سریال ادامه دار فرار از درس و کلاس ادبیات فارسی
گروه فرهنگی: چه میشود بچههایی که زبان مادریشان فارسی است، در مدرسه، دانشگاه و بعضا تا پایان عمر از ادبیات فارسی فرار میکنند؟ فراری که ناشی از ندیدن و نشناختن زیباییهای زبان و ادبیات فارسی است.
اما بیفرجام ماندن این گریز آنجاست که افراد در موقعیتهای مختلف به حداقل سواد در زمینه زبان و ادبیاتشان نیاز دارند. قصه فرار از درس و کلاس ادبیات فارسی بهتازگی آغاز نشده است؛ زمانی بچهها نوشتن انشا را به افرادی در اقوام یا همسایگی که قلم خوبی داشتند میسپردند یا اگر میسر نمیشد به بهانهای از کلاس درمیرفتند. ماجرا به این ختم نشد و رسید به آنجا که فرارسیدن زنگ ادبیات بهجای لبخند، اندوه به چهره دانشآموزان میآورد. این ماجرا به آنجایی رسیده که نه معلم ادبیات جدی گرفته میشود و نه درس و کتابش. البته عدهای هم در این میان طور دیگری با ادبیات انس دارند؛ اصلاً با آمدن زنگ ادبیات حالشان خوب میشود.
پیش از اعلام حکم درباره بیعلاقگی دانشآموزان به درس و کلاس ادبیات فارسی شاید منصفانهتر باشد تا ببینیم چه چیز یا چه کس این بیعلاقگی یا بهقول برخیها نفرت را در وجود اغلب آنان نهادینه کرده است. اگر تدریس معلم ادبیات فارسی بهگونهای باشد که در دانشآموزان، جاذبه به ادبیات زبان مادریشان را ایجاد کند، آیا باز هم آنها نسبت به آن دافعه خواهند داشت؟برخی از معلمان زبان و ادبیات فارسی کنکورمحور شدن کلاسهای این درس در مدرسهها را عامل بیعلاقگی دانشآموزان نسبت به آن عنوان میکنند.زهیر توکلی، شاعر و معلم زبان و ادبیات فارسی میگوید: اگر معلمی از کنکورمحور بودن در کلاسهایش تخطی کند، پیشرفت شغلی نمیکند.
او درباره نحوه ایجاد علاقهمندی به درس ادبیات در دانشآموزان اظهار میکند: عملاً کاری نمیشود کرد. بچهها اهل مطالعه نیستند و با دو ساعت در هفته که زنگ ادبیات است هم نمیشود آنها را اهل مطالعه کرد. آنها باید مطالعه کنند تا به ادبیات علاقهمند شوند در حالیکه متأسفانه دانشآموز کتابخوان خیلی کم داریم.توکلی در ادامه میافزاید: ساختار آموزش و پرورش طوری است که مبتنی بر کنکور است و حجم کتاب درسی هم بالا است. مطالبی هم که باید گفته شود تا بچهها برای کنکور آماده شوند زیاد است. برای همین اصلاً فرصت نمیشود تا معلم بتواند خارج از کتاب حرفی بزند. شیوه تدریس خود درسهای کتاب را هم نمیشود مبنی بر این گذاشت که معلم ذوقی درس بدهد. پس باید مبتنی بر این باشد که مثلاً به دانشآموزان بگوییم اینجا آرایه لفونشر دارد و صرفاً به گفتن آرایهها و قواعد کتاب که مورد نیاز کنکور است اکتفا کنیم. اینها مطالبی است که به هیچ درد دانشآموز نمیخورد و حتی دانشآموزانی که بخواهند در رشته ادبیات فارسی ادامه تحصیل بدهند، این مباحث با این روش، اصلاً و ابداً به دردشان نمیخورد و فقط باعث زدگی آنها از این درس میشود.
زرینتاج واردی، عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز نیز میگوید: متأسفانه در حال حاضر در مدارس جو مسمومی به خاطر کنکور برای همه درسها و خصوصاً برای درسهایی مثل ادبیات به وجود آمده است. بچهها اصلاً ادبیات نمیخوانند و از آن لذتی نمیبرند و فقط به دنبال تست زدن هستند. لذت این درسها از بچهها گرفته شده است. حالا در دانشگاه، ما میخواهیم به بچهها بگوییم ادبیات فقط نکاتی نیست که بتوانند با آن چند تست بزنند و میتوانند از منظر اندیشه به آن نگاه کنند. البته که همیشه افراد علاقهمند به ادبیات در کلاسها بودهاند و حتی بعضاً به ادبیات تغییر رشته دادهاند، اما اینها موارد نادری هستند که از قبل زمینه داشتهاند. ما اگر بتوانیم به بچهها یاد بدهیم که یک نامه اداری بنویسند کلی هنر کردهایم.
