عرفان وفرهنگ اسلامی مغایر با بداندیشی

عرفان وفرهنگ اسلامی مغایر با بداندیشی

گروه فرهنگی:آموزه‌های دینی اسلام به گونه‌ای بیان شده است که به سهولت قابل اجرا و عمل باشد و نیز براساس آیات قرآن، خداوند هیچ کس را بیش از حد توانش مکلف نکرده است. با این حال در امور دینی گاه مشاهده می شود شخص دچار وسواس می شود و از انجام بیش از حد یک تکلیف دینی یا دقت و اصرار بیش از حد در یک امر مثلا در وضو گرفتن یا قرائت نماز و… آن وظیفه دینی را برای خود سخت و طاقتفرسا می نماید.این حالت نفسانی و شیوه رفتاری در عبادات از نظر تعالیم اسلام کاملا نفی شده است و آیات قرآنی نیز بر این امر دلالت دارد و به طور کلی وسواس در قرآن از القائات شیطانی و وسواس خناس معرفی شده که در قلب مومنین القاء می شود. از این رو در اخلاقیات قدیم نیز از این امور با عنوان نفسانیات یاد شده است که امروزه به آن بیماری های روانی گفته می شود. در لغت نامه دهخدا ذیل واژه وسواس آمده است: اندیشه بد و هر آنچه در دل گذرد یا هر بدی که به قلب خطور کند و هر چیزی که در آن خیر و صلاح نباشد.پنبه وسواس بیرون کن ز گوش/تا به گوشت آید از گردون خروش این تعاریف نشان می دهد وسواس امری نفسانی و به تعریف جدید نوعی بیماری روانی است که توجه کردن به آن دور شدن از تعالیم دینی و دل سپردن به القائات شیطانی است که در قلب مومنان وسوسه می نماید. در فرهنگ معارف اسلامی آمده است: وسوسه عبارت از القای شیطان است و عبارت است از خواطر نفسانی و جسمانی، خواه عقلی باشد خواه شرعی و خواه حسی و از جمله: آنچه عبد را از خدای متعال دور گرداند.این تعاریف مشخص می کند وسواس در عبادت و به طور کلی امور دینی، دشوار کردن این امور برای شخص مجری است که خلاف خواسته شرع و عقل است و از تلقینات شیطانی به شمار می رود.از سوی دیگر مداومت وسواس باعث می شود جلوه دین در نظر دیگران نیز سخت و خشن به نظر آید و به نوعی ناخواسته تبلیغ منفی از آموزه های دینی ارائه گردد.
وسواس نه تنها در عبادت، شخص را دچار مشکلات فراوان می کند، بلکه در تعلیم و تربیت دینی نیز بشدت تاثیر می گذارد. مثلا وقتی والدین دچار وسواس در عبادت باشند، کودکان این فعل را در ایشان مشاهده می کنند و ممکن است به مرور از انجام فرایض دینی با آن شکل و شیوه یا به طور کل از انجام یک یا چند فریضه دینی دلزده شوند یا ممکن است این وسواس والدین در انجام امور دینی باعث سختگیری ایشان در مورد فرزندان شود و ایجاد تنش و فشار کند که این امر نیز به مرور باعث دلزدگی فرزندان از انجام امور دینی می شود و در آینده که آزادتر و مستقل تر می گردند دیگر تن به انجام این فرایض نسپارند.
به همین دلیل این گونه افراد در جامعه دینی به گونه ای تاثیر منفی گذارده و باعث اثرات سوء می گردند که دیگر اعضا راهم تحت تاثیر قرار داده و از تعلیم اصیل دینی که لازمه سیرت باطنی و صورت ظاهری نیکو است، دلزده و ناخواسته دور سازند.وجود وسواس در عبادت همچنین باعث دوری شخص از مفاهیم عرفانی می شود؛ چراکه در عبادت باید توجه فرد به روحانیات و امور معنوی باشد، در صورتی که در وسواس تمام توجه شخص به جسم و به طور کلی عالم ماده است.
