فرهنگ جامعه تصویر رسانه ای را به واقعیت ترجیح می دهد

فرهنگ جامعه تصویر رسانه ای را به واقعیت ترجیح می دهد

محمدامین حسام
گروه فرهنگی: در جامعه امروز ما ارائه یک تصویر مناسب از شخصیت ها، رویدادها و حوادث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بدون اغراق از خود آن واقعیت نیز مهم تر است.
اگر اجمالاً این ارزیابی »ژان بودریار« را بپذیریم که در عصر سیطره »حاد واقعیت« ،»تصاویر«، اهمیت و جایگاهی به مراتب فراتر از »واقعیت« پیدا کرده‌اند، و به عبارت دیگر »تصاویر، واقعی‌تر از واقعیت شده اند«، می توان نتیجه گرفت که امروزه نحوه‌ی »بازنمایی« هر پدیده‌ی اجتماعی در هنرها و رسانه های عمومی، اهمیتی فراتر از »واقعیت« آن پدیده، در شکل دهی به قضاوت افکار عمومی نسبت به آن پیدا کرده است. مثال بارز این امر حوادث یازده سپتامبر است که در آن، ابعاد مظلوم نمایی که »سی ان ان« به راه انداخت، از ابعاد چالشی که دولت امریکا واقعا درگیر آن بود، بزرگتر بود. با کمی اغماض می‌توان گفت که در دنیای امروز پدیده‌ای که به »تصویر« کشیده نشود، گویی که از دایره‌ی »وجود« خارج شده است؛ دست کم این که»بود و نبود« آن چندان تفاوتی ندارد به همین دلیل است که این روزها هیچ کالایی تا »تصویر مطلوب«ی از آن برساخته نشود، به فروش نخواهد رسید. و هیچ سیاستمداری تا »تصویر مطلوب«ی از او برساخته نشود، به قدرت نخواهد رسید. «مدیریت تصویر» بخش لاینفکی از هر فعالیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است. اولین انتصاب هر سیاست‌مدار و نزدیک‌ترین مشاور هر صاحب‌منصبی در دنیای امروز، مشاور رسانه‌ای و تبلیغاتی اوست. بدین جهت که »تنها تصویر است که می‌ماند«. با نگاه به سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز درمی‌یابیم که آنها نه تنها به حفظ پاکیزکی و آراستگی »صورت« و »ظاهر« اهمیت می‌داده‌اند، بلکه برای »شاعران«، که تصویرسازان دنیای آن روز محسوب می‌شدند، جایگاه ویژه‌ای قائل بودند.
با این مقدمه می توان نتیجه گرفت که در جامعه امروز ما نیز ارائه یک تصویر مناسب از شخصیت ها، رویدادها و حوادث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بدون اغراق از خود آن واقعیت نیز مهم تر است.تائید این مدعا نیز با ارائه این مثال ها آسان تر خواهد شد:
در عرصه سیاسی نظیر انتخابات این »تصاویر«رسانه ها هستند که پیروز انتخابات را تعیین می کنند و چه در داخل و چه در خارج از کشور این »سیاست رسانه ای« شده است که می تواند با ارائه »تصویر« مطلوب در آن، با طوفان های توئیتری فردی همچون ترامپ را که یک دقیقه هم سابقه سیاسی ندارد، از پایین به اریکه قدرت ریاست جمهوری آمریکا نشاند و حتی در داخل کشور نیز با مدیریت فرایند تصویر مناسب در تلگرام و بعضا بی اخلاقی، رقیب مقابل را به زانو درآورد.در عرصه دیپلماتیک هم وضع همچنین است. بدین معنا که اگر مذاکره کنندگان و دیپلمات های ما از پشتوانه دیپلماسی رسانه ای و داشتن یک عقبه رسانه ای قدرتمند بی بهره باشند ، چه در میز مذاکره و چه پس از آن محکوم به شکست هستند.
در عرصه فرهنگی نیز پیروزمند کسی است که بتواند »تصویر« قدرتمندانه تری از خود در رسانه ارائه دهد تا از این طریق چارچوب های حاکم بر فرهنگ خود را به صورت تهاجم آمیزی به سایر فرهنگ ها انتقال دهد. در جامعه ما نیز سناریو این چنین است و با وجود غنای فرهنگی که در مبانی اسلام و سنت های ملی وجود دارد(حقیقت)، به دلیل ضعف در فرآیند مدیریت تصویر این فرهنگ و کرختی در انتقال آن به آحاد مردم(تصویر)، تاثیر پذیری ایشان از فرهنگ مدرنیته و غربی به دلیل ایجاد برساخت ذهنی »تصویر«ها (در سینما، ماهواره، شبکه های اجتماعی و حتی رسانه ملی) رو به فزونی است.