طلاق نقطه پایان زندگی نیست
گروه خانواده وسلامت:ما زندگی مان را با عشق شروع کردیم؛ پس چرا به اینجا رسیدیم؟» این سوال بیشتر افرادی است که در راهروهای دادسرا یا دفاتر ثبت طلاق سرگردانند؛ در حالی که چندی پیش با شوق فراوان به دنبال کارهای عروسی شان بودند، امروز دیگر نمی خواهند به این زندگی ادامه دهند.
حال چرا این اتفاق رخ می دهد؟ طبق آخرین آمار در سال ۹۲ در کشور ما تعداد ۷۵۷ هزار و ۱۹۷ ازدواج در دفاتر ازدواج به ثبت رسید که این رقم در مقایسه با سال گذشته ۴٫۴ درصد کاهش داشته است؛ همچنین در همان سال ۱۵۸ هزار و ۷۵۳ مورد طلاق در دفاتر کشور ثبت شد که در مقایسه با سال قبل ۴٫۶ درصد افزایش داشت.
اما سوال اینجاست که چه شده است که در کشور ما علی رغم تبلیغات فراوان و تشویق جوان ها به ازدواج می بینیم تعداد ازدواج ها کاهش و تعداد طلاق ها افزایش یافته است. به ندرت پیش می آید که ازدواج یک شبه نابود شود. در بیشتر مواقع این فرآیند به تدریج و در طول زمان اتفاق می افتد؛ بنابراین وقتی مشکلی بین شما و همسرتان پیش می آیدبهترین کار این است که قبل از وخیم شدن اوضاع نسبت به موضوع واکنش نشان دهید. این بحران را حل و فصل کنید. می توانید با یکدیگر حرف بزنید و برای مشکل تان راه حلی بیابید و با کمک مشاور روی خودتان کار کنید. طلاق به ذات اتفاق ناخوشایندی است اما وقتی همه چیز به بن بست رسید و دیگر راهی برای ادامه وجود نداشت باید به طلاق فکر کرد؛ اما طلاقی که کمترین آسیب را داشته باشد.
- عده ای ازدواج می کنند چون می خواهند از طریق ازدواج مشکلات شان را برطرف کرده یا به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند. این افراد بی توجه و بی فکر ازدواج می کنند و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمی کنند؛ بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود می شوند و نمی توانند با او ادامه دهند. -دلیل دیگر، از بین رفتن شور و حال همسر است. وقتی فردی عاشق شور و نشاط و انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد.
- برخی هم به دلیل ادا نکردن مسئولیت های ازدواج و وظایف همسری به طلاق می رسند. – در برخی دیگر از زندگی ها دخالت خانواده ها، به خصوص پدر و مادر زوجین، کار را به جدایی می_کشاند. – برخی دیگر از طلاق ها به دلیل بی وفایی یکی از طرفین صورت می گیرد. – برخی پرخاش فیزیکی زیادی دارند. و در رابطه دیگران را مورد خشونت قرار می دهند. عده ای مورد خشونت قرار گرفتن را عامل طلاق می دانند. – عده ای از افراد ازدواج می کنند تا نیازهای مالی شان را برطرف کنند، به خاطر سوءاستفاده مالی که سالها از آنها شده است، طلاق می گیرند.
- اعتیاد، به خصوص اعتیاد مرد، یکی دیگر از دلایل رایج طلاق است که زن ناچار می شود کار کند و خرج مواد همسرش را بدهد و چیزی که او را بیشتر نگران می کند این است که مبادا اعتیاد پدر به فرزندان نیز منتقل شود و فرزندان از پدرشان بیاموزند. کسی که در حد اعتیاد این مواد را مصرف می_کند، برای رابطه مناسب نیست. ممکن است این افراد در اوج مصرف با شما خوب و احساسی رفتار کنند، اما به اصطلاح وقت خماری شما روی دیگر سکه را خواهید دید. به این فکر هم نباشید که رابطه می تواند آن ها را نجات دهد.
- فساد اخلاقی یک یا هر دو طرف؛ چون ازدواج یک گره را از هم باز می کند.
زمانی زوجین نباید زندگی مشترک شان را ادامه بدهند که عوامل مفسده در زندگی بیش از حد باشند و ادامه این زندگی برای آن ها خطر و ضرری به دنبال داشته باشد.
