صنعت و فرهنگ باهم یا برهم…!

صنعت و فرهنگ باهم یا برهم…!

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: تحول در فرهنگ خود می‌تواند مقدمه‌ای برای توسعه در ابعاد گوناگون باشد آن هم زمانی که فرهنگ یک جامعه خود سترون از ایجاد توسعه است. یعنی ابتدا باید شعور و فرهنگ توسعه را در مردمان یک جامعه که در آن رغبت و میلی برای تحول و توسعه نیست، ایجاد کرد. سپس روحیه تغییر و تحول موتور محرکه آن جامعه و مردمانش خواهد شد برای اصل توسعه فرهنگی و این خود مکانیسم توسعه انسانی است.در جامعه ایران و به ویژه جامعه شهری ارومیه و منطقه تاثیر آن یعنی آذربایجان پتانسیل تحول و حرکت در جریان سازی فرهنگی به شکل بالقوه وجود دارد. ابعاد و زوایای دینی که رفتار متعالی انسان را مشخص کرده و ابعاد معنوی توسعه انسانی را مشخص می‌کند این مولا علی است که در نهج‌البلاغه انسان را به زمان‌مند بودن می‌خواند: فرزند زمان خود باشید. مناسبات فرهنگی و تاریخی در آذربایجان ایران که خود حاوی باشکوه‌ترین و متعالی‌ترین شروح از تعالی انسان و توسعه معنوی و مادی او را عرضه می‌کند. فرهنگ حماسی و حق جویانه زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی، زوایای مختلف فرهنگ فولکلوریک آن که انسان را به معیار‌مند بودن دعوت می‌کند و هزاران نکته و گوشه دیگر. اما بالفعل کردن این پتانسیل‌ها نیازمند مطالعه و تحقیق در وضعیت کنونی شهر ارومیه و یا استان است. شرایط فرهنگی اکنون شهر ارومیه چگونه است؟ امکانات کجاست و عملکردهای عینی و مشخص به چه نحو است؟ خلاء و نداشته‌ها چه هستند و انتظارات از چه جنسی؟برای پاسخ‌گویی به این سؤالات و شرح آن‌ها نیاز است که مقدمتا ً به چند عنوان اشاره شود:سطح سواد و آگاهی عمومی در جامعه شهری ارومیه، تکنولوژی و فرایند صنعتی و به روز شدن فنون و امکانات فنی، شناخت و رشد گردشگری و توریسم به عنوان اولین عامل و حامل نشانه‌های فرهنگی و طرح آن‌ها در بطن یکدیگر، مطبوعات و اطلاعات عمومی، کاربردی کردن روزمره اجزای زندگی و کار، سیاست‌های مشخص و شفاف فرهنگی براساس شرایط بومی و اجتماع منطقه‌ای و فرهنگ یا فرهنگ‌های غالب.فراز آخرین این مقدمه ناظر بر صنعت شدن و یا بودن فرهنگ است در عصر حاضر! نوشتار زیر به شکل مختصر خواستگاه¬های این نگاه نوین به فرهنگ و توسعه آن در جهان پیرامون امروز خواهد پرداخت.اگرچه مفهوم »صنعت فرهنگی« هنوز هم در حال شکل گیری است و دائماً تعاریف جدیدی درباره آن ارائه می‌شود، اما به هر تقدیر نگرش¬های اساسی¬ای را درباره منابع تولید ثروت در اقتصادهای نوین و پایداری جوامع در عصر تغییرات سریع، در اختیار ما می‌گذارد. به کمک این مفهوم می¬توان روابط حاکم بر سازمان¬های فرهنگی غیرانتفاعی و شرکت¬های خصوصی که در صنعت نشر، رادیو و تلویزیون فیلم، موسیقی، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی و طراحی مشغول به فعالیت هستند را بررسی نمود. ماشین¬های فرهنگی طی سی سال اخیر، بیشتر از یک‌صد سال گذشته موجب تغییرات در زندگی فرهنگی عده کثیری از مردم (غیر از روشنفکران) شده‌اند. انفجار فرهنگی موجب تغییر زندگی فرهنگی قشرهای گوناگون جمعیت، وسایل (فرهنگی) خانواده¬ها و مصرف محصولات (فرهنگی) آن‌ها شده است و از دیگر سو، آگاهی مقامات دولتی از نیاز به تنظیم و اجرای سیاست¬های فرهنگی منطقی¬تر شده است. با توجه به اینکه در کشور ما و به ویژه در شهر و استان¬ ما سیاست¬های فرهنگی طی بیست سال اخیر به شدت نامتعادل بوده و در نتیجه، آشکارا با واقعیت زندگی فرهنگی بی ارتباط گشته و شدیدا ً نیازمند تغییر شده¬اند. امروزه بحث در این مورد نه تنها غیر قابل اجتناب، بلکه بسیار ضروری است و باید در تمامی سطوح، از کوچک‌ترین محلات گرفته تا مراکز عمده سیاست‌گذاری فرهنگی و محافل روشنفکران باید مطرح شود. باید توجهی تازه به رابطه متقابل سیاست¬های فرهنگی و صنایع فرهنگی، به ویژه با عنایت به این که رشد این صنایع تازه آغاز شده است، به عمل آید.