عرصه های اجتماعی مردم نیز در دنیای کنونی مستمرا متاثر از »تصاویر«ی است که از رسانه ها دریافت می نمایند. اینکه قانون مداری مردم در اموری همچون راهنمایی و رانندگی با پخش فتوکلیپ ها، برنامه های گفت و گو محور شبانه یا انیمیشن های ساده ای چون سیاساکتی بیشتر شده یا اینکه اخلاق عمومی جامعه در اموری به صورت توده ای شاد و فرحناک(نظیر پیروزی در مسابقه والیبال یا فوتبال) یا غمگین و جریحه دارمی شود(نظیر ماجرای قتل ستایش یا آتنا) ، یا اینکه شبکه های اجتماعی به اولین گروه مرجع و تعیین کننده ذائقه ها و سلایق مردم در امور گوناگونی چون پوشاک، مد، خوراکی جات، سلبریتی ها و حتی امور مذهبی تبدیل شده اند، همه و همه حاکی از آن است که »تصاویر« مهم تر از واقعیت شده اند و دنیای کنونی ما همچون دهکده کوچکی است که مردمش از دریچه رسانه و تصاویر تولید شده آن ها زبان،زمان، مکان و حتی فرهنگ را کنار می زنند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.در عرصه معرفی شخصیت های بزرگ سیاسی مذهبی نیز دقیقا همین فرمول پا برجاست.
به این صورت که طبق مشهورات قانونی بیشتر کشورها، »تصاویر« منتشر شده از رهبران سیاسی یا مذهبی باید از ضوابط و پروتکل های مشخصی برای تاثیر گذاری هرچه بهتر بر مخاطبین برخوردار باشد به همین واسطه اکثریت این رهبران در کنار مشاوران اصلی خود یک مشاور رسانه ای بر می گزینند. به عنوان مثال »تونی بلر« نخست وزیر سابق انگلستان، در طول ده سال زمامداری خود، از یک مشاور رسانه‌ای کارکشته به نام »الستر کمبل« استفاده می‌کرد که او بر تمام خروجی رسانه‌ای دولت مسلط بود و حتی به وزرا در خصوص نحوه موضع‌گیری در برابر رسانه‌ها امر و نهی می‌کرد. او بود که تعیین می‌کرد در هنگام عکس گرفتن چه کسی باید در کنار نخست وزیر حضور داشته باشد و چه کسی حضور نداشته باشد. با تسلطی که بر کار روزنامه‌نگاری داشت، حتی متن پیام‌های نخست‌وزیر را به گونه‌ای ویرایش می‌کرد که تیترهای دلخواه و مورد نظر از آن درآید و در روزنامه‌ها کار شود. در واقع کار اصلی چنین مشاوران یا گروه مشاوران این است که پیام های مورد نظر رهبر سیاسی، به سریعترین و ماندگارترین شکل به مردم منتقل شود و در خلال گفتارها و تصویرها، ناخواسته پیام‌های مبهم، متناقض یا مضر به مخاطب منتقل نشود.تکثر مثال ها در باب اهمیت »تصویر« رسانه_ای و پیشی گرفتن آن بر واقعیت، آن قدر زیاد است که نگارنده به دلیل پرهیز از اطاله ، از ذکر بیشمار آن ها خودداری کرده و به ۴ مورد فوق قناعت می کند.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ، نتیجه آن که با توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی و شرایط کنونی جامعه که بیش از هر زمان دیگر مؤمنان را به جهاد فرهنگی وامی دارد و رهبر انقلاب صراحتا فرمان »آتش به اختیار« صادر می کند، درک و اهمیت رسانه، تصویر و مطالعه فرمالیستی آن پیشنهاد در گام اول؛ پرهیز از وقت گذرانی های بی موردی که به اسم فعال فرهنگی صورت می گیرد و جز علاف فرهنگی عایده ای ندارد در گام دوم؛ و نهایتا بسته بندی »پیام« و »تصویر« متناسب با مخاطب جامعه ایرانی به صورت فعالانه و اثر بخش برای همه مسئولین رسانه ای و فعالین در شبکه های اجتماعی پیشنهاد می شود. باشد که از این طریق به کلید گمشده برخی قفل های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مشکلات لاینحل دست یابیم……

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۷:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


چهار − = 3