شهریت؛ معماری و تاریخ
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: معماری ارومیه؟ درست مثل یک سؤال، همه پهنه ذهنم را اشغال کرده است. زمانی از سر علاقه و صد البته نیاز، گوشه و کنار شهرم ارومیه را با پای پیاده گز میکردم تا بیشتر در تاریخش غرق شوم. نه اینکه با معاصرت و مدرنیته سر ناسازگاری داشته باشم نه! برای ورود به حوزه گفتمان مدرنیته باید از نظر سنتی خودآگاه بود چرا که باید آگاهانه و از سر خرد بعد سنت را به محک نقد به میدان مدرنیزاسیون فرستاد. در این حوزه ناآگاهانه و بی¬زمینه عمل کردن درست مثل غرق شدن آدمی است در آب که یا شنا بلد نیست و یا محل مناسبی را برای شنا انتخاب نکرده است. من نویسنده این نوشتار به ترتیب زیر خواستم بدانم کجای این معادله همه مجهول ایستاده¬ام!؟
باغ ایرانی و کوشک میانی آن هر دو در جست و جوی مفهومی عمیق از تعالی هستند، مفهومی غنی از تکامل روح انسانی، مفهومی شگرف از پردیس ایرانی! … و البته چه روشن و شفاف این نوع نگاه با فکر ایرانی درک میشود. شاید بیشتر از هر ملت دیگری به جرات میتوان گفت ایرانیها بهشت را بیش از دیگران درک میکنند بهشت مفهومی آشنا در فرهنگ ایران- اسلامی است… نهرهایی که از زیر پای انسانها روان است، درختانی که سایههای ابدی دارند میوههایی که رنگ و بویشان دلبری میکند و کوشکها و شاهنشینهایی که خبر از آسودگی مدام میدهند، لعابها و نقشهایی که چشم را مینوازند و هندسههای بی عیب و نقص به نشانه کمال عقلانیت صانع یکتا، اینها همه نشانههایی از تصویری زمینی از بهشت موعود آسمانی هستند، نشانههایی که تداعی آرزوهای مملو از ایمان و معنویت و جاودانگی است. (یوس پورتر – کاخها و باغهای ایرانی) توصیفات شگرف یوس پروتر از باغهای ایرانی و معماری مجسم در کوشکهای میانی آنها به قدری روشن و مفهوم است که نیاز به توضیح ندارد. اما در قبال این توضیحات روشن سؤالی مطرح است. شهر ارومیه چگونه و با چه عناصری به شکل عینی، در ردیف این نوع توصیفات از باغهای ایرانی قرار میگیرد؟ آیا ارومیه دارای باغهای تاریخی و معیار از نظر معماری است؟ و آیا ارومیه یک باغ شهر است؟ برای یافتن پاسخی درخور نسبت به سوالات مطرح شده بالا ابتداییترین راه گذراندن یک لحظه از سیما و نمای شهری و طبیعی شهر و شهرستان ارومیه از خیال و تصور کردن اطراف و پیرامون آن است. ارومیه از نظر فضای طبیعی و باغات، بسیار غنی و پربار است. اطراف شهر ارومیه از چهار سو با باغات طبیعی و حتی جنگل محصور شده است. اما این وضعیت چه ارتباطی با باغ شهر بودن آن دارد و یا کدام عناصر میتوانند این کمربند سبز را به متن شهر پیوند دهند تا بتوان معنای باغ شهری را نسبت به شهر ارومیه تعمیم داد؟
در شهری نظیر تبریز به دلیل کم بودن ظرفیت طبیعی در اطراف و متن آن و نبودن باغات منحصر به فرد در شاکله جغرافیایی (این امر در تصاویر کشیده شده توسط سیاحان و بازدید کنندگان از این شهر آشکار است، در این تصاویر اطراف و اکناف شهر تبریز خشک و بی بر و محصور با کوهها و ارتفاعات نشان داده میشود) آن باغ سازی رواج تمام داشته است. به نحوی که امروزه میراث این باغ سازی هنوز هم در قامت مجموعههای نظیر ائل گلی، باغ صبا، باغ شمس تبریزی، باغ وزیر و… نمایان است. البته این شرایط مربوط به دوران متاخرتر دارالاسلام ایران (یعنی همان تبریز) است. چرا که تبریز و یا ناحیهای در اطراف تبریز با ادله و شواهد کافی، در دوران گمشده تاریخ، بهشت عدن معرفی شده است.
این خود به تعبیر ابتدایی این نوشتار از یوس پورتر نزدیک و بل مطابق آن است. اما امروز در ارومیه باغ تاریخی مشخصی را معرفی نمیکنند که دارای ویژگیها و عناصر باغ سازی معماری ایرانی باشد. استثنای باغ سیاوش که هم اکنون تبدیل به مجموعه آپارتمانی شده است و کوشک زیبای آن (خانه اربابی دیزج سیاوش) به جای محصور بودن در میان درختان و عجین شدن معماری آن با طبیعت، با آپارتمانهای یوغور با قیافههای مثلا ً مدرن محاصره شده و عنقریب با شرایط موجود فرو ریخته و جای خود را به آپارتمانی با خواص قوطی کبریت خواهد داد، از شوخیهای تاریخ با شهر ارومیه است. قید امروزه را در جملات بالا عمدا ً بکار میگیرم تا وضع و حال امروز شهر و نیاز آن به باغ سازی و نه پارک سازی و یا حداقل نگهداری و محافظت از باغات داخل در محوطه شهر که حاصل توسعه و گسترش بیرویه و لجامگسیخته شهر و تجاوز به حریم طبیعی و روستایی پیرامون آن است، بیشتر نمود پیدا کند.
اگر شهر ارومیه تا ۳۰ گذشته میتوانسته به دلیل وضعیت طبیعی و جغرافیایی خود به مفهوم سنتی، باغ شهر طبیعی جلوه کند، امروزه نحوه زیست و زندگی اجتماعی اهالی آن، افزایش جمعیت، بی قوارهگی گسترش و خلاء طراحی ِ اصولی معماری در ساخت و ساز آن، از بین رفتن طبیعت پیرامونی و محاط بر آن و دخل و تصرف در طبیعت و باغات موجود و… نیاز مبرم به باغ سازی در آن به مفهوم مدرن بیشتر و بلکه بسیار بیشتر احساس میشود. باغ شهر در مفهوم مدرن خود با توضیحات داده شده تنها راه تعدیل کننده لجامگسیختگی زندگی شهری و ابعاد منفی آن است. زندگی آپارتمانی و صنعتی (در معنای دود و دم، مکانیکی و ماشینی شدن زندگی نه معنای فرهنگی و فلسفی آن) زیبایی و شادی را از زندگی اهالی شهر ارومیه زدوده است. باغشهر در زندگی شهری در حکم ریه و دستگاه تنفس شهر است و خلاء آن به معنای سرطان شهری و افلیج روحی است.
منابع
معماری اسلامی؛ پاپا دوپلو- حشمت جزنی
تبریز به روایت عکس- ابراهیم پور حسین خونیق
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۵:۲۸ ق.ظ