زنان، مردان و کودکانی که جز «نان و کوه» همراه دیگری ندارند
علی خسروجردی
گروه اجتماعی:یک کنشگر اجتماعی میگوید: طرحهای دولت به قدری دیر در خصوص کولبران اجرا میشود که دیگر تاثیری ندارد. بسیاری از کنشگران اجتماعی در سراسر جهان تلاش میکنند مشاغل کاذب را حذف کنند و تمامی اقشار جامعه به یک اندازه از مزایای اجتماعی برخوردار باشند. اگرچه کنشگران اجتماعی در نقاط مختلف جهان تلاشهایی کردهاند ولی ایران هنوز راهکاری برای حذف این گروههای شغلی ندارد و ایرانیان شاهد گسترش مشاغل کاذب در نقاط مرزی کشور هستند. اگرچه کولبری برای هیچ گروه انسانی خوشایند نیست ولی »کولبر« و »کولبری« دو مولفه اصلی زندگی برای بخشی از مردمان مرزنشین در غرب کشور است. زنان، مردان و نوجوانان برای ارتزاق و تکهای نان، بار سنگینی را به دوش میکشند و از مسیرهای صعبالعبور میگذرند. در طول سالهای اخیر، حوادث ناگواری برای کولبران کشور اتفاق افتاده که عواطف و احساسات عمومی جامعه را جریحهدار کرده است. پس از مدتی، فراموشی اذهان جامعه را دربرمیگیرد و حوادثی از این قبیل به دست فراموشی سپرده میشود اما فراموشی پایان ماجرا نیست، در دوباره بر همان پاشنه میچرخد یعنی بازهم کولبرانی برای غم نان فدا میشوند.
کامل دلپسند (پژوهشگر مرز و توسعه و کارآفرین اجتماعی اقتصادی) میگوید: بهطور قطع، کولبری باید از مناطق مرزی حذف شود. کولبری نه تنها برای شهروندان مرزها اعتباری ایجاد نکرده بلکه اعتبار چندین ساله آنها را خدشهدار کرده است. اما نه تنها اهالی روستاهای مرزی بلکه افرادی که در استانهای مرزی زندگی میکنند و با مرز فاصله دارند هم به کولبری روی آوردهاند خصوصا در این ایام که کارگران شهری بسیاری در استانهای مرزی بیکار شدهاند. اصولا چگونه کولبری تبدیل به یک شغل شد؟
کولبری باید از نظر منطقهای تقسیمبندی شود. هنگامی که از کولبری در استان کردستان سخن میگویند، من از عبارت »مناطق کردنشین« استفاده میکنم. شمال آذربایجان غربی تا جنوب کرمانشاه جزو مناطق کردنشین هستند که در نوار مرزی قرار دارند. کولبری، نه تنها پدیدهای »هویتی_قومیتی« نیست بلکه فقط پدیدهای مرزی است. ما در جنوب ایران شاهد »تهلنجی« و در شرق کشور پدیدهای به نام»سوختبر« داریم. دغدغه اصلی برای ما، دغدغه مناطق مرزی است، حال آنکه به اعتقاد من؛ دولتها هیچگونه سیاست توسعهای بر اساس نیاز منطقهای با رویکرد »پایین به بالا« نداشتهاند. گرچه در سالهای اخیر و پس از برنامه ششم توسعه، نوعی نگاه اجتماع محور در برنامهریزی توسعه منطقهای به چشم میخورد. با اینوجود اعتقاد دارم که مناطق کولبری را باید در سه منطقه از یکدیگر تفکیک کرد: مناطق»پیرانشهر و سردشت«، »بانه و مریوان« و »پاوه و جوانرود« که از شمالیترین تا جنوبیترین مناطق کردنشین هستند. علل بروز کولبری دراین مناطق متفاوت است که بنا به دلایلی مثل ساختار فضایی، سیاستگذاری استانی و نرخ اشتغال و بیکاری، کولبری شکل گرفتهاست.
چرایی پدیده کولبری در این مناطق را تشریح میکنید؟
پدیدهی کولبری در پیرانشهر و سردشت ماحصل سیاستهای رانتی و تبعیضآمیز است. احساس »طردشدگی«، سیاستهای غیرمتمرکز و ارائه گزارشهای منطقهای به مرکز کشور که گاهاً غیرعلمی و غیرواقعگرایانه است، باعث بروز احساس »طردشدگی« میشود، نیروهای محلی نیز نمیتوانند اعتماد سیستم مرکزی را جلب کنند. گرچه حتی اگر آنها توانایی جلب اعتماد سیستم مرکزی را داشته باشند بازهم به دلیل اینکه نگاه به مناطق مرزی؛ امنیتی است بازهم مورد توجه قرار نمیگیرند. وقتی سیستم به این شکل است، احساس واگرایانهی شدیدی در جامعه تولید میشود. در ده سال گذشته، سردشت بالاترین نرخ مهاجرت یک شهر نسبت به جمعیت را در کل کشور داشته است.
