آیا ایرانیان به زور شمشیر اعراب مسلمان شدند

آیا ایرانیان به زور شمشیر اعراب مسلمان شدند

قسمت دوم
گروه تاریخی: یکی از جنبه‌های‌ غالب و تأثیرگذار همراهی ایرانیان با فاتحان، همکاری نظامی بود.
این نوع همکاری از‌ نخستین‌ سال‌های‌ فتوحات، از سرزمین سواد و توسط اعراب مسیحی این منطقه آغاز شد. در نبرد بویب، جوانی‌ نصرانی‌ از بنی تغلب، خود را به مهران رسانید و او را کشت و بر اسب‌ وی‌ سوار‌ شد و فریاد برآورد که من او را کشتم. در همین جنگ بود که‌ مثنی‌ به انس بن هلال گفت: »ایانس تو مردی عرب هستی اگرچه بر دین‌ ما‌ نباشی‌ آنگاه که به مهران حمله کردم با من حمله نما«.
انس در این نبرد جنگید‌ تا‌ از پای درآمد. جوانان تغلبی نیز در این نبرد با اسب‌هایی‌ که داشتند‌ در‌ کنار عرب‌ها جنگیدند. ایرانیان در ساختن ابزارهای جنگی نیز اعراب را یاری دادند. شیرزاد، دهقان‌ بهرسیر‌، برای‌ مسلمانان منجنیق ساخت.
اعراب خود نیز، افراد شجاع و آگاه به امور‌ و اسرار‌ نظامی را اسیر می‌کردند و از آنان راهنمایی و مشاوره می‌گرفتند. طلیحه، در جریان قادسیه، فردی را اسیر کرد‌ و از‌ او اطلاعاتی در مورد تعداد سپاهیان و خدمه و همراهان آنان به دست آورد. وی‌ به اسلام درآمد و مسلم نام گرفت و در همه‌ جنگ‌ها‌ با‌ طلیحه همراه شد. وی به عنوان‌ والی‌ مسلمانان بر موصل نیز منصوب گردید. چهار هزار تن دیلمی لشکر رستم فرخزاد‌ نیز‌ در قادسیه به سعد پیوستند‌.
آنان در‌ فتح‌ مدائن‌ با سعد همراه بودند و در گشودن‌ جلولاء‌ نیز با مسلمانان همکاری کردند. قباد خراسانی نیز با لشکر خود‌ به‌ اعراب پیوست و والی آنان بر حلوان‌ شد. زمانی که‌ نیروهای ایرانی‌ در نهاوند گرد آمدند، سعد‌ به‌ وسیله قباد از آن خبر یافت و عمر را از قضیّه مطلع ساخت.
از این‌رو‌، عده‌ی‌ جنگ‌جویان مسلمان پس از نبرد‌ قادسیه‌ افزایش‌ یافت؛حال آن‌که در‌ قادسیه‌ این افراد از چند هزار تن‌ تجاوز‌ نمی‌کردند‌. در‌ فاصله سال‌های ۱۴ تا‌ ۱۶ هجری قمری، شمار جنگجویان چند برابر شد و قباد، مسلم و اتباع آنان را نیز باید به این‌ رزمندگان افزود‌.
از‌ این زمان‌که خود ایرانیان نیز در فتح‌ سرزمین‌ خویش‌ مشارکت‌ کردند‌، بهتر‌ است به جای اعراب یا مسلمانان، لفظ »فاتحان« را به کار ببریم. خلیلی، به این گروه از نظامیان و فاتحان، تعداد صد هزار کشاورزی را که شیرزاد آزاد‌ کرد و به زمین‌هایشان فرستاد، نیز افزوده است؛ و با این حساب، تعداد جنگجویان بعد از نبرد قادسیه را بالغ بر صد هزار نفر دانسته است؛ حال آن‌که با فرض درست‌ بودن‌ رقم این تعداد کشاورز، آنان به زمین‌های خود بازگشتند و احتمالا نمی‌توان آنان را جزء نیروهای نظامی و رزمندگان همراه اعراب به حساب آورد.
در سایر مناطق ایران، همچون همدان‌، دربند، و فارس و شاپور نیز، سرداران و نیروهای نظامی به اعراب پیوستند و با آنان همکاری کردند. متأسفانه، گزارش‌های مربوط به این‌ همکاری‌ها نیز‌ در مواردی مغشوش و آشفته است‌.