اما رسیدن به این نتیجه چیزی نیست که دو طرف به سادگی بتوانند به آن برسند. اینکه آیا ادامه این زندگی برای یک یا هر دو نفر خطرناک است یا نه، نیاز به مشاوره و دریافت راهنمایی از متخصصان و حتی بزرگان فامیل و والدین زوجین دارد. – گاهی یکی از زوجین منبع درآمد درستی ندارد؛ مثلا دزد است یا منبع درآمد درستی ندارد و به هیچ وجه حاضر به ترک این کار نیست.
وقتی فردی عاشق شور و نشاط و انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد در چنین مواردی مشخص است که زندگی آینده روشنی ندارد
گاهی ادامه زندگی برای فرزندان خطرناک است اما اینکه یکی از همسران خیلی زود از کوره در می رود و عصبانی می شود و یا اینکه بیماری خاصی دارد، از جمله مسائلی هستند که تنها با مشاوره های تخصصی می توان در مورد آن به نتیجه قطعی رسید. به طور کلی زمانی به زوجین پیشنهاد طلاق داده می شود که ضرر با هم نبودنشان، کمتر از با هم بودنشان باشد.
به باور برخی طلاق هم خوب است و هم بد. هر چند طلاق به ذات اتفاق ناخوشایندی است اما وقتی همه چیز به بن بست رسید و دیگر راهی برای ادامه وجود نداشت باید به طلاق فکر کرد؛ اما طلاقی که کمترین آسیب را داشته باشد. اما گاهی برخی طلاق ها مثل آنچه در خبرها خواندیم هزینه و آسیب های زیادی دارد و هولناک است. حالا سوال اینجاست که چه باید کرد که سرنوشت هولناک این زوج برای سایرین تکرار نشود؟
چنین افرادی اگر تحت آموزش های لازم قرار بگیرند هیچ وقت دست به چنین اقدامات هولناکی نمی زنند یا دست کم احتمال وقوع آن کمتر می شود. حال که شما مجبور شده اید، بین ماندن و رفتن، جدایی را انتخاب کنید و این فکرها مدام در سرتان می چرخد: »آیا قرار زندگی همین بود که تلاش کنم و زندگی را به جایی برسانم و بعد طلاق بگیرم و همه چیز تمام شود؟«، یادتان باشد اینجا نقطه پایان زندگی نیست.
شهلا کاظمیپور مشاوره هنگام طلاق را ناکافی دانست و گفت: من اساسا با مشاورههایی که زمان طلاق انجام میشود، مخالف هستم. زیرا زوجی که به آستانهای میرسند که احترامی میانشان نمانده و با هم جر و بحث و اختلاف داشتند و نهایتا به دادگاه کشیده شده است مگر با آن دادگاه و مشاورانش چقدر میتوان صلح و صفا ایجاد کرد؟ بسیار کم اتفاق میافتد.
کاظمیپور گفت: متاسفانه در جامعه هیچ سازمانی نداریم که دختر و پسر جوان را هدایت کند که چه معیارهایی را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند. ضمن اینکه آشنایی قبل از ازدواج نیاز است اما منظورم دوستیهای بیبند و بار نیست بلکه به معنای نظارت خانوادهها و با رفت و آمد خانوادگی باشد زیرا به نظرم ازدواج پنجاه درصد زوجین هستند و پنجاه درصد خانوادهها هستند.
وی افزود: هنوز در جامعه ما خانواده حرف اول را میزند نه اینکه خانواده تعیین کننده ازدواج باشد، بلکه خانوادهها باید همکُف باشند. این با روابط خانوادگی مشخص میشود و تنها با در نظر گرفتن سن و تحصیلات درست نیست بلکه همکُف بودن به معنای دربرگرفتن همه مسائل است.
این عضو هیات علمی دانشگاه ادامه داد: در گذشته بزرگان فامیل این مسائل را مدیریت میکردند و انتخابها بیشتر از سوی خانوادهها بود. اما در حال حاضر چون انتخابها از سوی دختر و پسر جوان صورت میگیرد مسئله عدم شناخت بسیار شایع است و به سرعت نیز به طلاق منجر میشود و حتی در بعد از طلاق نیز هیچ سازمانی نیست که به آنها و خانوادههایشان تنهایی حل مساله را آموزش دهد.