آیا کسی به این موضوع توجه کرده است؟ آیا به اهمیت این موضوع توجه کردهاند؟ پیش از دولت روحانی، سیستم مسلط بر منطقه، نیروی کار کاذب تولید کرد. هدف از تولید نیروی کاذب هم این بود که امتیازات تخلیه بار که به وسیله گمرک غیررسمی انجام میشد، به شکل انحصاری باشد. مسئولان به وسیله این روش، کارگر تولید کردند. در طول بازه زمانی دو ساله، تعداد کولبران رشد کرد و از حدود ۳۰۲نفر به هزار نفر رسید. پس از مدتی، دیگر نیازی به نیروی انسانی و کارگر نبود ولی انتظارت زیادی برای کولبری به وجود آمده بود. خلق کولبری در پیرانشهر ماحصل سیاستهای رانتی و بنبست تاریخی است. سردشت هیچ ارتباطی با شهرهای دیگر ندارد، فاصله طولی این شهر با مرکز استان بیشتر از ۲۰۰ کیلومتر است. بخش عظیمی از جنگلهای استان یعنی نزدیک به ۸۰ درصد در سردشت قرار دارد ولی این شهر تنها از ۱۰ درصد بودجه استان برخوردار است. راه مواصلاتی این شهر غیرکارآمد است و اعتباری برای آن درنظرگرفته نشده است. تنها یک راه به وسیله «بوکان» برای پیرانشهر درنظر گرفتهاند ولی این راه خاکی است. سرمایهگذاری متناسب با ظرفیت توسعه در پیرانشهر وجود دارد ولی به این فرصت توجه نمیشود. وقتی شرایط حاکم در این شهر این است، چگونه اهالی به کولبری روی نیاورند؟! من؛ کلمه »قاچاقچی« را برای این گروه به کار نمیبرم و آنها را »کاسبکاران مرزی« میخوانم. کاسبکاران مرزی، مفهومی ارزشی اجتماعی است؛ آنها برای حفظ نان و خانواده خود تلاش میکنند. آنها بر این باور هستند که نان خود را از کول خودشان به دست میآورند.
شما به بازارچههای مرزی اشاره کردید و از تاثیر آنها برای گسترش کولبری سخن گفتید. آیا صدور کارت پیلهوری میتواند به بهبود وضعیت کولبران کمک کند؟
این طرحها نیاز منطقهای نیست و به همین دلیل ناکارآمد است. بازارچههای مرزی در دوران کرونا تعطیل شد. حدود یک سال است که مسافران به دلیل شیوع کرونا به این مناطق نمیروند. حجم سرمایهای که در بانه وجود دارد مثل سرمایههای زیربنایی و خرید بسیار زیاد است. این بازارچههای مرزی باعث گرانی دو برابری خانه در این منطقه نسبت به تهران شدهاند. ساکنان و اهالی این مناطق با دلار زندگی میکنند، آنها در آن سوی مرز با دلار خرید و فروش میکنند. خرید و فروش با دلار سبب افزایش انتظارات دلاری میشود. کارت پیلهوری هم رانتی است و به صورت مستقیم به دست شهروندان نیازمند نمیرسد. دولت و نظام برنامهریزی کشور، برای تخصیص صحیح و عادلانه کارت پیلهوری هیچ طرح مشخص و جامعی ندارند.
سالانه تعداد زیادی کولبر جان خودشان را از دست میدهند. کولبرانی که در این مسیر جان خودشان را از دست میدهند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر جامعه تاثیر میگذارند. آنها همواره با ترس و واهمه از مرگ روبرو هستند. شرایط کاری و مرگ آنها چه تاثیری بر خانواده کولبر و جامعه دارد؟ تا زمانیکه مرز وجود داشته باشد، مرگ در مرز هم وجود خواهند داشت. کولبران تحت پوشش بیمه نیستند و سازمان تامین اجتماعی از آنها حمایت نمیکند. خانواده کولبران مجبور به پرداخت هزینههای درمانی و سایر هزینهها هستند. ساکنان مرزی معتقدند به جز «نان و کوه» همراه دیگری ندارند. کولبران را باید در بافت اجتماعی و اقتصادی خودشان دید. اگر آنها مجرمند، خب دستگیرشان کنند نه اینکه از پا درشان بیاورند یا از هستی ساقطشان کنند! این، راهش نیست. برخورد عادلانه و قانونی با کولبران باید در پیش گرفته شود. طرحهای دولت به قدری دیر در خصوص کولبران اجرا میشود که دیگر تاثیری ندارد و بیمه نیز همینطور است. سالهاست که در گیرودار تصویب شدن است و هنوز به جایی نرسیده! در واقع، تلاشها برای بهبود وضعیت کولبری به سه دسته تقسیم میشود: دسته اول رسانههای زرد هستند که صرفا خواهان خوراک رسانهای هستند. دومین گروه، نمایندگان مجلس هستند که بعضاً فقط شعار میدهند و عملی در کار نیست. در معاونت اقتصادی وزارت رفاه برای موضوع کولبران تلاشهای خوب و منصفانهای صورت گرفته است، اما دولت باید نگاه امنیتی خود از این مناطق را بردارد و به بخش دولتی یا خصوصی اجازه سرمایهگذاری بدهد.
دوم اینکه، فرصت بروز امکانات مرزنشینان در مرکز فراهم شود. کدام کارخانه در مناطق مرزنشین تبلیغات رسانهای دارد؟ تمام تبلیغات تلویزیون، به نفع سرمایهداری است که منافع عدهای خاص را دربرمیگیرد. متاسفانه مناطق مرزی تنها ابزارهای رای برای دولتها هستند. پس باید نگاهها و رفتارها تصحیح شود.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱:۴۷ ب.ظ