دکترین شاه عباس درخلیج فارس

دکترین شاه عباس درخلیج فارس

قسمت سوم
یعقوب تابش(فراشیانی)
گروه تاریخ :از هنگام تسلط ایران بر بحرین ( ۱۰۱۰هـ ق/۱۶۰۱م ) پادشاه اسپانیا در بیشتر نامه هایی که به نایب السلطنه های هند نوشته، پس گرفتن بحرین را تأکید کرده است. او که به اهداف پنهانی شاه در خلیج فارس کمابیش آگاهی یافته بود، توجه بیشتری به خلیج فارس کرد و طی نامه ای به کارگزارانش احترام به فیروزشاه، پادشاه هرموز را که مورد اهانت قرار گرفته بود، تذکر داد. از نظر اسپانیا در این زمان خشنود نگه داشتن پادشاه هرموز و نیروهای بومی خلیج فارس می توانست اهرم مناسبی برای مهار اهداف بلندپروازانه ی شاه ایران در خلیج فارس باشد. اما این پرتغالی ها بودند که باید این سیاست را عملی می کردند نه اسپانیایی ها.
دربار اسپانیا وقتی از ندادن بحرین به کارگزارانش آگاه شد بار دیگر آنتونیو دوگوا را به ایران فرستاد و در نامه ای ضمن تبریک کامیابی های شاه عباس در مقابل ترکان عثمانی، دوستانه از او خواهش کرد که مستعمرات آسیایی اسپانیا را تحت حمایت خود گیرد، در ضمن از رفتار خان شیراز ( الله وردی خان ) و دست اندازی های سپاه او به متعلقات پادشاه هرموز شکایت کرد و موضوع بحرین را بار دیگر در میان گذاشت. شاه عباس که از قصد سرکوبی کامل عثمانی بیرون نرفته بود و می خواست پادشاه اسپانیا را با خود هم دست کند فرستاده ی اسپانیا را به خوشی پذیرفت ولی در نامه ای که همراه او برای فیلیپ فرستاد هیچ اشاره ای به بحرین و متعلقات پادشاه هرموز نکرد همزمان با مأموریت دوم آنتونیو دوگوا دربار اسپانیا برای برون رفتن از دشواری های خلیج فارس، آنتونی شرلی را ( بعد از مدت ها سرگردانی و بی خبر گذاشتن دربار ایران ) به استخدام نیروی دریایی اسپانیا درآورد تا با نیروی کوچکی که در اختیار داشت در دریای مدیترانه با عثمانی ها بجنگد. دربار اسپانیا از او خواست این موضوع را طی نامه ای همراه با پیام های امیدبخش دیگر به آگاهی شاه ایران برساند. مطالعه ی بخشی از نامه ی شرلی که در هنگام اقامت آنتونیو دوگوا به اصفهان رسید و توسط او به شاه تقدیم شد و پاسخ شاه عباس به آن نامه برای روشن شدن علایق دوسویه خالی از بهره نیست؛ نخست نامه ی شرلی به شاه عباس:
» در باب ابریشم چنین مقرر شد که سودای ابریشم در هرموز بشود چرا که مردم فرنگ هر ساله زر بسیار و یراق های کلی از آلات حرب به الکای روم می برند و سودا می نمایند و حال آنکه معامله ی ایشان برطرف می شود. هر دو جانبه دشمنی زیاد می شود و پادشاه اسپانیا حکمی به کاپیتان هرموز فرستاد که از مردم عجم که در ملیت بندگان نوابند و ابریشم به هرموز می آورند عزت و حرمت بدارد و خرجی که واقع شود زیاده نگیرند « شاه عباس در پاسخ اظهار می دارد:
» آنچه در باب تجارت ابریشم نوشته شد، بعد از این از ولایت عجم ابریشم به حلب نبرند و به هرموز آورده و در آنجا بفروشند و دوستی که فرنگیه با رومیان به جهت آمد و شد حلب و بردن ابریشم اظهار می نمایند برطرف شود. بسیار خوب است چه بهتر از این که ابریشم عجم به هرموز آورند و تجار فرنگ امتعه و اجناس فرنگ به هرموز آورده بفروشند و در عوض ابریشم ببرند. انشاء الله تعالی بعد از این مقرر فرماییم که تجار عجم به هرموز آورده بفروشند. ایشان نیز مقرر دارند که در هرموز با سوداگران سلوک خوب کرده خرج زیادتی نگیرند که باعث رغبت سوداگر شود و هرگاه سوداگر بشنود که خرج کمتر است و صرفه درآوردن هرموز است جهت فایده ی خود به هرموز می آورند «
