و خدمات است.
این موضع در شرایط فعلی جامعه ما بسیار اهمیت دارد. فارغ از آنکه ریشه این بحران‌ها را کجا بدانیم و نقش نهادها و سیاست‌های مختلف در ایجاد و توسعه آن‌ها را مورد واکاوی قرار بدهیم،‌ یک مسئله اصلی،‌ عدم آگاهی از ردپای بوم‌شناختی اقدامات ما در محیط و منابع جامعه است. در بستر این غفلت بزرگ و ناآگاهی عمیق است که زمینه‌های اصلی هرگونه اقدام یا سیاست مخرب محیط‌زیست فراهم می‌شود. چون بسیاری از سیاست‌ها و اقداماتی که پیامدهای محیط‌زیستی و بحران‌ساز زیادی دارند، در این بستر ریشه‌دارند و در این بستر است که امکان جولان و تخریب را پیدا می‌کنند.از سوی دیگر در بستر این غفلت بزرگ است که مسئولیت‌های فردی و آگاهی‌های لازم در فرهنگ عمومی شکل نمی‌گیرند. درنتیجه وقتی فرآیندها و اقدامات بحران‌ساز رشد می‌کنند،‌ ما با عدم واکنش،‌ یا واکنش دیرهنگام و گاه نامناسب مردم و نهادهای مدنی مواجه می‌شویم؛ زیرا تا آن‌ها به پیامدهای ناپایدار کننده یک اقدام و سیاست پی ببرند، آن سیاست اجراشده و پیامدهای مخربش هم تحقق‌یافته است.همه این‌ها در دل همان غفلت از ردپای بوم‌شناختی الگوهای زندگی ما نهفته است. گویی مصرف می‌تواند تا انتها ادامه پیدا کند، بی‌آنکه مقصدی داشته باشد.ازاین‌رو بازاندیشی در سبک زندگی یک ضرورت کلیدی برای مواجهه با این حجم گسترده بحران‌های فزاینده در جامعه ایرانی است. این بازاندیشی به معنای افزایش ادراک و آگاهی مردم از پیامدهای بوم‌شناختی شیوه‌های زندگی‌شان و آثار مستقیم و غیرمستقیم سبک‌های زندگی و سبک‌های مصرف آن‌هاست. اینکه در جهان‌بینی رایج در جامعه و فرهنگ عمومی،‌ مصرف به معنای یک رفتار بی‌پایان نیست، بلکه باید با توجه به محدودیت‌های منابع جامعه و طبیعت و مسئولیت ما در قبال نسل‌های آینده برنامه‌ریزی شود.
این بازاندیشی در سه سطح باید رخ بدهد: در سطح آگاهی از زنجیره تولید کالا و خدمات تا مردم ردپای بوم‌شناختی سبک‌های زندگی‌شان را بدانند. در سطح اصلاح برخی مفروضات جهان‌بینی در این سبک‌های زندگی، به این معنا که منابع نامحدود نیستند و این منابع صرفاً به نسل ما نیز متعلق نیستند؛ لذا ما نمی‌توانیم به هر دلیل به مصرف بی‌رویه دست بزنیم؛ و سوم در سطح اخلاقی و عملی است؛ اینکه ما هم نسبت به نسل خودمان و هم نسبت به نسل‌های آینده مسئولیت داریم.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایرنا، نه‌تنها باید مدافع تنظیم درست و پایدار منابع و شیوه‌های مصرف باشیم، بلکه نباید در مقابل الگوها و سیاست‌ها و اقدامات مخرب نیز سکوت کنیم. نوعی کنشگری جمعی باید در مقابل هرگونه اقدامی با پیامد بوم‌شناختی مخرب وجود داشته باشد. در پرتو این بازاندیشی‌های کلیدی در سطوح آگاهی‌ها و ارزش‌ها و مسئولیت‌های اخلاقی و سبک زندگی است که می‌توانیم در مواجهه با بحران‌های محیط‌زیستی، موفق بشویم.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۹ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۲ ق.ظ

دیدگاه


− 2 = سه