شیخ محمد خیابانی برستیغ آزادی وآزادگی

شیخ محمد خیابانی برستیغ آزادی وآزادگی

محمدرضا نیک آئین
گروه تاریخ: شهید نیکنام،زنده یاد شیخ محمد خیابانی در سال ۱۲۹۷ هجری قمری در قصبة خامنة آذربایجان متولد شد. پس از تحصیل فقه و اصول »قریب اجتهاد« هیئت و نجوم را فرا گرفت. از علم کلام، حکمت، طبیعیات، تاریخ و ادبیات بهرة کافی برده بود.
خیابانی در اخلاق نیز دارای مقام بس بلندی بود. مدتی امامت مسجد جامع تبریز را به عهده داشت. می‌توان گفت خیابانی در زمان خود، اورع و ازهد هم‌قطارانش از ائمه جماعت بوده است. قزاق‌های تزاری عموی خیابانی را کشتند و تمامی دارائی او را غارت کردند.
شیخ محمد خیابانی در دوره دوم به وکالت مجلس انتخاب شد و روزی که اولتیماتوم مشهور روسیه به ایران داده و در مجلس شورای ملی مطرح شد، خیابانی در خطابه بلیغی که تقریباً یک ساعت طول کشید مخالفت خود را با قبول اولتیماتوم اعلام کرد.
پس از آنکه دولت وقت اولتیماتوم را قبول کرد و مجلس تعطیل شد، خیابانی در سبزه‌میدان میتینگ مفصلی داد، نطق طولانی او مؤثر واقع شد. پس از چند روز به خراسان سفر کرد، زیرا یقین داشت وثوق‌الدوله در صدد دستگیری او برآمد.
همان‌طور که درصدد دستگیری رفقای او بود. خیابانی در شش سال فترت که مجلس تعطیل بود، مشغول تجارت شد. تا روزی که اعلان تاجگذاری احمدشاه در ایران منتشر شد و در تبریز عمّال شجاع‌الدوله »صمدخان« که وابسته و متکی به روس‌ها بودند، اعلان تاجگذاری احمدشاه را پاره کردند. شیخ دید دیگر سکوت جایز نیست، از این‌رو مشغول فعالیت شد و چند نفر از دوستان خود را به همکاری دعوت کرد و پروتست‌نامه شدید‌اللحنی به نام آزادی‌خواهان آذربایجان منتشر کرد.
بعد به تهران آمد و پس از یک ماه توقف در تهران و ملاقات با رجال و وزرا که می‌دید از طرف آنها سودی عاید ملت نمی‌شود به تبریز بازگشت و مشغول تجارت شد، ولی با انعقاد مجالس ادبی و مذاکرات فلسفی در محافل انس، ذهن جوانان مستعد را باز می‌کرد و زمینه را برای قیام‌ مهیا می‌ساخت.
پس از آنکه روس‌ها آذربایجان را تخلیه کردند، خیابانی دامنه فعالیت خود را گسترش داد و تشکیلات حزب دموکرات را تقویت کرد. شالوده تشکیلات ژاندارمری در آذربایجان از نتایج فکر او بود. در اندک‌زمانی پانصد نفر ژاندارم به ریاست افسران ایرانی مهیا شد، می‌خواستند این عده را تقویت کنند و آن را هسته مرکزی یک نیروی قوی بسازند که ورود قشون عثمانی مانع از انجام آن نقشه شد.
در اواخر شعبان ۱۳۳۷ سپاهیان عثمانی وارد تبریز شدند و در سراسر آذربایجان شروع به تاراج انبار غلّه کردند. ترک‌ها می‌خواستند آذربایجان را ضمیمه عثمانی کنند و نقشه (پان‌تورکیسم) را عملی سازند. خیابانی شدیداً مخالفت کرد و عثمانی او را دستگیر کرد و به ارومیه فرستاد. پس از تخلیه آذربایجان از قشون عثمانی، شیخ محمد خیابانی و رفقای او آزاد شدند.
