صدا و سیمای استان در صدا و سیمای استان

صدا و سیمای استان در صدا و سیمای استان

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون عملکرد صداو سیمایی مرکز استان مطالبی مبسوط در قالب و قامت چندین نوشتار به قلم سپرده است. قلم فرسایی و قلم گردانی و قلم زنی در این خصوص موجب شده که نویسنده این نوشتار خود از رو برود و تکراری شود بس که به تکرار از صداو سیمایی تکراری مرکز استان گفت و شنید.
زمانی به قامت سپر دفاع فرهنگی به سراغ چراغ جادوی تلویزیون و رادیو رفتیم و از چند و چون انتظارات مردم و جماعت اهل استان و کلانشهر ارومیه دم زدیم و داد سخن دادیم که عیب از خودمان است که در آینه صداو سیمایی بومی و ملی استان خود را عیب ناک می بینیم. از سردی و بی¬هوایی خودمان است که صدا و سیمای ما نیز سرد و بی¬هوا است.
زمانی از بی صدایی و بی سیمایی این رسانه همگانی؟! صحبت به میان آوردیم و از رکود و رخوت آن کوهی ساختیم از جنس کاه البته بعد از اینکه شست مان خبردار شد که قرار است تغییراتی در این سازمان جادویی اناجام شود که شد!
بعد از تغییرات اخیر نیز سری به آسیب شناسی فرهنگی و عملکرد این رسانه جادویی رفتیم و از اطراف و اکناف فرهنگی آن مبلغی سخن گزاف گفتیم و فقط خود دریافتیم که چه گفتیم.
از مسابقات تلویزیونی و انواع و تنوع آن و نیز از عواقب آن و نیز از چند و چون فرهنگی و جامعه شناختی آن آرای متفاوتی صادر کردیم. از تبلیغ مدار بودن دستگاه کلان رسانه¬ای کشور و شعبه استانی آن نقدها کردیم و گفتیم که این چراغ جادو بیشتر جعبه شعبده و تبلیغ است تا رسانه ای فرهنگ ساز!
در این گفتار ما تنها نبودیم. از بزرگان حوزه و دانشگاه کسانی بودند که بر فراز منبر و میز استادی از کرامات بی¬رقیب و بی¬بدیل این چراغ پر فروغ جادو گلوها پاره کردند و می¬کنند.
برای مثال در نقد سریال های ماه مبارک این چراغ جادو یکی از بزرگان در کسوت روحانی چنین گفته بود: »ظاهراً صدا و سیمایی ما فکر می کند که ما به عنوان مخاطب این رسانه از پشت کوه آمدیم و تلویزیون ندیده¬ام. بله ما از پشت کوه آمدیم اما خوشبختانه یا بدبختانه پشت کوه هم تلویزیون داشت«نویسنده این نوشتار نیز در یکی از مطالب مورد اشاره در پیشانی نوشت این نوشتار چنین گفته نوشته بود:» بینیم که این اعجوبه ساکت و گوش گیر بر خلاف اسم پر طمطراق صدا و سیماییش (که در توسعه استان در همه جوارح و جوانب علی-الخصوص توسعه فرهنگی و اجتماعی آن از این شبکه نه صدایی می¬بینیم و نه سیمایی…)
چه چیزی به قامت خمیده کلانشهرارومیه و استان محاط بر آن یعنی استان آذربایجان‌غربی اضافه کرده است و چه آجیل مشکل گشایی در حل مشکلات و معضلات فرهنگی و هنری و دیگر ابعاد جاری در مدیریت سیاست، اقتصاد و… به خورد مردم و اهالی همیشه سر درگریبان کلانشهرارومیه و استان داده‌است!
