سروهای بوستان فرهنگ ایستاده می میرند

سروهای بوستان فرهنگ ایستاده می میرند

حسین شاملی
گروه جامعه :بازهم برگی از تقویم می افتد و سالی دیگر یا ماهی دیگر و روزی دیگر رقم می_خورد و همان تکرار و ایستایی که گویی همگی در جایی که بوده ایم آرام ایستاده ایم و چون فردایمان بهتر از امروزمان نبوده خسرالدنیا والاخره بوده ایم و همچنین است روزی که روز معلمش نامیده اند و هر سال دریغ از پارسال که گلی نو شکفد یا دردی بر دردهای کهنه بیافزاید که گویی معلم را به جز برای درد و رنج وزخم زبان نیافریده اند .
این روز بهانه ای است برای تقدیر از معلم قلم استاد مطهری و به تبع آن معلمان که ناخدایان کشتی علم و دانشند . اما جدای از همه ظواهر ،شعارها و الفاظ پر طمطراق مسئولین و آقایانی که از حرمت ها و ارزش ها سخن می رانند این روز را حربه ای برای تقدیر از معلم می کنند تا یک سال بدون چشم داشتی به حق و حقوق خویش ،گچ بخورند ،کمر خم نموده ، موسفید کنند و انبیاء بودنش را پتکی نموده و برسرش زنند و با وعده وعیدها و آمار و ارقام تو خالی سالی را به آرزو بگذرانند ،می خواهیم گذری بر حرف های تکراری بکنیم که جامعه معلمان را آزرده و پیش از پیش بر غم شان افزوده است .
امروز صلاح و فلاح جامعه و حرکت در تکامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی از مدرسه آغاز می شود ، درستی و راستی از مدرسه شکل می گیرد و در بستر و متن این حرکت ها معلم قرار دارد که در تسریع آن نقش مهمی دارد و امروز پل عبور از وابستگی ها و رسیدن به ایده آل های جهانی از آموزش و پرورش نسل نوجوان می گذرد و معلمان راهنمایان عابران قله های علمند، ولی آنان در کجای برنامه ها و توجهات دولت کریمه قرار گرفته اند ؟آیا با تمام تغییراتی که در دیدگاه های کشورهای جهان در خصوص آموزش و پرورش به وجود آمده است – حتی کشورهای جهان سوم – و آن را به سمت و سوق توجه بیشتر به این نهاد نموده است ، باز هم معتقدیم که آموزش و پرورش نهادی مصرفی است ؟و آیا همه هزینه ها یی که انجام می گیرد در قبال تربیت نسلی کارآ و پویا و توان مند ارزش ندارد ؟ آیا مگر جز این است که می خواهیم برای فردا مدیران و دانشمندانی لایق و مدبر و متعهد تربیت کنیم ؟چرا آقایان خارج گود تمامی اتفاقات میمون و موفقیت های علمی در جهان را به نام خود می زنند و از آنانی که گلو از گچ های کلاس ، چرکین نموده اند و عمری بر تخته های کلاس مشق عشق و مهربانی به همنوع را آموزش داده اند یادی نمی کنند ؟آیا غیر از این است که امروزه تمامی موفقیت ها و پیشرفت ها و بر قله های علم و افتخار جهان نشستن ها نتیجه ی دسترنج همه ی معلمانی است که در دورترین نقاط این کشور و با نازل ترین امکانات به آموزش نسل آینده ساز همت گمارده اند ؟ چرا در جایی که نظام آموزشی ما توان حل مسائل را ندارد ناتوانی معلم و عدم تسلط او به علم روز را دلیل مشکلات می دانیم ؟عدم تسلط معلم به علم روز یا عدم انگیزه او برای تلاش بیشتر به چه دلیلی بوده است ؟ چه راه حل هایی اندیشیده شده و برنامه ریزی مسئولین چه بوده است ؟
بی شک خانواده عظیم فرهنگیان با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر و به گستردگی ایران اسلامی ،بزرگترین قشر کارمندی دولت هستند و هر جا برکه ای آب با مردمانی چند در چادر و کپر و خانه های گلی مشغول کار و زندگی اند معلمی نیز در آنجا حضور دارد و به یقین قشر معلم بیشترین رنج و زحمت را در جهت اعتلای فرهنگ و آموزش و دور از خانواده ها و موطن شان دردورترین نقاط این کشور متحمل می_گردند.و این معلمان سفیران فرهنگ وسیاست و دولت هستند و بی شک اگر جامعه ای از معلمان خویش پیوند مهر خودرا بر دارد ،معلمان نیز نخواهند توانست با دلگرمی و علاقه رسالت خویش را به سرانجام برسانند و این امر آموزش و پرورش نسل آینده را با چالشی بزرگ مواجه خواهد کرد و امروز این سفیران ،سمبل و نشانه جامعه ای فرهنگی ،روشنفکر و باسواد هستند که سخنانشان به مراتب بیش از دیگر کارمندان و نیروهای دولتی در مردم اثر دارند و در جامعه ای که اعتماد دوران غربتش را سپری می کند ، معلم امانت دار و معتمدی والا و در مواردی مشاوری امین برای همه آحاد جامعه است.