زمانی که قرارداد وثوق‌الدوله (۱۹۱۹ میلادی) علنی شد، وثوق‌الدوله دست به کار انتخابات مجلس گردید. دموکرات‌های تبریز واکنش سختی نشان دادند و در انتخابات آذربایجان با آنکه وثوق‌الدوله مداخلات جدی می‌کرد، شش کرسی را ربودند. وثوق‌الدوله متوجه شد که اگر خیابانی و سایر نمایندگان آزادی‌خواه تبریز به تهران بیایند نقش مؤثری در مجلس شورای ملی بازی خواهند کرد. بدین جهت تصمیم گرفت حزب دموکرات تبریز را منحل و رؤسای آن را مغلوب کند و در مدت دو روز تمام شهر و ادارات دولتی به دست حزب دموکرات افتاد. در مدت شش ماهی که قیام دوام داشت، شهر خیلی منظم بود و خیابانی سعی داشت انتظامات عمومی کاملاً برقرار باشد.
در اثنای قیام بود که کابینه وثوق‌الدوله سقوط کرد و مشیرالدوله روی کار آمد و او هم درصدد خاموش کردن قیام خیابانی برآمد و حاجی مخبر‌السلطنه (هدایت) را به ایالت آذربایجان منصوب کرد والی جدید به تبریز وارد شد و خیابانی هرگز حدس نمی‌زد و باور نمی‌کرد مخبرالسلطنه که خود را مخالف وثوق‌الدوله و طرفدار آزادی معرفی می‌کرد متوسل به اسحله شود. به همین دلیل خیابانی درصدد تهیه قوای مسلح برنیامد.
مخبرالسلطنه پس از چند روز مذاکره عصر روز ۲۸ ذی‌حجه به قزاق‌خانه رفت و به فرمانده قزاق‌های ساخلو تبریز فرمان عملیات مسلحانه و قلع و قمع قیامیون را داد. فردا صبح مقارن با طلوع آفتاب قزاق‌ها مراکز قیامیون و کمیته حزب را که آماده برای دفاع نبود بمباران کردند و پس از سه ساعت قیامیون را منکوب ساختند. خیابانی به خانه یکی از دوستانش پناهنده شد. قزاق‌ها محل اختفای او را یافتند و در زیرزمین همان خانه، او را با چند گلوله کشتند. این واقعه در روز ۲۹ ذی‌حجه سال ۱۳۳۸ هجری قمری روی داد.
حسین مکی در آغاز فصل مربوط به »قیام خیابانی« می‌نویسد: »قیام خیابانی یکی از حوادث مهم تاریخ ایران است که در باره آن عقاید متضادی ابراز شده است.«
مشیرالدوله رئیس‌الوزرای وقت و طرفداران دولت، قیام خیابانی را نهضتی بر ضد مرکزیت ایران می‌شناختند. طرفداران خیابانی و عناصر مهم نهضت معتقد بودند که آذربایجان یک جزء پیوسته و تجزیه‌ناپذیر ایران است و چنین می‌گفتند که برای اجرای مبانی مشروطیت قیام کرده‌اند. خیابانی در نطق‌های روزانه‌اش همه جا بر این مورد تکیه می‌کند که، »هدف قیام ما عظمت ایران است و آذربایجان قسمت لاینفکی از ایران است«.خیابانی در رأس حزب دموکرات تبریز قیام کرد و مدت شش ماه زمام شهر را در دست گرفت. نهضت خیابانی تدریجاً توسعه یافت، ولی در این نهضت باید یک نکته مهم را در نظر داشت که روزنه اصلی برای دیدن حقیقت و روح نهضت است.
خیابانی مردی دانشمند بود. به علوم فقه، حکمت و ادبیات آشنائی کامل داشت و از روزنه زبان روسی و ترکی قفقازی و عربی به علوم مثبت عصر حاضر و مبانی موسیولوژی واقف بود و غالباً در خطابه‌هایش به مبانی این علوم و قوانین ثابت اجتماعی اشاره می‌کرد.