کاظمیپور بیان کرد: من اساسا با مشاورههایی که زمان طلاق انجام میشود، مخالف هستم. زیرا زوجی که به آستانهای میرسند که احترامی میانشان نمانده و با هم جر و بحث و اختلاف داشتند و نهایتا به دادگاه کشیده شده است مگر با آن دادگاه و مشاورانش چقدر میتوان صلح و صفا ایجاد کرد؟ بسیار کم اتفاق میافتد.
وی افزود: اگر هم در آستانه طلاق با مشاوره دادگاه به صلح و صفا بینجامد چون زمینههای اصلی فراهم نشده و ریشههای اصلی اختلافات را نتوانستیم برطرف کنیم بنابراین باز هم جر وبحث و مراجعه به دادگاه پیش میآید.
اگرچه من ضرورت مشاوره را انکار نمیکنم و معتقدم مشاوره باید باشد اما نه در زمان طلاق. این جامعهشناس ادامه داد: در جامعه امروز زوج ها به هر طریقی با هم ازدواج میکنند ما آنها را رها میکنیم و بعد از یک یا دو سال و حتی پنج سال که در آستانه طلاق قرار گرفتند تازه به فکر میافتیم در هنگام طلاق برای آنها مشاور تعیین میکنیم.
کاظمیپور اظهار کرد: باید موسسه یا سازمانی وجود داشته باشد که به خانوادهها در حل مساله طلاق کمک کند نه اینکه باعث دامن زدن به آن شوند و به محض اینکه کوچکترین جر و بحثی که به میان میآید بحث طلاق را مطرح میکنند. بنابراین سخنم این است که مشاوره باید قبل از ازدواج، هنگام و بعد از آن صورت بگیرد. به عبارتی خانوادهها را باید زیرذرهبین داشته باشیم.
وی افزود: منظورم از کنترل زوجین در هنگام ازدواج و حین زندگی این نیست که کلینیک مشاوره برای آنها درنظر بگیریم، بلکه حمایتهایی باید از سوی سازمانهای مسئول اعمال شود تا آنها به مرحله طلاق نرسند. بنابراین آن مشاوره قبل از ازدواج و هنگام طلاق به اندازه کافی پاسخگو نیست.
این استاد دانشگاه بیان کرد: من معتقدم اکنون در جامعه ما موارد بسیاری از طلاق عاطفی داریم. این مورد به نظرم از طلاق آشکار نیز بدتر است زیرا خانوادهای که دائم در جروبحث است و آرامش ندارد آینده خوبی را برای فرزندان رقم نمیزند.
موحدی در ادامه گفت: افراد باید مهارتهای زندگی را دارا باشند که شامل ده مساله است و مهارت حل مساله، تفکر خلاق، نقاد، مدیریت استرس، مدیریت بحران، مهارتهای ارتباطی، مهارت کنترل خشم و غیره.
وی افزود: برخی ازدواجها بر اثر فشار عاطفی، تنهایی یا مضیقه مالی شکل میگیرد و فرد بعد از ازدواج در مییابد آن مسائلی را که در پی آن بوده، دست نیافته است و این باعث میشود که دوباره تصمیم عجولانه بگیرند. در حالی که در مهارتهای زندگی، حتی مهارت تصمیمگیری نیز داریم اما متاسفانه با اینکه ممکن است سن زوجه بالا باشد اما از آنجا که خلا این مهارت را دارند تصمیمگیرهایشان نیز دچار مشکل میشود.این روانشناس ادامه داد: از لحاظ حقوقی نیز اگر مشاورانی که در دادگاههای خانواده حضور دارند برخی طلاقهای شایع را ریشهیابی میکردند در مییافتند که ما راهکارهای بسیاری داریم که میتواند به موفق شدن ازدواجها کمک کند. اگر بحث عاطفی و یا بحثهای دیگر یک ازدواج مطرح است، تکنیکهای خاص خودش را دارد که میتواند به لحاظ شناخت و بعد عاطفی میان زوجه موثر واقع شود.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۹:۰۷ ق.ظ