مفهوم صنعت فرهنگی: مفهوم صنایع فرهنگی نخستین بار در طی جنگ جهانی دوم و در مکتب فلسفی فرانکفورت و برای توصیف صنعت قدرتمند فیلمسازی آمریکا شکل گرفت. طبق تعاریف متداول، صنایع فرهنگی متشکل از بنگاه¬هایی است که برای عموم مردم، اطلاعات و سرگرمی¬های آموزشی، علمی و فرهنگی در قالب¬های مختلفِ قابل تکثیر، طراحی و تهیه می¬کنند. هدف صنایع فرهنگی (که تحت عناوین دیگری همچون صنایع رسانه¬ا¬ی، صنایع حق تکثیر) کپی رایت و حتی صنایع محتوایی نیز شناخته می¬شود مفهوم سازی، هماهنگ سازی تولید، ارتقا و تجارت کالاهای فرهنگی در قالب¬های مختلف اعم از کتاب، مجله، روزنامه و ژورنال، فیلم و محصولات صوتی تصویری ویدیو و نوار کاست، نرم افزار، لوح فشرده (سی دی) و دیگر محصولات است. البته با وجود فضای سایبری و اینترنت تقریبا ً اقلام فوق سنتی محسوب شده و از نظر کیفیت، کمیت و زمان دیگر به صرف نیستند. کشورهایی که به اهمیت استراتژیک صنایع فرهنگی پی برده و اقدامات متناسبی را به انجام رسانده¬اند، امروز از نظر اقتصادی و همچنین نفوذ فرهنگی در سطح بین‌المللی، موقعیت ممتازی دارند و به عکس کشورهایی که به دلایل مختلف اعم از ایدئولوژیک، سیاسی، اهداف اقتصادی کوتاه¬مدت یا حتی ماهیت فرهنگی، از صنایع فرهنگی خود حمایت نکرده¬اند (د ارومیه سینماها، مطبوعات و…) امروز گرفتار هجوم محصولات و محتواهای فرهنگی بیگانه شده¬اند و در معرض همه¬ گونه پیامدهای جدی آن همچون به خطر افتادن هویت فرهنگی و پرداخت هزینه¬های سنگین بابت حق تکثیر (کپی¬رایت) یا فشار برای ایجاد مانع در برابر واردات فرهنگی قرار گرفته¬اند و بدین سبب چه از لحاظ اقتصادی و چه فرهنگی در معرض خطر انزوا قرار دارند. در واقع، صنایع فرهنگی سهم چشمگیری در دسترسی افراد به اطلاعات، آموزش، و فرهنگ و نیز اشتغال¬زایی دارند و نقش مهمی را در ارایه تصویر فرهنگی یک کشور یا ملت و ایجاد جایگاه مناسب در اقتصاد بین¬المللی ایفا می-کنند. به همین علت باید در هرگونه تحلیل عمیق و مستدل فرهنگی و در تدوین استراتژی¬های حوزه فرهنگ و توسعه که هم¬اکنون از اولویت¬های دستور کاری نهادهای بین¬المللی است، به بررسی دقیق صنایع فرهنگی پرداخت. تعاریف صنعت فرهنگ: برای تبیین صنعت فرهنگ تعاریف متعدی وجود دارد و صاحب‌نظران بنا بر برداشت‌های خود از این مقوله تعریف یا تعاریفی را ارائه داده¬اند که در زیر به برآیند مشترکی از این تعاریف پیرامون صنعت فرهنگ اشاره می¬گردد: ۱- صنعت فرهنگی به مجموعه¬ای از صنایع اطلاق می¬شود که محصولات آن-ها درون مایه فرهنگی و معنوی دارند و برای غنی سازی حیات روحانی و پالایش روح به کار می¬روند. ۲- بر اساس تعریف یونسکو هم صنایع فرهنگی به صنایعی گفته می¬شود که خروجی‌های خلاق و هنری ملموس و ناملموسی تولید می¬کنند که دارای پتانسیل تولید ثروت و ایجاد درآمد از طریق بهره برداری از دارایی¬های فرهنگی و تولید خدمات و کالاهای دانش بنیان (هم سنتی و هم نو) هستند. ۳- صنعت فرهنگی مجموعه‌ی پیچیده¬ای از تمام صنایعی است که خدماتی را بر حسب نیاز زندگی معنوی و تفریح و سرگرمی ارایه می¬دهند.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۵:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


× هشت = 24