خیابانی به قدرت اعجازآسای تحول فکری و تکامل اعتقاد راسخ داشت و به همین دلیل میان قیام او با قیام‌های مسلحانه خراسان و جنگل و مازندران و ارومیه تفاوت محسوسی وجود دارد. او که به قوانین علمی آشنا بود،‌ می‌دانست هر نهضتی که بر تکامل فکری و تحول عمیق مبتنی نباشد یا زودگذر است یا به نتیجه منظور نایل نمی‌شود.
روی این عقیده به جای آنکه درصدد مسلح ساختن مردم و ایجاد یک قدرت نظامی برآید،‌ به تربیت معنوی مردم همت گماشت و همه روز عصر خطابه‌ای برای بیداری و تکامل فکری مردم ایراد می‌کرد که در جریده «تجدد» ارگان حزب دموکرات منتشر می‌شد و اخیراً به صورت کتاب جداگانه‌ای تدوین شده است.
خصایص و مشخصات قیام خیابانی را در همین نکته باید جست‌و‌جو کرد. از این‌رو قیام خیابانی با یک حمله قزاق‌ها خاموش و خودش فدای مرام خویش شد. این نکته مهم را باید همواره در نظر داشت که تبریز مدت شش ماه دست خیابانی بود و اگر او در علم و فکر و آشنائی به قوانین اجتماعی هم‌پایه میرزا کوچک‌خان و کلنل پسیان و سالار مؤید و غیره بود، از روز نخست درصدد ایجاد یک نیروی نظامی برمی‌آمد و با استفاده از قورخانه دولتی تبریز و مهماتی که در اثنای قیام معلوم شد در قونسولگری آلمان انباشته شده و حتی شامل توپ و مسلسل است، یک نیروی توانا به وجود می‌آورد که نگهبان قیام باشند و قیام شش ماهه با حمله دو سه ساعته دویست قزاق از میان نرود. مرحوم دکتر رضازاده شفق در دیباچه رساله »شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی« چاپ برلین می‌نویسد: .. آنهایی که نه تنها برای القای انقلاب سیاسی، بلکه برای تلقین انقلاب فکری در ایران کار کرده‌اند به همان اندازه که شماره آنها کم است، قیمت و اهمیت آنها زیاد است. شیخ محمد خیابانی یکی از آنها بود و قدرش از این نظر بلند است و گمان دارم قیمت او را جوانان ایران تازه بهتر خواهند دانست.یک سال از کشته شدن شیخ محمد می‌گذشت که به آذربایجان آمدم. نشانه ذکاوت و نور صفا و صمیمیتی که شیخ در چهره‌های بعضی از جوانان تبریز از خود به یادگار گذاشته و گذشته بود، بزرگی او را در یک نظر در چشمم مجسم کرد. حقیقت آنکه شیخ از معدودترین مجاهدین معنوی و جنگیان فکری بوده است که او را در نظر آیندگان بزرگ خواهد کرد. قیام او را نباید حرکتی دانست بر ضد فلان وزیر یا فلان امیر. او مقصودی عالی‌تر داشت. قیام آذربایجان یک نهضت فکری بود. آن روز که شیخ در زیرزمین خانه همسایه‌اش به دست قزاق‌های آزمودة روسی کشته شد، همان روز نیز او را سروش آزادی تاج شاهی بر سر نهاد و زمام حکومت در عالم افکار را به دستش داد. سلطنت اشرار کجا و سلطنت افکار کجا؟! کار تجدد حتمی و ضروری است. صدای شیخ محمد خیابانی خوابیدنی نیست…«