بگذارید سر راست بگویم عادت با چاشنی تعارف! این یادداشت بر آن نیست که شبکه پنجم ملی را از آب تحقیق و تحلیل چگونگی برنامه‌های آن در بخش صدایی و سیماییش بگذراند و نتیجه گیری کند که بعله شبکه پنجم ملی و استانی ما یا بیش از حد ملی است و یا در حد زیر صفر درجه از نظر ملی سرد و بی حال است! گیرم پتانسیلی به بزرگی صدا و سیما، این رسانه فراگیر و بی همتا، لااقل در ایران خودمان و کلانشهر خودمان ارومیه و… بر جایگاه واقعی خود که در ساختار توسعه منطقه‌ای و بومی در کلیت مثلا ً ملی کشور سهم بزرگی دارد و شاید اصل مطلب است، واقف است! اما این وقوف در کنار کارکرد ذاتی این شبکه استانی و ملی پنجم در قیاس با دیگر اقوام و فامیل‌های هم جوار و دور جوار و نزدیک جوار خود از تبریز خودمان تا اصفهان خودمان تا تهران خودمان تا همه جای خودمان و… چه گلی بر سر فرهنگ شهروندی، مدیریت دولتی، فرهنگ بومی و منطقه ای و…. ما زده است؟
آخر کدام برنامه و حرکت صدا و سیمای استان که ویژه عموم بوده با رگه‌های خاصیت خواص را مثال بزنیم که پیش این مثال، رنگ از رخ برنامه‌های پر از تهی ماهواره‌ای کشورهای هم ‌زبان، زبان مادری ما، بزداید تا بگویم که شبکه استانی ارومیه هم در کلیت ظرفیت سازی خاص و عام خود برای عموم اهالی کلانشهرارومیه و استان، برنامه ساخته‌است و کیف کنیم! این وصف امروز نیست که از سالیان گذشته، حال و هوای استانی شبکه ملی پنجم در استان آذربایجان‌غربی و کلانشهرارومیه، طنز محافل خاص و عام بوده است! تا جایی که عنوان شبکه ارومیه به کمدی‌های درهم جوش مردمی بابک نهرین یا همان صمد معروف هم راه پیدا کرد ( کسانی که نمایش‌های طنز مردمی و عام بابک نهرین را دیده‌اند، می‌دانند که در کدام گوشه‌ها بابک نهرین شبکه استانی را مزه شوخ طبعی خود کرده¬است حال به حق یا ناحق!) اما از هرچه بگذریم سخن راست! خوش‌تر است؟
این سخن راست را با سؤال پیش می‌کشیم! آیا شبکه استانی آذربایجان‌غربی به شکل ساده، عملکردی فرهنگی دارد یا تبلیغ مدار؟! آیا مسئولین این رسانه همه گیر و فراگیر خود واقف‌اند که سرگرمی محض را آن هم بدون محتوا با فرهنگ سازی و گسترش فرهنگ شهروندی اشتباه گرفته‌اند؟!
( این روزها تکرار هم بناه به خاصیت همه گیر آن در رسانه ملی در این فرزند استانی هم خودنمایی می کند یعنی باز پخش سریال قدیمی، بس قدیمی و …) آیا تفریح و سرگرمی روش¬مند راهی برای انتقال مفاهیم و اطلاعات لازم جهت گسترش دیده عموم و افزایش آگاهی‌های عمومی نیست؟! پس چرا در شبکه استانی خودمان هنوزهم گفتمان تفریح و سرگرمی محض حکم فرما است؟!
گفتگو با مسئولین و مدیران ارشد و نیمه ارشد استانی و… فقط جهت پرکردن اوقات فراغت مردم انجام می‌گیرد یا تلطیف روحیه خسته و کوهستانی اهالی!
آیا به پرسش کشیدن روزانه، هفتانه، ماهانه و… مسئولین و مدیران بالابلند و بلندآستان ارومی و غیرارومی در استان و پهن کردن سفره دل مردم از طریق انواع سامانه‌های بلند و کوتاه، رایانه‌ای، تلفنی، همراهی، اس ام اسی، پیامکی و… در اندازه‌های مختلف شهری، عمرانی، فرهنگی، سیاسی، ترافیکی و…. چه سودی عاید توسعه استان و مرکز شبه کلانش یعنی ارومیه کرده‌است…«
گفتار فوق شاید چندمین بار است که در اشکال مختلف از جهت تأکید در خلال مطالب به قلم سپرده شده نویسنده این نوشتار مورد تکرار واقع می¬شود. چه می شود کرد که در جایی که صدا و سیمایی ما تکراری است و کلیشه به ویژه سیمای آن چه جای گلایه که نقد و آسیب¬شناسی پیرامون ان تکراری نباشد. والسلام!؟

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۲۹ ق.ظ

دیدگاه


× شش = 6