ریشه نبود تفاهم در زندگی مشترک خودمحوری است

ریشه نبود تفاهم در زندگی مشترک خودمحوری است

گروه خانواده وسلامت:اکثر زوجین قبل از تشکیل زندگی به دنبال ایجاد تفاهم هستند ان ها انتظار دارند در زندگی بتوانندبا نظرات و احساسات یکدیگر کنار بیایند و اختلاف نظر یکدیگر را به راحتی پشت سر بگذارند آیا با توجه به ماه تولد می توانیم آینده یک ازدواج را بررسی کنیم تفاهیم واقهی چگونه به دست می آید؟
اولین اشتباه این است که زوجین انتظار دارند طرف مقابل کاملا شبیه به او فکر کند، همان باورها، ارزش ها و علایق او را داشته باشد. بعضی مواقع مشاهده می شود که برای تفاهم به دنبال رنگ مورد علاقه یا غذای مورد علاقه می روند. در این حالت فرد گویی به دنبال همزاد خود است یعنی هیچ تفاوتی را به رسمیت نخواهد شناخت. این گونه افراد قطعا در زندگی زناشویی دچار مشکل خواهند شد.
گروهی دیگر به دنبال تفاهم در طالع بینی ها هستند و بر اساس ماه تولد یا سال تولد و این گونه مسائل، به دنبال همسر مناسبی هستند که با او تفاهم داشته باشند؛ برای مثال گفته می شود متولدان خرداد انسان هایی دمدمی مزاج هستند، یا بهمنی ها بسیار منطقی اند. این برداشت از تفاهم بر اساس ماه تولد و ستارگان دخیل در شخصیت افراد هم قطعا بی پایه و اساس است؛ زیرا هر انسانی منحصر به فرد است و هیچ طالع بینی قادر به پیشگویی شخصیت انسان ها نیست.
بیشتر افراد قبل از ازدواج و حتی بعد از آن دچار خودمحوری هستند. خودمحوری به معنای این است که انسان می پندارد هر احساسی که من دارم، دیگران هم خواهند داشت یا باید داشته باشند. از هرچه من مطلع باشم، دیگران هم مطلع هستند. وقتی به تعاملات زوجین نگاه کنیم، می بینیم بیشترین چیزی که آن ها به عنوان نبود تفاهم ذکر می کنند، ناشی از خودمحوری است. معمولا گفته می شود همسر من حرف مرا درک نمی کند، به نیازها و خواسته های من احترام نمی گذارد اما در بیشتر موارد مشاهده می شود که اصلا خواسته یا نیازی بیان نشده است و انتظار می رود طرف مقابل خودش احساسات و نیازها را درک کند؛ یعنی انتظار داریم طرف مقابل به صورت پیش گویانه از نیازها، خواسته ها و احساسات ما مطلع باشد. چنین امری هیچ گاه اتفاق نخواهد افتاد. دنیای زن و مرد متفاوت است و در نتیجه برداشتی که هر یک از زوجین از یک واقعه واحد می کنند، با دیگری متفاوت است. برای ایجاد تفاهم و درک متقابل، شرط اول و اصلی بیان دیدگاه ها، نیازها و احساسات خود به طرف مقابل است.
دیدگاه های روان شناسان جواب های متفاوتی به این سوال داده اند. ما به جمع بندی همه آن ها اشاره می کنیم.
تفاهم به معنی برابری در شدت نیازهای بنیادین است. هر انسانی دارای پنج نیاز بنیادی است: بقا، عشق ورزیدن، استقلال، قدرت و تفریح. اگر زوجین نیازهای مشابهی داشته باشند، احتمال ایجاد تعارض در زمینه های اصلی و بنیادی به حداقل کاهش پیدا می کند. اگر من نیاز دارم علاقه به همسرم را به صورت کلامی ابراز کنم، اگر همسرم این نوع بیان احساسات را لوس بازی و بچه بازی بداند، قطعا به جای این که از ابراز محبت من خوشحال شود، خجالت زده خواهد شد. اگر من به استقلال شدیدی نیاز داشته باشم، احتمالا در تصمیم گیری ها اصولا نظر همسر خود را نادیده خواهم گرفت و این موضوع باعث رنجش او خواهد شد، فارغ از این که موضوع تصمیم مهم بوده است یا خیر. نیاز به بقا هم به مسائل مالی و میزان ریسک پذیری یا حسابگری اقتصادی مربوط می شود. اگر یکی از زوجین بسیار اقتصادی و اهل پس انداز کردن و دیگری اهل خرج کردن و تفریح باشد، قطعا در این موضوعات به مشکل خواهند رسید و حرف یکدیگر را نیز درک نخواهند کرد، زیرا هر فردی از دیدگاه خود حقیقت را بیان می کند. هم تفریح لازم است و هم پس انداز برای آینده، چه کسی می تواند بگوید نقطه تعادل کجاست؟
