ادبیات کودک ونوجوان در ادبیات ترکی آذربایجانی و ریشه های فولکلوریک

ادبیات کودک ونوجوان در ادبیات ترکی آذربایجانی  و ریشه های فولکلوریک

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: یکی از مهمترین سر فصل‌های فولکلور و دانش مردمی ، که مبتنی است بر ادبیات شفاهی آن ، شیوه‌ها و سرچشمه‌های تعلیمی و تربیتی هستند. پیش‌تر نیز حول محور خصایص اندیشه ورزی و فرهنگ سازانه فولکلور در قالب مقالات مختلف صحبت به میان آمده بود، اینکه مهمترین وجه دانش مردمی وفولکلور این است که چگونه فکر کردن واندیشیدن، چگونه زیستن و انتقال دانسته¬ها و تجربیات و… درعرصه زندگی جمعی و فردی است. زبان محل نشو و نمو این چگونگی هاست. زبان به نوعی سیالیت(جریان) و حرکت فرهنگ است. فولکلور و دانش مردمی نیز ستون فقرات و ریشه‌های محکم هر فرهنگ و تمدن، نمود زمانی و بیرونی آن.در این میان ادبیات رسالت پالایش و نگه‌داشت این مجموعه عظیم را به دوش دارد. ادبیات با هر نوع و فرم ، در قالب‌های مختلف از شعر تا قصه، از رمان تا مقاله و… در تقسیمات مختلف عمل می کند. ادبیات کودکان ونوجوانان، ادبیات رسمی و ملی، ادبیات ملل، ادبیات بومی، ادبیات منطقه‌ای، ادبیات فولکلور و…از این دست، دغدغه این نوشتار ادبیات کودک و نوجوان است که ریشه و پیوندی عمیق با فولکلور و دانش مردمی دارد. این علقه و پیوند از آنجا ناشی می‌شود که ادبیات کودک و نوجوان خود بنیانی تعلیمی و پرورشی دارد. مقوله تعلیم و پرورش نیز از ارکان مهم فرهنگ رسمی و مردمی هرجامعه انسانی است. این فرهنگ رسمی از یک سو بر ریل تاریخ و زمان می‌گردد که ریشه در همان سابقه دانش مردمی و فولکلور دارد و از سویی معاصر عمل می‌کند و با جلوه‌های مختلف تغییراتِ امروز نیز همراهی می‌کند.مهم‌ترین عامل در این میان زبان ناخوادگاه جمعی و فردی انسان و بویژه کودکان است که وقتی خودآگاه می‌شود همان صورت زبان مادری را دارد. زبانی که مجموعه علایق فولکلوریک و تعلیمی در یک جامعه انسانی بر مدار آن می‌گردد و در بستر آن تجربه شده و شکل می‌گیرد و حتی انتقال یافته، کاربردی شده و تغییرات زمانی را در خود می‌پذیرد. مهمترین بخش‌های زبانی یک مجموعه فولکلوریک که با تعلیم و تربیت انسانی سرو کار دارند لالایی‌ها، متل‌ها، افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه، اشعار و ترانه‌ها، ضرب المثل‌ها و…هستند اما از این میان آنچه که با عملکرد تربیتی کودکان ارتباط مستقیم دارد لالایی‌ها، متل‌ها، افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه، اشعار و ترانه‌های کودکانه ، چیستان‌ها و… هستند.
*جبار باغچه بان: میرزا جبار عسگرزاده به سال ۱۲۶۴ در شهر ایروان پایتخت کنونی جمهوری ارمنستان به دنیا آمد و جدّش از مردم تبریز بود. او ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان »باغچه اطفال« دایر کرد و به همان خاطر خود را باغچه‌بان نامید.او مدرسه ناشنوایان را در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت‌های زیاد از جمله رئیس فرهنگ وقت دکتر محسنی در تبریز دایر‌کرد. این کلاس جنب باغچه اطفال باغچه‌بان ، واقع در کوچه انجمن در ساختمان معروف به عمارت انجمن تأسیس شد. او از سال ۱۳۰۷خورشیدی علیرغم دشواری‌های وسیع چاپ و کلیشه چاپ کتاب‌های ویژه کودکان را با نقاشی‌هایی که خود می‌کشید آغاز کرد. یکی از کتاب‌های وی با عنوان »بابا برفی« توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسید و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد. جبار عسگرزاده (باغچه بان) شاید اولین کسی باشد که قدم‌های مهم و اساسی را در خصوص ادبیات کودکان و نوجوانان برداشته است. او که زاده تاریخی تبریز است و