اندر کيفيت مرام صدا و سيماي استاني

صدای بی صدا، سیمای بی سیما…!

صدای بی صدا، سیمای بی سیما…!

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی:ظریفی می‌گفت: مؤعد اعطای شعبه استانی صدا و سیما به آذربایجان‌غربی بود که همزمان شده‌بود با اعطای امتیاز تأسیس شرکت تراکتورسازی در تبریز و آذربایجان‌شرقی! از مرکز اعلام کردند که می‌خواهند این دو امتیاز را همزمان به منطقه آذربایجان بدهند! هر کدام از دو مرکز استان یعنی ارومیه – رضائیه آن زمان- و تبریز هر کدام از این دو امتیاز را بخواهند و انتخاب کنند؛ این انتخاب محترم است! پس این شد که مردم و اهالی تبریز فورا ً تراکتورسازی را خواهان شدند و مردم ارومیه هم بی درنگ و فی الفور صدا و سیما را! با این وصف آبا و پدران ارجمند ما از همان بدو شروع دوران معاصر و مدرنیته ایرانی، خیالشان خوشان شان می‌زده و دنبال خوش بحالی بودن بوده‌اند! یا به تعبیر یکی از دوستان تبریزی ما، از فرهنگ شان بود که دنبال فرهنگ و هنر بودند! خوب حالا که کاشف به عمل آمد که داشتن صدا و سیما در آن زمان و داشتن شبکه استانی از زمان بلوغ نارس‌اش که فقط روزهای تعطیل جمعه به مدت چند ساعت صبح آفتابی می‌شد تا روز و احوال امروزش که ۲۴ ساعته فاز می‌دهد، از محسانت با فرهنگ بودن و صاحب هنر بودن اهالی ارومیه است، ببینیم که این اعجوبه ساکت و گوش گیر بر خلاف اسم پر طمطراق صدا و سیماییش(که در توسعه استان در همه جوارح و جوانب علی¬الخصوص توسعه فرهنگی و اجتماعی آن از این شبکه نه صدایی می¬بینیم و نه سیمایی…) چه چیزی به قامت خمیده کلانشهرارومیه و استان محاط بر آن یعنی استان آذربایجان‌غربی اضافه کرده است و چه آجیل مشکل گشایی در حل مشکلات و معضلات فرهنگی و هنری و دیگر ابعاد جاری در مدیریت سیاست، اقتصاد و… به خورد مردم و اهالی همیشه سر درگریبان کلانشهرارومیه و استان داده‌است! بگذارید سر راست بگویم عادت با چاشنی تعارف! این یادداشت بر آن نیست که شبکه پنجم ملی را از آب تحقیق و تحلیل چگونگی برنامه‌های آن در بخش صدایی و سیماییش بگذراند و نتیجه گیری کند که بعله شبکه پنجم ملی و استانی ما یا بیش از حد ملی است و یا در حد زیر صفر درجه از نظر ملی سرد و بی حال است! گیرم پتانسیلی به بزرگی صدا و سیما، این رسانه فراگیر و بی همتا، لااقل در ایران خودمان و کلانشهر خودمان ارومیه و… بر جایگاه واقعی خود که در ساختار توسعه منطقه‌ای و بومی در کلیت مثلا ً ملی کشور سهم بزرگی دارد و شاید اصل مطلب است، واقف است! اما این وقوف در کنار کارکرد ذاتی این شبکه استانی و ملی پنجم در قیاس با دیگر اقوام و فامیل‌های هم جوار و دور جوار و نزدیک جوار خود از تبریز خودمان تا اصفهان خودمان تا تهران خودمان تا همه جای خودمان و… چه گلی بر سر فرهنگ شهروندی، مدیریت دولتی، فرهنگ بومی و منطقه ای و…. ما زده است؟ آخر کدام برنامه و حرکت صدا و سیمای استان که ویژه عموم بوده با رگه‌های خاصیت خواص را مثال بزنیم که پیش این مثال، رنگ از رخ برنامه‌های پر از تهی ماهواره‌ای کشورهای هم ‌زبان، زبان مادری ما، بزداید تا بگویم که شبکه استانی ارومیه هم در کلیت ظرفیت سازی خاص و عام خود برای عموم اهالی کلانشهرارومیه و استان، برنامه ساخته‌است و کیف کنیم! این وصف امروز نیست که از سالیان گذشته، حال و هوای استانی شبکه ملی پنجم در استان آذربایجان‌غربی