یعنی به جای این که به تفکر معنوی بپردازد و مفاهیم قرآنی را با تامل در باطن آیات متوجه شود در شیوه ادای کلمات تاکیدی بیش از حد می نماید یا در نماز نیز همین گونه رفتار می کند که باعث دوری از تعالیم عرفانی اسلامی می گردد و به قولی در صورت باقی می ماند و به باطن و عمق تعالیم دینی نمی رسد.آموزه های عرفانی تاکید دارند ظواهر شریعت راه رسیدن به حقایق آن است و باید با تامل و تفکر در امور معنوی که شرع مقدس امر کرده است به این حقایق دست یافت، اما وسواس درست عکس این تعالیم رفتار می کند و شخص را درگیر ظواهر، آن هم به شیوه کاملا سختگیرانه و ملالت آور می کند که دیگر فرصت تفکر در معانی را از شخص مجری می گیرد و از سهولت انجام فرایض دینی که در آن فرصت تفکر معنوی فراهم است، دور می کند.
همچنین وسواس که بیان شد از القائات دیو نفس (در ادبیات کهن فارسی، شیطان را به دیو ترجمه کرده اند) است باعث تقویت قوه واهمه می شود که آن هم ایجاد نوعی بیماری روانی (نفسانی) می نماید.
اعتقاد به خداوند از زمانی در انسان شکل گرفت که دریافت نسبت به دیگر موجودات از فهم و درک بیشتری برخوردار است. این درک و فهم او را به این امر رهنمون کرد که این دنیا و لوازم آن تصادفی آفریده نشده و همه چیز دارای نظم است. نظم و قانون موجود در طبیعت همراه این درک که او به سوی مقصدی خاص رهنمون است، اندیشه وجود آفریدگاری برای این عالم را در فکر و ذهن او رقم زد و این اندیشه را بعثت انبیاء تثبیت کرد.انبیاء راه حقیقی را به انسان نشان دادند و بر احساس او مبنی بر وجود خداوند و عبادت او صحه گذاشتند. از این رو آنها برای مردم آشکار کردند خداوند به مردم نزدیک است، مردم باید او را عبادت و او اجابت کننده و راهنمای آنهاست. »و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می‏کنم. پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.« از طرفی انبیاء به مردم گوشزد کردند که لب و اساس دین، عبادت و پرستش خداوند است؛ زیرا از این طریق است که آدمی می تواند به خداوند نزدیک شود و این در حالی است که انبیاء معتقد بودند عبادت خداوند باید از روی آگاهی صورت گیرد؛ زیرا در نزد خداوند آگاهانه عبادت کردن در مقام همان اندیشه کردنی است که در قرآن بسیار از آن سخن رفته است. از این رو می توان عبادت را به دو روش آگاهانه و ناآگاهانه تقسیم کرد. این کار از آن روی انجام می گیرد که عادات ناپسندی همچون وسواس در عبادت که بعضا در پرستش خداوند دیده می شود به کناری نهاده شود و خداوند فقط به دلیل آن که شایسته عبادت است، پرستیده شود. از این رو به منظور یافتن راهی برای از بین بردن وسواس در عبادت به بسط و توضیح این دو روش اقدام می شود.در روش آگاهانه پرستش و عبادت خداوند بر مبنای اندیشیدن است؛ چراکه در نظر خداوند اندیشیدن از عبادت بدون تفکر والاتر است. از این روست که در احادیث آمده است: »یک لحظه تفکر از صد سال عبادت برتر است.« در قرآن آیات زیادی به اندیشیدن اختصاص یافته و همواره خداوند جایگاه کسانی را که تفکر می کنند نسبت به کسانی که اهل اندیشیدن نیستند، بالاتر می داند. پس اندیشیدن درباره این که انسان به چه منظوری آفریده شده و در این دنیا چه می کند، از اهمیتی اساسی برخوردار است: «آیا در خودشان به تفکر نپرداخته‏اند خداوند آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامی معین نیافریده است و [با این همه] بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را سخت منکرند.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۴:۱۲ ب.ظ

دیدگاه


+ 7 = ده