موضوع دومی که در ایجاد تفاهم مهم است، این است که هر شخص بتواند موضوع را از زاویه دید طرف مقابل نگاه کند. اگر یک موضوع اختلافی را از زاویه دید همسرتان بنگرید، قطعا راه حلی برای آن مشکل پیدا خواهد شد. قاعدتا برای ایجاد توان تغییر زاویه دید و پیدا کردن راه حل، شرط اصلی بیان صادقانه احساسات، نیازها، خواسته ها و … به طرف مقابل است. اگر صرفا بهانه گیری یا قهر یا شیوه های اجتنابی را اتخاذ کنیم، قطعا راه حلی برای مشکلات پیدا نخواهد شد.
تفاهم به معنای یکسانی خواست ها، ارزش ها و نیازها نیست یا به معنی یکسان بودن شخصیت زوجین یا نبود اختلاف و تعارض نیست. تفاهم به شیوه کارآمد حل مسئله و رفع تعارضات گفته می شود. زوجی وجود ندارند که هیچ اختلافی با هم نداشته باشند، تفاهم به کارآمدی شیوه حل این اختلافات گفته می شود.
همه ی ما در نوجوانی تصمیم میگیریم که چه نوع زندگی برای خود رغم بزنیم؛ میتوانیم عاشق شویم و بر پای خواسته های عشمان زندگی کنیم و حتی میتوانیم بر اساس منطق تصمیم بگیریم و کاسب خوب و ثروتمندی شویم ولی در هر راهی که هستیم نباید فراموش کنیم که زندگی یکبار اتفاق می افتد و ما به دنیا آماده ایم که لذت ببریم و شاد باشیم. از این رو می‌توانید چند قانون را برای خودتان مشخص کنید تا زندگی توام با شادی را تجربه کنید.
اگر برای رسیدن به هدفی تمام سعی خود را کرده‌اید و به آن نرسیده‌اید، ناراحت شوید، چراکه تا حدودی طبیعی است. اما در مواجهه با چنین رویدادی عکس‌العمل‌های غیرمنطقی نشان دادن، اشکال دارد و همه افراد با ناکامی روبه‌رو می‌شوند و این مساله فقط برای شما اتفاق نیفتاده، تلاش کردن برای رسیدن به هدفی الزامی برای موفقیت در آن نیست. حال کمی تجدید نظر روی هدف‌تان، شاید زیاد هم بد نباشد.
اگر عمل بدی مرتکب شدید، وظیفه اخلاقی شما این است که خود را ببخشید، همین که به اشتباه‌تان پی ببرید و دیگر آن را تکرار نکنید کافی است. از این رو اصلا منطقی نیست بگذارید انواع احساسات منفی در درون‌تان ریشه بگیرند و همانند خوره به جان‌تان بیفتند.
در عشق باید کمی ترس وجود داشته باشد»، طبق این جمله اگر عاشق فردی هستید و می‌خواهید شما را دوست داشته باشد به‌گونه‌ای با آن شخص برخورد کنید که قبل از اینکه در مقابل‌تان رفتاری را انجام دهد اندکی تامل کند. به اصطلاح از شما در همه شرایط و همه جا کمی حساب ببرد. فراموش نکنید چاشنی عشق کمی ترس است.
در رفتارتان با دوستان و خانواده تغییر ایجاد کنید. هرگز به آنها اجازه ندهید هر طور که دوست دارند با شما رفتار کنند. از این رو هر زمان نسبت به مساله‌ای احساس نارضایتی کردید اعتراض کنید. در واقعیت خیلی از افراد فکر می‌کنند اعتراض کردن در هر شرایط در شأن آنها نیست، در صورتی‌که شما باید در عین آرامش و متانت نسبت به رفتارهای نامناسب دیگران واکنش نشان دهید و به آنها توضیح دهید از کدام رفتارشان ناراحت شده‌اید.
درنهایت یادآور می‌شوم هیچ‌کدام از این قانون‌ها اثرگذار نیستند، ولی اثر جادویی دارند به شرط اینکه این روش‌ها را در برنامه روزانه خود قرار دهید و به آنها عمل کنید.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۴ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۵:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


× 1 = سه