کتابهایی که راهشان را جدا کردهاند
کتابهایی که برای آشنایی ادبیات دست بچهها داده شده حتی گاهی حوصله مدرسشان را هم سر میبرد چه برسد به دانشآموزان. وقتی ادبیات و زبان مادری میشود یک کتاب درهم برهم که هر سال باید خواند تا نمره مطلوبی از آن گرفته شود، چطور باید نشست و توقع هم داشت که علاقه به ادبیات در جان و دل دانشآموز موج بزند؟ انگار کتابها راه خودشان را میروند و ادبیات راه خودش را.معلمانی که خودشان مدرس این کتابها هستند، بعضاً از پراکندگی، نداشتن جذابیت و دیگر ویژگیهایی که باعث ایجاد دافعه در بچهها نسبت به ادبیات میشود، میگویند.امیرحسین پهلوان، معلم ادبیات فارسی در اینباره بیان میکند: در کتابهای درسی ادبیات، انتخاب متنها با سلیقه خوبی انجام نمیشود و طبق سلیقه خود بچهها نیست؛ این باعث میشود حوصله بچهها از خواندن متنها سر برود، اما خود کلاس ادبیات برای دانشآموزان حوصلهسربر نیست.او همچنین درباره علاقهمندی دانشآموزان به درس و کلاس ادبیات اظهار میکند: اینکه باید صبر کنند تا یک متن یا شعر طولانی را به همراه معنی و آرایههای آن بشنوند برایشان خستهکننده است، اما صرف خود کلاس معمولاً خستهکننده نیست، مگر اینکه از فشار درسی باشد.مصطفی حائری، معلم زبان و ادبیات فارسی هم میگوید: یکی از بزرگترین مشکلات کتابهای ادبیات این است که متنهای پراکنده دارند.او با اشاره به تأثیر پراکندگی متنهای کتابهای درسی ادبیات در بیعلاقگی دانشآموزان به این درس، میافزاید: متنهای پراکنده کتابهای ادبیات تأثیر مثبتی در علاقهمندی و یادگیری بچهها ندارد. بچهها به چیزی جذب میشوند که ادامهدار باشد. سریالی که میبینند یا کتابی که میخوانند، داستانهایی دنبالهدار دارند. اما نوع گزینش متن در کتابهای ادبیات بهگونهای است که هر جلسه دانشآموزان با شخصیتها، داستانها و فضای متفاوتی مواجه میشوند و این چیزی نیست که بچهها بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
صمد نعمانی، در اینباره معلم و ویراستار کتاب ادبیات فارسی اظهار میکند: یکی از نارساییهای کار مولفان کتاب درسی یکسان بودن کتاب ادبیات فارسی برای همه رشتههای درسی متوسطه است. نظام آموزشی رشتهها را تغییر داده، اما متاسفانه کتاب درسی ادبیات فارسی برای همه رشتهها یکسان است و این یک نقص است. چون دانشآموز علوم انسانی میبیند درس ادبیاتی را که میخواند مشابه رشتههای ریاضی و تجربی است، برای همین سطح بیان و تدریس در رشته علوم انسانی پایین میآید، و وقتی این اتفاق میافتد، آزمون، توضیحات و همه چیز مربوط به درس ادبیات فارسی دیگر در سطحی که باید برای دانشآموز علوم انسانی باشد، نیست. آن وقت سوالاتی برای دانشآموز در اینباره ایجاد میشود که ما معلمها هم در پاسخ دادن به آنها و توجیه کردنشان میمانیم.اطلس اثنیعشری، مدرس دانشگاه شیراز درباره بیعلاقگی دانشجویان به ادبیات میگوید: علت کمتوجهی و کمعلاقه بودن دانشجویان به ادبیات، به سالهای قبلتر از آن برمیگردد؛ زمانیکه این بچهها به تازگی وارد مدرسه میشوند و کتابهای فارسیشان، کتابهای خوبی نیستند که ما بتوانیم فکر کنیم به مرور به ادبیات علاقهمند میشوند. سالهای اولی که در دانشگاه تدریس میکردم، کتابها خیلی بد بود اما به مرور کتابهای خوبی هم وارد بازار شد؛ ولی این مسئله وجود داشت که بچهها از ادبیات همچنان دور بودند و دوری از ادبیات رنج بزرگی است.او میافزاید: بعد از آن دخترم به مدرسه رفت و تا حالا که کلاس هشتم است هر سال کلاسهای فارسی او را بررسی میکنم. هرچند که کار شایستهای هم در کتاب درسی انجام شده است؛ مثلاً اینکه درسی با عنوان فرهنگ بومی آورده شده و این چیز مثبتی بوده، اما در کل کتابهای درسی بچهها آن غنای لازم وجود ندارد، یعنی اینکه متنها از واژگانی که سواد ادبی بچه را بالا ببرند بهرهمند باشند.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا، کتابی را گذاشتهاند که بچه قبل از اینکه نوشتن را تمرین کند، مقدمه، چکیده و نتیجه را یاد بگیرد. برای همین بچههای ما یاد نگرفتهاند که انشا بنویسند. این ایرادها را باید از کتاب درسی بچهها در مدرسه پیدا کنیم. علاوه بر این، بازار تست و کنکور هم بچهها را کاملاً از مفهوم ادبیات دور میکند و بچهها صرفاً برای نمره است که سر کلاس مینشینند.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۱ ق.ظ