از فحوای نامه ی شرلی به شاه عباس برمی آید که دربار اسپانیا قصد داشت با برآوردن ضمنی خواسته های شاه ایران ، او را به بازدادن بحرین و رهاکردن اندیشه هایش در خلیج فارس راضی کند و بدین وسیله مأموریت آنتو نیو دوگوا در ایران را قرین موفقیت سازد. اما شاه ایران فریب وعده های اسپانیا را نخورد و در نامه اش هیچ اشاره ای به بحرین و تکاپوهای نظامی خان فارس در خلیج فارس و نواحی پیرامون آن نکرد. در زمینه ی همکاری مشترک با عثمانی هم ضمن ابراز خوشحالی از سردار شدن آنتونی شرلی در نیروی دریایی اسپانیا از اروپاییان به خاطر وعده های تو خالی انتقاد کرد و جدیت خود را در جنگ با عثمانی ها یادآور شد در نامه ی شاه عباس برخی قواعد تجاری گوشزد شده که نمایانگر درک بالای شاه عباس از مسایل تجاری است. از نگاه شاه ایران هرگاه با بازرگانان خوب رفتار شود وعوارض گمرکیِ اندکی از آن ها گرفته شود و آن ها به این نتیجه برسند که در تجارت با مردم با سرزمینی سود سرشار به دست خواهند آورد، خود به خود به آن سو روی می آورند و چون سودشان در چنین تجارتی است، نیاز به دستورات دولتی و رسمی ندارند. بنابراین اگر بازرگانان ایران تمایلی به داد و ستد در هرموز ندارند در درجه ی اول تقصیر آن متوجه پرتغالی هاست که با رفتارهای ناخوشایند، آن ها را از هرموز دور می کنند. در ضمن شاه آنجا که می خواهد تعهدی بسپارد، در آغاز جمله کلمه ی » انشاء الله تعالی « را ذکر می کند که نشان می دهد تعهد شاه در صورتی عملی می شود که دولت اسپانیا به وعده هایش عمل کند.
به جز نامه ی بالا، تلاش دیگری نیز برای استحکام مناسبات ایران و اسپانیا صورت داد. او نایب السلطنه ی پادشاه اسپانیا در ناپل را تحریک کرد تا نامه ای به شاه عباس بنویسد و از او بخواهد ابریشم ایران را از راه هرموز به اسپانیا صادر کند. شاه عباس در پاسخ موافقت خود را اعلام کرد و برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهد، همراه آنتونیو دوگوا و دنگیز بیگ که راهی سفارت اسپانیا بودند، آنچه ابریشم در اصفهان داشت به اروپا فرستاد تا خطر این کار نخست متوجه خود شاه باشد و بدین وسیله سوداگران ایران اطمینان پیدا کنند و ابریشم خود را از راه هرموز به فرنگستان صادر نمایند شاه عباس در نامه ای که به وسیله ی دنگیز بیگ به دربار اسپانیا فرستاد اشاره ای به خواسته های دولت اسپانیا در خلیج فارس نکرد و تنها درباره ی تجارت ابریشم مطالبی نوشت که برای روشن شدن اندیشه ی تجاری شاه سودمند است. پیش تر پادشاه اسپانیا طی نامه ای از شاه عباس خواسته بود که دست بازرگانان انگلیسی را از تجارت ابریشم ایران کوتاه کند و کشتی های آن دولت را به خلیج فارس راه ندهد. شاه در پاسخ پیوند با انگلیسی ها را انکار نکرد بلکه درخواست های پی در پی انگلیسی ها را برای در دست گرفتن تجارت ابریشمِ ایران به پادشاه اسپانیا گوشزد کرد و اظهار امیدواری نمود که در آینده، در حین بستن قرارداد، آنچه لازمه ی دوستی است با اسپانیا نیز انجام خواهد داد. در ضمن این نکته را یادآور شد که حاضر است ابریشم ایران را از طریق جزیره ی هرموز صادر کند مشروط بر اینکه فیلیپ سوم مأمور مخصوصی برای جلوگیری از اجحافاتی که عمال او به تجار ایرانی می کنند به جزیره ی مزبور بفرستد. پاسخ شاه نشان می دهد که او خواهان تجارت آزاد در خلیج فارس است و قصد ندارد تجارت ابریشم ایران را در خلیج فارس در انحصار یک کشور قرار دهد.