سعید نفیسی نویسنده معروف در مقدمه‌ای که بر کتاب »قیام شیخ محمد خیابانی« تألیف آقای علی آذری نوشته است، می‌نویسد: «مرحوم شیخ محمد خیابانی قطعاً یکی از پهلوانان جلیل‌القدر تاریخ معاصر ایران بوده است. این مرد در سراسر زندگی سیاسی خود به هیچ‌وجه آلوده نشد، نه تنها پیوستگی به سیاست بیگانه‌ای نداشت و جز عشق به دیار و سرزمین ایران چیزی محرک و پشتیبان او نبوده است، بلکه جاه‌طلبی‌ها و خودخواهی‌ها و ریاست‌جوئی‌هائی که در دیگران آن همه آفت برانگیخته و آن همه ماجرا و رسوائی فراهم کرده است در وی نبود. بالاتر از همه آنکه هیچ توقع مادی از ایران نداشت و هرگز زندگی خود را به پستی‌ها و کوته‌نظری‌هائی که یگانه محرک دیگران بود، نیالود. این مرد چندین سال یکی از مؤثرترین مردان سیاست ایران بوده است. چه در تهران و چه در تبریز وجود او در روی دادن حوادث و جریان وقایع بسیار مؤثر بود و به‌آسانی می‌توانست از نفوذ خود برای به دست آوردن هر چه می‌خواست استفاده کند، با این همه در زندگی ساده نزدیک به تهی‌دستی زیست و روزی که از جهان رفت اندوخته محقر دیگران را هم نداشت.زندگی سراسر تقوا و پرهیزگاری و شجاعت اخلاقی و میهن‌پرستی این مرد کسی را می‌خواست که با پشتکاری خاص در پی اسناد و مدارک بگردد و گرد و غبار روزگار را از حقایق بزداید و آن را از زیر هزاران غرض و خویشتن‌‌خواهی بیرون آورد.
شادروان شیخ محمد خیابانی، کسی بود که در انقلاب مشروطیت ایران شرکت کرد. هیجانات و جنبش‌های ملی او را برای منظم کردن چرخ‌های دموکراسی ایران، نیک‌ ورزیده و مانند فولادی آبدیده‌اش ساخت.خیابانی چنانچه از خلال گفتار و لابلای سطور نطق‌های پرمغز و ثمربخش او نیز هویدا و آشکار است، در سیاست داخلی و خارجی،‌ شناسائی همسایگان، تشخیص نیک و بد عوامل خارجی، تنظیم و تشکیلات فرقه دموکرات آذربایجان که اولین حزب مترقی در عالم انقلاب و جهان انقلاب ایران و انقلاب دموکراسی به‌شمار می‌رفت و بالاخره درتنویر افکار جوانان، برای آبادی خانه‌ای که به دست مزدوران اجنبی ویران شده بود،‌ کاملاً پخته شد و نتیجتاً یک شخصیت علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سلحشور از کار درآمد. خیابانی در این سیر تحول، همواره با کمال شجاعت و در نهایت فرسات رو به تجدد، ترقی و تکامل گام برداشت و کاملاً معلوم است که او در تحرّی حقایق سیاسی، به‌طور مداوم کوشا بود و در تزیید معلومات سیاسی خویش، پیوسته کار می‌کرد. به همین دلیل از پرکارترین و شجاع‌ترین مردان سیاسی و شخصیت‌های قرن بیستم در خاورمیانه و بزرگ‌ترین فیلسوف و تئوریسین عصر خود به شمار می‌آید.» خانة شادروان خیابانی را پس از کشتن، غارت کردند و خانواده‌اش را با چند طفل صغیر که ارشد آنها دوشیزة هفت ساله‌ای بود، مانند اسرا به خیابان‌ها، کوی‌ها و برزن‌ها بردند و گرداندند! آرامگاهش را که در مجاورت امامزاده حمزه است و به‌ وسیله یک عده از آزادی‌خواهان ساخته شده بود، به دست عمّال و به اشاره همان ایادی متجاوز خارجی تخریب کردند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۴:۴۳ ق.ظ

دیدگاه


3 × یک =