بلاذری‌ همراهی سیاه اسواری، فرمانده یزدگرد، با اعراب را با تردید در فاصله بین فتح شهرهای شوش و شوشتر آورده است. حال آن‌که این‌ تردید در‌ گزارش‌های طبری در مورد‌ فتح‌ این دو شهر نیز دیده می‌شود.
تعداد نیروهای سپاه اسواری به روایتی ۷۰ و به روایتی ۳۰۰ نفر بودند. بلاذری همچنین به حضور آنان در لشکر ابن‌عامر و در‌ فتح‌ خراسان اذعان کرده است. گزارش مغشوش منابع در مورد این گروه و گشودن شهرهایی چون شوش و شوشتر، و شباهت‌های بین این فتح و فتح سایر مناطق ایران، این احتمال را تقویت می‌کند که روایات یاد شده دچار خلط و اشتباه شده باشند. به‌هرحال، آنچنان‌که‌ منابع از مهارت برخی از افراد سپاه سیاه اسواری در تیراندازی سخن رانده‌اند‌، اگر آنان حمایت خویش‌ را‌ از سپاه ایران دریغ نمی‌کردند، شاید می‌توانستند نتیجه‌ جنگ را به نفع سپاه ساسانی تغییر دهند.
هرمزان، سردار ایرانی، نیز به اعراب پیوست و در امور نظامی و نظایر آن به ایشان مشاوره و یاری‌ داد. وی در جریان نبردها دو تن از اصحاب پیامبر، مجزاة بن ثور و براء بن مالک ‌بزعم را به قتل رسانده بود. با وجود این، پس از درخواست صلح، با موافقت و مدارای‌ فاتحان‌ مواجه شد. شاید این تصمیم اعراب را بتوان در ادامه‌ دستور خلیفه عمر در جذب افراد مطلّع، به منظور بهره‌مندی از آگاهی و اطلاعات آنان، دانست. هرمزان در مدینه به منظور تعیین اولویت‌ فتح‌ اصفهان یا آذربایجان مورد مشورت عمر بن خطاب قرار گرفت.
وی گفت: »اصفهان سر است و آذربایجان دو بال. اگر سر را ببری بال‌ها و سر همه به زمین خواهند افتاد«.
بنا‌ به اظهار برخی منابع، تشکیل دیوان به دوران عمر نیز به پیشنهاد هرمزان بوده است.همکاری ایرانیان با فاتحان پس از مرگ یزدگرد سوم و تا زمان هجوم قتیبه، در‌ دهه‌های آخر‌ سده‌ نخست هجری قمری، در خراسان‌ و ماوراء‌النهر‌ نیز برقرار بود.
در این زمان بیشتر ایرانیان که گویی دیگر امیدی به پیروزی خود بر اعراب نداشتند، اغلب بر آن بودند‌ که‌ از آسیب‌های‌ ناشی از جنگ و شکست بکاهند و تا حد ممکن‌ وضع‌ موجود را حفظ کنند. در سپاه پنج هزاری احنف بن قیس، هزار ایرانی نو مسلمان حضور داشت. امیر طوس و‌ طرخون سمرقند به قتیبه کمک نظامی کردند. خاتون بخارا نیز‌ برای فتح سمرقند به قتیبه راهنما و کمک داد و‌ اهل‌ بخارا همراه قتیبه به جنگ رفتند. ملوک خراسان و همه‌ اهل مرو و طالقان و فاریاب‌ و بلخ‌ و سرخس و دیگر نواحی آن حدود، همراه او با نیزک می‌جنگیدند.
در نبرد با‌ غوزک‌، شهریار‌ سغد، نیز گویا ایرانیان بسیاری شرکت داشتند، زیرا چنان‌که در منابع آمده، غوزک به قتیبه گفته‌ است‌، تو با برادران عجم من با من می‌جنگی.
قتیبه در بیکند‌، از مناطق‌ بخارا‌، نیز جاسوسی تندر نام داشت. قسمتی از پیشرفت‌های قتیبه به دلیل مساعدت‌های موالی و از جمله‌ حیان‌ نبطی‌ بود. در زمان وی لشکری از ایرانیان تشکیل شد که تعداد آن‌، هفت هزار‌ رزمنده بود و ریاست آنان را حیان نبطی برعهده داشت.پایان

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۳۴ ق.ظ

دیدگاه


نُه − 5 =