پادشاه اسپانیا که کمابیش به اندیشه های شاه عباس در خلیج فارس پی برده بود، گذشته از تلاش های سیاسی، از اقدامات نظامی غافل نبود. او در سال های ۱۰۱۶ و ۱۰۱۷ هجری/۱۶۰۷ و ۱۶۰۸ میلادی دو ناوگان جداگانه به سوی آب های شرق فرستاد تا در فرصت مناسب از گزینه ی نظامی نیز بهره برد. اما همراه ناگاون دوم که حامل نایب السلطنه ی جدید هند بود، برای به دست آوردن دوستی شاه عباس هدایایی فرستاد نگاه ویژه ی اسپانیا به جزیره ی هرموز و خلیج فارس و نگرانی این دولت از نیات شاه ایران از نامه ای که پادشاه اسپانیا در ۲۸ ذیقعده ۱۰۱۶ هـ ق/ ۱۵ مارس ۱۶۰۸ م به نایب السلطنه نوشت، نمایان می شود. فیلیپ در نامه اش در پاسخ به حاکم گمبرون که به سبب خراب شدن قسمتی از بنای قلعه و استحکامات گمبرون پیشنهاد کرده بود بقیه ی قلعه را نیز خراب کند نوشت: » شما از اهمیت این جزیره و استحکامات آن آگاهید، به همین خاطر برای دفاع از هرموز و قطع آرزوهای پادشاه ایران از تصاحب این جزیره، من اصرار دارم که در تجدید بنای استحکامات آنجا جدیت کنید « در بازگشت دنگیز بیگ و آنتونیو دوگوا به ایران ( ۱۰۲۲ هـ ق/۱۶۱۳م )، شاه عباس به خاطر برخی کوتاهی ها که دنگیز بیگ در انجام مأموریت سیاسی اش مرتکب شده بود، او را اعدام کرد. آنتونیو دوگوا نیز متهم شد به جای فروش عدل های ابریشم به نمایندگی از طرف شاه، آن ها را به پادشاه اسپانیا بخشیده است. او از ترس جان به شیراز گریخت، در آنجا به دستور امام قلی خان مدتی بازداشت شد اما قبل از رسیدن فرمان شاه، خان فارس او را آزاد کرد. شاه از امام قلی خان خشمگین شد و امام قلی خان برای جلب نظر او در سال ۱۰۲۳هـ ق/۱۶۱۴۴م بندر گمبرون را تصرف کرد در سال ۱۰۲۴۴هـ ق/۱۶۱۴م رابرت شرلی از مأموریت بی نتیجه اش به اروپا بازگشت و درگیری ترکان عثمانی که به منزله ی آتش زیرخاکستر بود دوباره شعله ور شد و شاه را در فشار قرار داد. از این رو صدور ابریشمِ ایران دوباره به خطر افتاد. به همین خاطر رابرت شرلی برای دومین بار رهسپار اسپانیا شد. او از سوی شاه عباس مأمور بود راه دریایی را برای سفر انتخاب کند تا با مقامات پرتغالی هرموز و هند نیز مذاکراتی انجام دهد و قراردادهای دوستانه ای منعقد نماید زیرا در آن زمان کارگزاران پرتغالی دولت اسپانیا در هرموز و پیرامون آن با اتباع و سوداگران ایرانی بدرفتاری می کردند. از سوی دیگر بسته شدن راه تجاری عثمانی بر روی کالاهای ایران به خاطر بروز جنگ، شاه ایران را برآن داشت تا برای این منظور از خلیج فارس استفاده کند.