مشکل امروز و جدی معلمان مشکلات مادی و معیشتی آنان است . معلمان که امروز رهبری ، تربیت و هدایت شاگردان را بر عهده دارند و آنان را برای اعتلای نام و صنعت و…. ایران آباد پرورش می دهند باید چنان از لحاظ فکری و روحی آرامش یابند که جز به تدریس و مطالعه و نوآوری به چیز دیگری نیاندیشند ، ولی متاسفانه با وجود چهارچوب ترسیمی دین و اولیاءدین از علم و عالم ، انقلاب اسلامی نتوانسته است آن چنان که شایسته است در رفع مشکلات اقتصادی معلمان موفق جلوه گر شود ، چرا که معلمان ما اکثرا ” دو شغله بوده و در گاهی موارد به شغل های کاذب روی می_آورند که وجهه معلمی نیز خدشه دارمی شود و تنگی معیشت چنان آنان را می آزارد که با انواع تحقیرهای گوناگون در جامعه مواجهند و حتی بعداز عمری تلاش در کسوت عالمی ، حتی از مسکن شخصی وامکانات اولیه زندگی محرومند.امروز حتی فرزندان فرهنگیان نیز با نوعی سرخوردگی از کمبود امکانات مالی و مادی پدرشان روبه رو هستند ؛به عنوان مثال از تحصیل در مراکز و دانشگاه های غیر دولتی ، حضور در کلاس های آزاد علمی و هنری کامپیوتر و… به علت عدم تمکن مالی اجتناب می_کنند و با مقایسه وضع پدرشان با سایر اقشار جامعه در فکر کار و آینده ای دیگرند تا مبادا به سرنوشت مختوم پدرشان که توام با افتخار و عزت معنوی و اخروی (که خریداری ندارد) هستند ولی دنیایشان کاخ های کاهی است دچار گردند.معلمان امانت دار انسانند ، معلمان هدایت گران بشریت اند ، معلمان انبیاء زمانند و معلمان چنین و چنانند ! و هزاران واژه ی زیبای فرهنگ لغات که هر شنونده ای را خوش می آید و هر صاحب دلی را بر سر ذوق می آورد گویی که بر حریر نرم ابرهای آسمانی تکیه داده است .ولی کدام دست مهربانی ، مهربانانه دست آنان را به گرمی فشرد و کدام دلی به حرمت آشنایی و محبت به دلداری آنان پرداخت و کدام طبیبی مرهمی بر زخم های تبعیض آنان گذاشت؟ و کدامین یار ، سنگ صبور دردها و لحظه های پر التهاب روزگارشان شد، حرمت نشکست و حریم عزت شان ندرید ؟ کدام دست پرورده ی آنان نقاب از درد آنان و چهره ی رنجورشان برکشید تا از این پس روزگار به مراد دل بگذرانند؟ و از سویی عالمان و معلمان این آینده سازان، افرادی گمنام تر از نام و نشانشان هستند که تنها تعدادی جمله و کلمه را به یدک می کشند و تنها واژه هایی از لغت نامه ها را وارثند که حتی گویندگان آنها نیز ارزشی به گفته هایشان ندارند.
آنان زنان و مردانی هستندکه تنها دغدغه آب و نان ندارند بلکه آرزومندند ارزش گذاری و زندگی بدون تبعیضی را تجربه کنند نه اینکه هر روز دردی بر دردهایشان افزوده شود و کار به جایی برسد که مورد تمسخر هر کس و نا کسی گردند.آنان معلمانی هستند که فردا را برای فرزندان این میهن ترسیم می نمایند ، درس عشق و عاشقی می آموزند و واژه های معرفت و ایمان محبت و مهربانی همدلی و همسانی دستگیری و کمک را یاد می دهند تا فردای نامرادی و نامردی ها کسی کسی را گم نکند و نفرت و خود بینی جای محبت و جامعه را نگیرد.این انبیاء فراموش شده ، این راهبر ان تنها مانده ی اسیر رنج ها و دردهای تبعیض و اختلاف ، اسیر واژه های نامانوس لعنت نامه ها فریاد داد خواهی و تظلم را دارند. بگویید که پشت خمیده ، چشم های کم سو و گود افتاده ، موی سفید و دست گچی معلم که در فراز و فرود خدمتش بدست آورده نعمتی است که خدا وند به هرکسی ارزانی نمی کند، اما چون امسال مان درنگاه به گذشته تغییر نکرده و اسلام داشتن دو روز مساوی را مایه ی زیان می داند معترضیم اما نمی دانیم چه کسی خادم ماست سال هاست بحث نظام پرداخت هماهنگ مطرح است ولی کدام مسئولی پیگیر این موضوع است و کدام طرح است که در خصوص معلم با موفقیت اجراء شده باشد ؟ نظام پرداختی که(منظور کم اهمیت دادن کار سایر ادارات نیست ) وزارت نیرو، نفت ، مخابرات و… دارند نه نظام پرداختی که مختص نهادهای ضعیف جامعه باشد.چرا وزرای این نهاد مقدس و سازنده یکی از یکی شعاری تر بوده و هیچ گاه حقایق معلمی و دغدغه های او را داد نزده و حق او را باز نستانده اند ؟آیا دادن وعده های دروغین در رسانه های این مملکت ( پرداخت مطالبات و…) آبروریزی نیست ؟کدام نهاد دولتی و سازمانی در رسانه ملی آن از میزان دریافتی کارکنان ، مطالبات و… حرف زده است ؟ این آموزش وپرورش را چه می شود ؟چرا حرفی که جامه ی عمل نخواهد پوشید بر زبان می رانید ؟ و روزی دیگر از عدم کیفیت معلم سخن می رانید ؟امروز نگاه به تعلیم وتربیت در قالبی کلیشه ای بوده و حتی شعارهایی که در خصوص تکریم معلم داده شده جامه ی عمل نپوشیده و این محتوای خشک و سنتی باعث رنجش معلم گردیده و هر سال با رسیدن روز معلم نه تنها شادمان و خرسند نمی_گردد بلکه غمی درونش را می آزارد و در مقام قیاس با مناسبت های دیگر آرزومند حذف چنین روزی از تقویم می شود !همیشه گفته ایم و گفته اند ولی هیچ گاه راه به جایی نبرده اند و فریاد معلم را نشنیده اند که : شما را به خدا قسم و به آنچه ایمان دارید سوگند ، باورکنید که ما هم جزء این جامعه هستیم و فرزندان ایرانیم ، و هدف مان رشد و تعالی فرزندان تان و جامعه ی اسلامی است و درجامعه ای که اسلام نگین انگشتر آنست و تبعیض و ظلم در آن گناهی نا بخشودنی است ؛ چرا در روز روشن اجحاف روا می دارید و روی سرخمان می خواهید که خلوت مان رنج نامه دلمان است و گریه های بی صدایمان شکننده قامت مان. مگر صدای استخوانهایمان را نمی شنوید که با هربار بی مهریتان شکننده تر می شوند!
کجایند آنانی که امروز به یمن اشل های کاری شان حقوقهای چنانی و پاداشی چنینی می گیرند و وقتی پای معلم به میان می آید می فرمایند : آنان زیادی اند .مسئولین گران سنگ ، هنوز هم بوی ایثار و فداکاری معلمان، این سروهای ایستاده درسنگر جنگ و علم دیروز ، در جبهه های جنگ امروز در این جامعه طنین اندازاست و هنوز هم حضور گسترده ی او را در همه راهپیمائی ها و گرد هم آیی ها و برنامه های ملی و اسلامی به چشم می بینید و هنوز هم دلسوزی های پدرانه اش در پای تخته های سیاه کلاس ها از سوی فرزندان تان به شما گفته می شود، ولی همواره بی_مهری را به چشم دیده با جان لمس کرده و با اشک آرام نموده است.آقایان عزیز، چند صباحی از برگزاری انتخابات شوراها اسلامی و مجلس شورای اسلامی گذشته است ولی تنها قشری هستند که هنوز حق الزحمه خویش را دریافت ننموده است معلم است ، درحالی که قشر بزرگ عوامل اجرایی انتخابات بوده اند و این کاریست که سال هاست تکرا ر می شود و تکرار… و اگر حضور برای برگزاری انتخابات فی سبیل الله می_باشد برای همه کارمندان دولت صورت بگیرد ولی عملا” چنین نمی شود.از سویی دیگر ، نمی_دانم فلسفه ی تعطیلات تابستانی چه بوده که امروز معلم هر چه می کشد از این تعطیلات به اصطلاح ۳ ماهه است که پتکی شده و بر سر معلم کوفته می شود که سایر ادارات این تعطیلات را ندارند !عزیزان مسئول !شما خوب می دانید که اولا” شغل معلم از مشاغل پرمشقت و سخت می_باشد و از سویی دیگر می توان این تعطیلات را حذف نموده و حقوقی برابر با سایر نهادها پرداخت نمود و مزایای جنبی آن برای اصلاح اوراق ، طرح سئوال ، برگزاری امتحانات و…. منظور فرمائید درحالی که اضافه کاری ادارات دیگر ثابت و مبالغ آن چشم گیر است و مزایای دیگری که …ما آنچه تاکنون آموختیم و خواندیم به جز ار عدالت و رعایت حق الناس چیزی نبوده، به ما آموختند آغاز لغزشهایمان ناعدالتی است و اگر گامی از پل عدالت فراتر بگذارید سراشیبی خسران و زیان در انتظار خواهدبود.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۷:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


هشت × = 40