آذربایجان و نه زاده ولادتی آن! در حدود سالهای ۱۳۰۰ به خلق خواندنی‌های خاص کودکان می‌پردازد، برای آنها شعر می‌گوید و نمایشنامه می‌نویسد. گرچه درزمان حیاتش بیشتر آثار او منتشر شد اما پس از وفاتش مجموعه شعرهای او به نام »من هم در دنیا آرزو دارم« و»افسانه بابا برفی« با برخورداری از فنون چاپ روز، به شکل جدیدی چاپ و منتشر شدند. جبار باغچه بان با عرضه بیش از ۴۰ اثر و ایجاد ابتکارت اساسی در تعلیم و پرورش کودکان وبه درستی همه کودکان اعم از استثنایی و یا کودکان عادی در ۴ آذر ۱۳۴۵ به درود حیات گفت.
*صمد بهرنگی: بعد از باغچه بان تنها از یک نفر می‌توان نام برد که دغدغه‌های تربیتی و ادیبانه‌اش در خصوص کودکان و نوجوانان به عمق دغدغه‌ی باغچه بان می‌رسد و آن یگانه کس صمد بهرنگی است. گرایش به ادبیات فولکلوریک و مجموعه دانش مردمی زبان ترکی آذربایجانی و واقع‌گرایی با کارهای بهرنگی آغاز شد و چه خوب وبه جا هم آغاز شد.صمد متولد ۱۳۱۸ تبریز و برخاسته از محله چرنداب بود. معلم بود، و این شغل خاصیت و دغدغه پرورش و ترتبیت را با علم و عمل توامان در خود دارد. در این مورد هم صمد با جبار باغچه بان مشابهت داشت. صمد از سال ۱۳۳۶ شغل معلمی را آن هم از روستاهای آذربایجان شروع کرد. شاید همین فضای روستا بیشتر او را به سوی بطن فولکلوریک زبان مادریش سوق داده بود. فضای روستایی از این نظر بسیار مستعد بود و به اصل زبان مادری و فرهنگ مربوط به آن نزدیک تر. صمد در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ به درود حیات گفت. صمد کارش را با تدوین قصه‌های عامیانه و فولکلوریک زبان ترکی آذربایجانی و باز‌نویسی آنها به زبان فارسی شروع کرد. تاثیر این باز نویسی ومطالعه در قصه‌ها و افسانه‌های ترکی آذربایجانی را در آثار خود نوشت او یعنی قصه های بر آمده از قدرت خلاقه اومی‌توان دید. او با درک وضعیت و شرایط زمان معاصرخود و نیاز‌های آن دست به قلم برده‌بود.او به گونه‌ای قلم می‌زد که می‌شد در آثار او روح جمعی و مشترک همه کودکان و نوجوانان ایران را دید آن هم فراغ از زبان مادری این کودکان و نوجوانان. سرگذشت دمرل دیوانه‌سر(برگرفته از داستان‌های دده قورقود) افسانه محبت قوچ‌علی و دختر پادشاه)، کوراغلو و کچل حمزه ،کچل کفتر‌باز( کل اوغلان) و… از نمونه‌های کار داستانی و قصویت فولکلوریک کار او است. در دیگر آثار او از اولدوز و کلاغ‌ها گرفته تا پسر‌ک لبو فروش یا ۲۴ ساعت در خواب بیداری و…. می‌توان گره خوردن ادبیات شفاهی و فولکلوریک را با وقایع و معضلات روز حول محور کودکان و نوجوانان، در جنس زبان این قصه‌ها و اصولا ًهمه قصه‌های صمد بهرنگی دید.مقالات و آثار ژورنالیستی او هم مهم است و هم از نظر شروع کار تحقیقاتی بی نظیر. او در مقالاتی تحت عنوان »کند وکاوی در مسائل تربیتی ایران«که بصورت کتاب هم منتشر شد ه است ، به جنبه‌های مختلف تعلیمی و پرورشی کودکان و نوجوان بر پایه نیاز‌های روز و هم گام با تغییرات و معضلات محیطی و اجتماعی پرداخته و تاکید دارد. او دربخشی از مقاله ادبیات کودکان در این باره می گوید: باید جهان بینی دقیقی به بچه داد، معیاری به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شرایط و موقعیت های دگرگون شونده دائمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی کند.در مقالات آتی پیرامون موضوع فولکلور و ادبیات کودکان در گستره شهر ارومیه و استان اذربایجان غربی سخن خواهیم گفت.
منابع: کودک و ادبیات رسمی ایران- صدیقه هاشمی نسب – نشر سروش ۱۳۷۱
مجموعه مقالات صمد بهرنگی- نشر روزبهان ۱۳۵۴

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳ ساعت ۸:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


6 + = هشت