در هرموز فرمانروای پرتغالی قلعه را متقاعد ساخت تا زمانی که نتیجه ی سفارت و مذاکرات او با پادشاه اسپانیا معلوم نشده است دست از مخالفت و دشمنی با دولت ایران بردارد و با ایرانیان به نیکی رفتار کند. ولی در گوا نتوانست قرارداد دوستانه ای ببندد زیرا پرتغالی ها می خواستند که دولت ایران متصرفات خود در خلیج فارس مانند جزایر بحرین، بندر گمبرون و برخی بنادر ساحلی دیگر همه را به پرتغال واگذار نماید در مدت ده ماهی که شرلی مذاکرات بیهوده اش را با پرتغالی ها انجام می داد، کارگزاران شرکت هند شرقی انگلیس با رفتن او به اسپانیا مخالفت می ورزیدند، زیرا بیم داشتند تجارت ابریشم ایران یکباره به دست اسپانیایی ها افتد. اما کشتی حامل شرلی به طور تصادفی از دست آن ها فرارکرد و در سال ۱۰۲۶ هـ ق/۱۶۱۷۷ م به اسپانیا رسید. شرلی طبق دستوری که از شاه عباس گرفته بود، قصد داشت اسپانیا را به جنگ با ترکان وادار نماید و از سوی دیگر آن کشور را راضی کند با بستن دهانه ی دریای سرخ با کشتی های جنگی، راه تجارت عثمانی را با عربستان، هندوستان و مصر مسدود کند. در عوض شاه ایران حاضر بود بندر گمبرون را به اسپانیایی ها واگذار نماید. اما دربار اسپانیا در برابر این اقدامات، بحرین را نیز می خواست و چون رابرت اجازه ی دادن چنین تعهدی را نداشت مذاکرات به جایی نرسید). درباره ی داد و ستد ابریشم در هرموز نیز مذاکره با دولت اسپانیا وقت تلف کردن بود. در واقع اسپانیایی ها وسایل و ابزار کافی برای انتقال مسیر تجارت ابریشم را نداشتند و اگر چنین کاری را تعهد می کردند ناگزیر به دیگران متکی می شدند و این کار سود چندانی برای آن ها نداشت. همچنین علاقه ای به لغو حقوق گمرکی و عوارض نداشتند. از این ها گذشته با اینکه اسپانیایی ها و پرتغالی ها از سال ۹۸۸هـ ق/۱۵۸۰م حکومت واحدی داشتند ولی همدل و هم زبان نبودند. رنجش پرتغالی ها ازدخالت اسپانیایی ها در امور شرقی آن ها سبب شد نتوانند سیاست منسجمی را برنامه ریزی کنند. علت این امر تصمیمات متناقضی بود که دربار اسپانیا و پرتغالی ها می گرفتند. از آنجا که گوا و هرموز از مراکز تشکیلاتی عمده برای این تجارت به شمار می رفتند، هماهنگی پرتغالی ها با سیاست های دربار اسپانیا ضروری بود با توجه به چنین شرایطی رابرت نتوانست در دربار اسپانیا توفیقی به دست آورد. از این رو با دستوری که پیش تر از شاه عباس داشت، کوشید پیشنهادهایش را در لندن مطرح سازد. پادشاه انگلیس پیشنهاد رابرت شرلی را در خصوص دادن آزادی تجارت در دو بندر از بنادر ایران از سوی شاه عباس به بازرگانان انگلیسی و داشتن نمایندگی سیاسی در آن دو منطقه و آزادگذاشتن کارگزاران شرکت هند شرقی انگلیسی برای قطع تجارت با عثمانی پذیرفتاما به علت مخالفت شرکت انگلیسی لوانت که به هیچ وجه نمی خواست روابط بازرگانی خود را با عثمانی آسیب پذیر سازد، این مذاکرات به نتیجه نرسید اوضاع آشفته ی خلیج فارس و دریای هند موجب شد دولت اسپانیا سفیر دیگری به ایران بفرستد تا به آشفتگی های موجود سر و سامانی دهد.
این گروه سیاسی برخلاف گذشته به وسیله ی یک نجیب زاده سرپرستی می شد زیرا شاه عباس از پادشاه اسپانیا خواسته بود نجیب زاده ای محترم را به سفارت بفرستد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۵۳ ق.ظ

دیدگاه


9 − = دو