و کلانشهرارومیه، طنز محافل خاص و عام بوده است! تا جایی که عنوان شبکه ارومیه به کمدی‌های درهم جوش مردمی بابک نهرین یا همان صمد معروف هم راه پیدا کرد ( کسانی که نمایش‌های طنز مردمی و عام بابک نهرین را دیده‌اند، می‌دانند که در کدام گوشه‌ها بابک نهرین شبکه استانی را مزه شوخ طبعی خود کرده¬است حال به حق یا ناحق!) اما از هرچه بگذریم سخن راست! خوش‌تر است؟! این سخن راست را با سؤال پیش می‌کشیم! آیا شبکه استانی آذربایجان‌غربی به شکل ساده، عملکردی فرهنگی دارد یا تبلیغ مدار؟! آیا مسئولین این رسانه همه گیر و فراگیر خود واقف‌اند که سرگرمی محض را آن هم بدون محتوا با فرهنگ سازی و گسترش فرهنگ شهروندی اشتباه گرفته‌اند؟! ( این روزها تکرار هم بناه به خاصیت همه گیر آن در رسانه ملی در این فرزند استانی هم خودنمایی می کند یعنی باز پخش سریال قدیمی، بس قدیمی و …) آیا تفریح و سرگرمی روش¬مند راهی برای انتقال مفاهیم و اطلاعات لازم جهت گسترش دیده عموم و افزایش آگاهی‌های عمومی نیست؟! پس چرا در شبکه استانی خودمان هنوزهم گفتمان تفریح و سرگرمی محض حکم فرما است؟! گفتگو با مسئولین و مدیران ارشد و نیمه ارشد استانی و… فقط جهت پرکردن اوقات فراغت مردم انجام می‌گیرد یا تلطیف روحیه خسته و کوهستانی اهالی! آیا به پرسش کشیدن روزانه، هفتانه، ماهانه و… مسئولین و مدیران بالابلند و بلندآستان ارومی و غیرارومی در استان و پهن کردن سفره دل مردم از طریق انواع سامانه‌های بلند و کوتاه، رایانه‌ای، تلفنی، همراهی، اس ام اسی، پیامکی و… در اندازه‌های مختلف شهری، عمرانی، فرهنگی، سیاسی، ترافیکی و…. چه سودی عاید توسعه استان و مرکز شبه کلانش یعنی ارومیه کرده‌است! بگذارید این سؤالات را یکجا پاسخو بگوییم:
رسانه‏ها (دراینجا تلویزیون و رادیو) در کنار نهادهای دیگری که طرز تفکر جامعه را می‏سازند(مطبوعات و…)، نقش عمده‏ای ایفا می‏کنند. بررسی‌های روانشناسی اجتماعی در زمینه نقش و قدرت رسانه‏ها(مطبوعات، کتاب، تلویزیون، رادیو و… ) نشان می‏دهد که رسانه‏های گروهی دارای چنان قدرتی هستند که می‏توانند نسلی تازه در تاریخ انسان پدید آورند؛ نسلی که با نسل‌های پیشین از جهت فرهنگ، ارزش¬ها، هنجارها و آرمان¬ها، بسیار متفاوت است. رسانه‏ها از طریق ارائه هنجارهای خاص اجتماعی، به افراد تلقین می‏کنند که رفتار ارائه شده در این رسانه‏ها، رفتار»مناسب اجتماعی« است. به این ترتیب، رسانه‏ها، با ارائه الگوها و هنجارهای خاص، باعث ایجاد همنوایی در افراد می‏گردند(توسعه انسانی).رسانه‏ها و مطبوعات بخصوص رسانه‏های الکترونیکی و تصویری، با توجه به قابلیت‌ها وکارکردهایی که دارند، می‏توانند در جهت حفظ سلامت و بهداشت روان و به عنوان یکی از عوامل تسهیل کننده هویت‏یابی برای جوانان و نوجوانان کاربرد داشته‌باشند. همچنین می‏توانند زمینه‏ساز بحران هویت و بیگانگی افراد از فرهنگ، ارزشها و باورهای خود گردند. بنابراین، وسیله و واسطه بودن رسانه‏ها آنها را در معرض کاربردهای دوگانه و گاه متضاد، قرار داده‌است. همراه با جریان توسعه، موضوع نقش رسانه‌ها برای ساختن جامعه ذیل مباحث مربوط به توسعه، از توسعه انسانی تا توسعه فرهنگی و اقتصادی، امری محوری است واین امر تامل بیشتری را در خصوص چیستی بنای جامعه ایجاب می‌کند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۵ ق.ظ

دیدگاه


3 + سه =